PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آيا مي شود انسان بي نياز از عبادت باشد ؟؟



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
08-10-2009, 18:51
http://shiaupload.ir/images/13196498822719504390.png



مى دانيم انسان موجودى است كه بالاترين استعداد تكامل را دارد، از نقطه عدم آغاز به حركت كرده، و به سوى بى نهايت همچنان پيش مى رود و هرگز چرخ تكامل او (هرگاه در مسير باشد) متوقف نخواهد شد.


از طرفى مى دانيم: عبادت مكتب عالى تربيت است، انديشه انسان را بيدار و فكر او را متوجه بى نهايت مى سازد، گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان مى شويد، صفات عالى انسانى را در وجود او پرورش ميدهد، روح ايمان را تقويت و آگاهى و مسئوليت به انسان مى بخشد.

و به همين دليل ممكن نيست انسان لحظه اى در زندگى از اين مكتب بزرگ تربيتى بى نياز گردد، و آنها كه فكر مى كنند: انسان ممكن است به جائى برسد كه، نيازى به عبادت نداشته باشد، يا تكامل انسان را محدود پنداشته اند، و يا مفهوم عبادت را درك نكرده اند.

«علامه طباطبائى» در تفسير «الميزان» در اين زمينه بيانى دارد كه فشرده و خلاصه آن را ذيلاً مى آوريم: «همه موجودات اين جهان به سوى تكامل مى روند، و نوع انسان تكاملش در دل اجتماع صورت مى گيرد، به همين دليل ذاتاً اجتماعى آفريده شده است».

از طرفى اجتماع، در صورتى مى تواند پرورش و تكامل انسان را تضمين كند كه داراى احكام و قوانين منظمى باشد، و افراد مجتمع در پرتو احترام به آن قوانين، امور خود را سامان دهند، از تصادمها پيشگيرى كنند و حدود مسئوليتها را مشخص نمايند.

و به تعبير ديگر، اگر جامعه انسانى صالح گردد، افراد مى توانند، به هدف نهائى خويش در آن برسند و اگر فاسد شود، افراد از اين تكامل باز مى مانند.

اين احكام و قوانين، اعم از قوانين اجتماعى و يا عبادى، در صورتى مؤثر خواهد بود كه، از طريق نبوت و وحى آسمانى، گرفته شود.
اين را نيز مى دانيم كه احكام عبادى بخشى از اين تكامل فردى و اجتماعى را تشكيل مى دهد:

و از اينجا روشن مى شود، تا جامعه انسانى بر پا است و زندگى او در اين جهان ادامه دارد تكاليف الهى هم ادامه خواهد داشت، و بر چيده شدن بساط تكليف از انسان مفهومش فراموش كردن احكام و قوانين، و نتيجه اش فساد مجتمع انسانى است!.

اين نكته نيز قابل توجه است كه اعمال نيك و عبادات، سرچشمه حصول ملكات فاضله نفسانى است، و هنگامى كه، اين اعمال به حدّ كافى انجام گرفت و آن ملكات فاضله در نفس انسان قوت يافت، آن ملكات، نيز به نوبه خود سرچشمه اعمال نيك بيشتر و اطاعت و بندگى خدا خواهد شد.

بدينگونه معلوم مى شود آنها كه گمان كرده اند هدف از تكليف، تكميل انسان است، بنابراين، هنگامى كه انسان به كمال خود رسيد، بقاء تكليف معنى ندارد، مغالطه اى بيش نيست; چرا كه اگر انسان دست از انجام تكاليف بردارد فوراً جامعه رو به فساد خواهد گذاشت، و در چنان جامعه اى چگونه يك فرد كامل مى تواند زندگى كند؟ و اگر با داشتن ملكات فاضله دست از عبادت و بندگى خدا بردارد، مفهومش تخلف اين ملكات از آثار قطعى آنها است» (دقت كنيد).(1)


1. تفسیر نمونه، جلد 11، صفحه 165.