PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت حضرت علي بن الحسين٬زين العابدين امام سجاد(ع)۞۩§۩۞



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 19:16
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/95690126475524089133.gif (http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/95690126475524089133.gif)http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_b_101.pnghttp://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/53463587004100116087.gif (http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/53463587004100116087.gif)

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/i106004545_62478.gif

https://www.askquran.ir/upload/files/emamesajad.aye1_askquran.ir.swf

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/i106004545_62478.gif


قال الامام علي بن الحسين علیه السلام:

طَلَبُ الْحَوائِجِ إلی النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاء،

وَ اسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ ‏الْحاضِرِ،

وَ قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الْغِنَی الْحاضِر.(7)

دست نیاز به سوی مردم دراز كردن، سبب ذلّت و خواری در زندگی

و در معاشرت خواهد بود. و نیز موجب از بین رفتن حیا و كاهش وقار

خواهد گشت. و همین خود فقر بالفعل است(كه گریبانگیر شخص شده)

و (اما) كم بودن نیازمندیها از مردم خود غنا و توانمندی بالفعل است

(كه شخص به آن آراسته است).‏

تحف العقول: ص 210، بحارالا نوار: ج 75، ص 136، ح 3.





http://smiles.al-wed.com/smiles/13/i106004545_62478.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/83768887675719068170.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 19:24
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/03829817662443067815.jpg

السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين
و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين

شهادت جانسوز حضرت على ‏بن ‏الحسين، زين ‏العابدين(ع)؛
و سيد الساجدين ٬ پيام آور كربلاي حسيني و بازمانده
روزهاي سرخ حماسه عشق و شهادت را تسليت ميگوييم

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/5_13.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 19:33
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/8_Untitled-1.gif

دل سودا زده ام ناله و فرياد كند



هر زمان ياد غم سيد سجاد كند





بى گمان اشك به رخساره بريزد از چشم




هر كه يادى ز گرفتارى آن راد كند





بود در تاب تب و بسته به زنجير ستم




آن كه خلقى ز كرم از الم آزاد كند





به جز از شمر ستمگر نشنيدم دگرى



با تن خسته كسى اين همه بيداد كند





تن تب دار و اسيرى و غم كوفه و شام



واى اگر شِكوه اين قوم بر اجداد كند





خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر



چون كه از واقعه كرب و بلا ياد كند





غير زينب كه بد آن قافله را قافله دار



كس نبودى كه بر آن غمزده امداد كند





نتوان ماتم سجاد نوشتن «خسرو»



دل اگر سنگ بود ناله و فرياد كند





(محمّد خسرو نژاد)

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/7_1.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 19:45
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_73q07wca2r01j2ayiquu.jpg

سیری در حیات امام زین العابدین عليه السلام

نام: على.

كنیه: ابوالحسن و ابومحمد.

القاب: زین العابدین، سید الساجدین، سجّاد، زكىّ، امین و ذوالثفنات.

به خاطر عبادت زیاد و سجده‏هاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینه‏اى در پیشانى‏اش بسته بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.

منصب: معصوم ششم و امام چهارم شیعیان.

تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى سال 38.

در مورد تاریخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى یا هفتم شعبان و یا نهم شعبان ذكر كرده‏اند. در مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كرده‏اند.

امام زین العابدین (ع) دو سال پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابى‏طالب(ع) چشم به جهان گشود.

محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفته‏اند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مى‏بردند.

نسب پدرى: امام حسین بن على بن ابى‏طالب (ع).

نام مادر: شهربانو، یا شاه زنان، دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه از سلسله‏ ساسانیان در ایران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر یا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختیار خویش، همسرىِ امام ‏حسین (ع) را پذیرفت. این بانوى بزرگ در ایام نوزادى امام زین العابدین(ع) درگذشت.

مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسین (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.

تاریخ و سبب شهادت: دوازدهم (یا هیجدهم یا بیست و پنجم) محرم سال 95 (یا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانید.

محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر عمویش، امام حسن مجتبى (ع).

هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زین ‏العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مى‏باشد.

همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.

فرزندان :
الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زید شهید. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسین اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبید الله. 8. سلیمان. 9. حسن. 10. حسین اصغر. 11. على‏اصغر. 12. محمد اصغر.

ب) دختران: 1. خدیجه. 2. فاطمه. 3. علیّه. 4. ام كلثوم.





http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/5_17.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 19:50
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_ihneih1buzqu0ptp451l.jpg


رویدادهاى مهم زندگي امام سجا د

1. وفات شهربانو، مادر امام زین العابدین (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.

2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سیزده سالگىِ امام زین العابدین (ع).

3. همراهىِ امام زین العابدین (ع) با پدرش، امام حسین (ع)، در عدم بیعت با یزیدبن معاویه و حركت اعتراض‏آمیز از مدینه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.

4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسینى در حركت از مكه به كربلا، درذى‏حجه سال 60 هجرى.

5. حضور امام زین العابدین در نهضت خونین كربلا، در سن 23 سالگى.

6. ابتلاى امام زین العابدین (ع) به بیمارىِ شدید، در روز عاشورا، و عدم توانایىِ جهاد در راه خدا.

7. تحمل مصیبت شهادت امام حسین (ع) و یاران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زین العابدین(ع) در روز عاشورا.

8. جنایت‏هاى لشكریان یزید در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نیزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدن‏هاى شهدا و غارت و آتش زدن خیمه‏ها پس از شهادت امام‏ حسین (ع)، در عصر عاشورا.

9. آغاز اسارت امام زین العابدین (ع) و سایر بازماندگان قافله حسینى به دست لشكریان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.

10. تحمل سختى‏ها و مشقت‏هاى امام زین العابدین(ع) و دیگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.

11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجیر و اسارت دشمنان بود.



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/07978876204908169338.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 19:53
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_202129604424916215210819091331051293213979.jpg

12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور یزید و تأثیر شگفت آن بر شامیان.

13. بازگشت امام زین العابدین(ع) به همراه سایر بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدینة الرسول(ص).

14. حزن شدید و گریه‏هاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصیبت شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت.

15. قیام مردم مدینه بر ضد یزید بن معاویه و اخراج بنى امیه از این شهر و وقوع نبردى خونین در این واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.

16. شكست مقاومت اهالىِ مدینه در برابر لشكریان شام، و كشتار فجیع سپاهیان یزید به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدینه، و محفوظ و مصون ماندن امام زین‏ العابدین(ع) و خانواده او از این كشتار.

17. قیام عبدالله بن زبیر در مكه بر ضد بنى امیه و تصرف حجاز (مكه و مدینه) و برخى از سرزمین‏هاى اسلامى، در سال 64 هجرى.

18. فشار و سخت‏گیرىِ آل زبیر بر خاندان امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع).

19. قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى امیه براى خونخواهى از قاتلان امام حسین (ع).

20. مجازات قاتلان امام حسین (ع) توسط مختار بن ابى عبیده و شادمانىِ امام زین ‏العابدین (ع) و سایر اهل بیت(ع) از كردار مختار.

21. شهادت امام زین العابدین (ع)، در دوازدهم (یا 18 و یا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسیله زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانیده بود.

22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زین العابدین (ع)، در قبرستان بقیع، در جوار قبر عمویش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زیر قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.




http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/72813576839998454744.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 20:12
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/97798433482919504245.jpg

ایمان امام سجاد (ع)

امیرالمؤمنین (ع) در دعای صباح می گوید:
یا من دل علی ذاته بذاته.
«ای كسی كه برهان وجود خود هستی.»

حضرت سجّاد نیز در دعای ابوحمزة ثمالی می گوید:
بك عرفتك وانت دللتنی علیك وعوینی الیك ولولا انت لم أدرما انت.
«تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی شناختم.»

این گونه كمات منتهای ایمان را می رساند و این همان ایمان شهودی است كه امیر المؤمنین می فرماید:
لو كشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا.
«اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را بر این چشم ظاهری دید و می دیدم بر یقین من كه الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمی شد.».

علم امام سجّاد (ع)

اگر امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید:
«از من بپرسید هرچه می خواهید كه به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت می دانم،

حضرت سجاد نیز می گوید:
«اگر نمی ترسیدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقایع را تا روز قیامت می گفتم.»

تقوای امام سجاد (ع)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود:
والله لو اعطیت الاقالیم السبعة وما تحت افلا كها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند كه به مورچه ای ظلم كنم و بیجهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، نمی كنم.»

حضرت سجّاد نیز می فرمود:
تعصی الاله وانت تظهر حبّه
هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو كنت تظهر حبه لأطعته
ان المحب لمن یحب مطیع

«خداوند را معصیت می كنی و ادعا می كنی كه او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر راستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می كردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»
در این اشعار نیز امام سجاد می گوید محال است كه خداوند را معصیت كنم، زیرا او را دوست دارم.



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/31050277016228062831.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 20:15
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_154103906224739217122205581062286112425186.jpg

عبادت امام سجاد (ع)

درباره امیرالمؤمنین گفته شده است كه روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می كرد. حضرت سجّاد نیز چنین بود چه بسیار باغها و قنوات كه به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجدة او به حدی بود كه به زین العابدین و سجّاد ملقّب شد.

از رسول اكرم روایت شده كه روز قیامت خطاب می شود: «كجا است زین العابدین؟» و می بینم كه فرزندم علی بن الحسین جواب می دهد و می آید. از امام باقر روایت شده كه: «پدرم را می دیدم كه از كثرت عبادت پاهای او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه های او مجروح، و محل سجدة او پینه بسته بود.»


سخاوت، فتوت و رأفت امام سجّاد (ع)

در تاریخ است یكی از كارهای امیرالمؤمنین (ع) اداره كردن فقرا بطور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شبها خوراك، پوشاك و هیزم به خانة بینوایان می برد، و آن بینوایان حتی نمی دانستند كه چه كسی آنها را اداره می كند. همچنین میان مورخین مشهور است كه امام سجاد (ع) چنین بوده است.

راوی می گوید: در محضر امام صادق (ع) بودیم كه از مناقب امیرالمؤمنین (ع) صحبت شد و گفته شد هیچ كس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ كس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین نبوده است كه صد خانواده را اداره می كرد. شبها گاهی هزار ركعت نماز می خواند.»

از طریق اهل تسنن روایت شده است كه چون حضرت سجاد شهید گشت روشن شد كه آن حضرت صد خانواده را بطور مخفی اداره می كرده است.




http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/26488613805669558392.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 20:27
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/3_pic18.jpg

زهد امام سجّاد (ع)

چنانچه امیرالمؤمنین (ع) زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به كسی جز به خدای متعال نداشته است. همچنین بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش می فرمود:
اصحابی، اخوانی، علیكم بدار الآخرة ولا اوصیكم بدار الدنیا فانكم علیها وبها متمسكون اما بلغكم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنیا ولا تتخذوها قراراً.
«ای یاران من، برادران من، مواظب خانة آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی كنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زده اید. آیا نشنیده اید كه حضرت عیسی به حواریون می گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه كسی روی موج آب خانه می سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»

شجاعت امام سجّاد (ع)

شجاعت امیرالمؤمنین (ع) زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد (ع) را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبة آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن می شود.

امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمروبن عبدود و مرحب خیبری به كار می برد و فرزند گرامی او امام سجّاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به كار برده است.

سیاست امام سجّاد (ع)

امیرالمؤمنین به اقرار همة مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانكه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لهك عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاك شده بود.»

امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند كه تدبیر امام سجّاد، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست كسانی چون یزید و عبدالملك مروان نجات داد.




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/10_4.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 20:33
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_83150301412215923416412163247228794616635.jpg


حلم امام سجاد (ع)
دربارة امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «برآدم بیخردی گذشتم كه به من بد می گفت. از او صرف نظر كردم گویی كه او حرفی نزده است.» دربارة امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «بر كسی گذشتم كه به من بد می گفت. بدو گفتم كه اگر راست می گویی خداوند متعال مرا رحمت كند، و اگر دروغ می گویی خدا تو را بیامرزد!»

تواضع امام سجاد (ع)

آن حضرت با فقرا می نشست، با آنان غذا می خورد، از آنان دلجویی می كرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان كار می كرد و از آنان پذیرایی می نمود، و دربارة آنان به دیگران سفارش می كرد.
تاریخ نویسان اقرار دارند كه امام سجاد (ع)، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره‌اش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده كند و حتی غذا در دهن آنان بگذارد.

فصاحت و بلاغت امام سجّاد (ع)

فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، كنایه، لطایف و مثالها را به كار بردن است. و بلاغت سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول كلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آنچنانكه دربارة نهج البلاغه گفته شده:
دون كلام الخالق وفوق كلام المخلوق.
«پایین تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.»
امام سجّاد صحیفة كامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه ای كه چون آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه ای كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یك دوره معارف اسلامی را آموزش می دهد. صحیفه ای كه محققین اسم آن را اخت القرآن، انجیل اهل بیت، زبور آل محمد نهاده اند. صحیفه ای كه ابلهی با فصاحت ادعا كرد كه می تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت و نتوانست، دق كرد و مرد.







http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/63733435068634610857.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 20:43
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1411678134189230039101411744413614310919.jpg


جهاد امام سجاد (ع)

امیرالمؤمنین علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجّاد گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین (ع) درختی بود كه در كربلا كاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زینب كبری انجام گرفت.

تدبیر امام سجاد در اسارت، گریه های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانیهای آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش كه تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان می دهد.


عفو و جوانمردی امام سجّاد (ع)

اگر تاریخ دربارة امیرالمؤمنین (ع) می گوید كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامی كه ظرف شیری را برای حضرت می آوردند نیمی را می خورد و نیم دیگر را برای او می فرستاد، و دربارة او وصیّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نیز منقول است كه: فرماندار مدینه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین كنند.

امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از این خواری نجات یابد.

آن فرماندار معزول می گفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار كردم.




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/10_4.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 20:45
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_32351411889623724411240822124589220140182.jpg

ابهت و شخصیت امام سجّاد (ع)


دربارة امیرالمؤمنین (ع) گفته شده كه بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیّت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد (ع).

در تاریخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعیت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود كه امام سجّاد وارد طواف شد و وقتی به حجر الاسود رسید، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود.

هشام فوق العاده ناراحت شد. یكی از اطرافیان پرسید: این مرد كیست كه مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمی دانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهة قصیدة مفصلی دربارة امام سجاد سرود. ما چند بیت از آن قصیده را می آوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:

هذا الذی تعرف البطحاء وطاته
والبیت یعرفه والحل والحرم
ما قال لاقط الا فی تشهده
لولا التشهد كانت لانه نعم
یغضی حیاء ویغضی من مهابته
فما یكلم الا حین یبتسم
من معشر حبهم دین وبغضهم
كفر وقربهم منجی ومقتصم
مقدم بعد ذكر الله ذكرهم
فی كل فرض ومختوم به الكلم

«این مردی است كه حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را می‌شناسند.
نه، در كلامش نیست ٬ حاجت سائل را همیشه برآورده می كند جز در تشهد ٬ كه لا اله الا الله می گوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود.

هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو می بندد برای آنكه حیا دارد، و دیگران چشم فرو می بندد به جهت ابهتی كه او دارد. و سخن با او نمی گویند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قیامت حب آنها دین است و بغض آنها كفر است و قرب و نزدیكی به آنان پناه و نجات انسانها است.

در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می شود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بیت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته می شود باز اسم اهل بیت است. گفته شده كه فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفتة جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_19.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 20:47
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_31867667593827256479.jpg

زندگی امام سجاد (ع)

می دانیم زندگی امیرالمؤمنین (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه می فرماید:
صبرت وفی العین قذی وفی الحلق شجی. یعنی:
«صبر نمودم در مصایب نظیر كسی كه خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.»

ولی زندگی امام سجّاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفین به دنیا آمد.

در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا كرده. معاویه را با كشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعة سبّ امیرالمؤمنین در خطبه ها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهل بیت پدرش پشت سر نهاد. قضیة حره كه ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.

یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضیة عبدالله بن زبیر است ـ كه همة بنی هاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بیت بود.

شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است كه در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان می گوید خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بیشتر آن خاكستر بود.

شاهد كشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهل بیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی كرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.

والسلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیاً.



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/27205123647875650250.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 21:13
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/8_Untitled-5.gif


در جسم جهان، فیض بهارانم من
عالم چو زمین تشنه، بارانم من

در زهد، دلیل پارسایان جهان
در عشق، امام جان نثارانم من

فرزند حسین و زینت عَبّادم
شایسته‌ترین، سجده گزارانم من

با این همه منزلت ز سوز دل و جان
روشنگر بزم سوگوارانم من

چون لاله همیشه از جگر مى‌سوزم
چون شمع همیشه اشك بارانم من

من نور دل پیمبر و زهرایم
روشنگر بزم عترت طاهایم

افروخته‌تر ز شمع افروخته‌ام
دل سوخته‌تر ز لاله ی صحرایم

با ذكر دعا و خطبه و اشك و پیام
من حافظ انقلاب عاشورایم

بیمار فتاده در دل آتش و خون
لب تشنه، خسته بر لب دریایم

آن طرفه شهید زنده‌ام من كه به عمر
از تیغ جفا بریده‌اند اعضایم

آنم كه به هر گام خطرها دیدم
در هر نفس از ستم شررها دیدم

با آن كه ز كربلا ، دلم خونین بود
در شام همى خون جگرها دیدم

با آن كه به خاك و خون بدیدم تن‌ها
بر عرشه ی نیزه نیز، سرها دیدم

در باغ به خون نشسته ی كربُبَلا
افتاده، قلم قلم شَجَرها دیدم

یك سو تن صد چاك پدرهاى شهید
یك سو تن پامال پسرها دیدم

من دیده‌ام آنچه را كه دیدن سخت است
دیدن نه همین بلكه شنیدن سخت است

http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/64792842889211211827.jpg

خادمه زینب کبری(س)
29-12-2010, 21:46
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_57f415b9-9b70-4e75-99e2-09a83a2c97fc.jpg

امام سجاد و پیرمرد شامی



وقتی قافله اسیران کربلا به دمشق رسید در کنار کوچه‌ها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند .

پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : "شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد .

امام زین العابدین علیه السلام به آن پیرمردی که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود ، فرمود : "ای شیخ ، آیا قرآن خوانده‌ای ؟" .

گفت : آری .

فرمود : این آیه را قراءت کرده‌ای : قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی .

گفت : آری .

امام علیه السلام فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم .

سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است تلاوت فرمود : "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا" .

پیرمرد گفت : این آیه را خوانده‌ام .

امام علیه السلام فرمود: مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است .

پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده‌ام . سپس به امام علیه السلام عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه‌ام پذیرفته است؟

امام علیه السلام به او اطمینان داد. این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند .



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_13976097231809784726.jpg

شكوه انتظار
29-12-2010, 22:14
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_Untitled-14.gif
شهادت بزرگ مرد مناجات،
سيد سجده كننده آل طه،
امام عابدان و عارفان،
بر همه جوانان جوينده راه سبز وصال تسليت باد!
تسليت باد سالروز شهادت امامِ لحظه هاي مناجات سبز صحيفه عشق و عرفان!
http://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2010, 22:33
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/7_Untitled-7.gif

بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
بودش هزار درد و توان بیان نداشت

دانی چرا ز آل پیمبر کشید دست
نقشی دگر به کار ستم آسمان نداشت

تنها زمین نداشت به سر دست از فلک
پایی به عزم پیش‌نهادن، زمان نداشت

یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ
آمد ولی زباغ نصیبی خزان نداشت

دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت
تا کوفه زنده ماندن او را گمان نداشت

از تب زبس که ضعف بر او چیره گشته بود
می‌خواست بگذرد ز سر جان، توان نداشت

یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک
می‌رفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت

در ترکش دلش که دو صد تیر آه بود
می‌برد و غیر قامت زینب کمان نداشت


http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/52117669956849136498.jpg

شكوه انتظار
30-12-2010, 02:49
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

صحيفه سبز تو
نجواي انوار تابناكي است كه تا بي نهايت
شربت آرام بخش روح عطشناك آدمي است .
دعاهايت را در اين فصل سرد،
بدرقه جواني ام كن.
امشب اشك هاي داغ ِ روي گونه هايم،
در كنار تپش هاي ملتهب قلبم،
نظاره گر پر كشيدن سجده دارترين عنصر هستي است .
اي امام زمزمه هاي عاشقانه شب، سفرت پرباران!
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/52117669956849136498.jpg (http://sl.glitter-graphics.net/pub/740/740969w8ds0bg4ie.gif)http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شكوه انتظار
30-12-2010, 10:50
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/Aban/01/nemh12.jpg
امام سجاد(ع) و قیام ها
در دوره امامت امام سجاد(ع)، قیامهای چندی رخ داد و امام نیز موضع گیری متفاوتی با آنها داشت. در این پرسشها و بحثهای گوناگون مطرح است. نمونه هایی از مهم ترین آن عبارت اند از:
- تعیین هویت سیاسی، اجتماعی و مذهبی قیامها؛
- ملاکهای تعیین هویت قیامها؛
- بررسی علل، اهداف و چگونگی قیامها؛
- چرا امام سجاد(ع) خود قیام نکرد؟
- چرا امام سجاد(ع) با قیامی همراهی نکرد؟
این سؤالها و پرسشهای دیگری از این دست، در معرفی و شناسایی قیامها و شورشهای صدر اسلام و تعیین گرایش مذهبی آنان، اهمیت و ضرورت ویژه ای دارد. این ویژگی پژوهشگران را یاری می رساند که صحیح تر و عمیق تر به تحلیل جریانهای سیاسی - اجتماعی و تحرکات جناحی- مردمی بپردازند.

1- قواعد و ملاکهایی برای تعیین هویت قیامها
برای تعیین هویت شیعی و غیر شیعی بودن قیامها، قواعد و ملاکهای قابل توجهی وجود دارد که معرفی می گردد:
الف) محور اصلی قیام در مکتب تشیع، امامت و شخص امام است. هر قیامی را که امام معصوم(ع) یا نماینده او رهبری می کرد یا مأذون از طرف امام بود و پس از شروع قیام، دعای خیر، تأیید و تقریری که از امام معصوم در پی داشت، قطعاً قیامی شیعی به شمار می آید.
ب) چنانکه رهبران و سردمداران یک قیام یا قیام کنندگان، شیعه بوده واهداف و آرمانها و شعار ایشان با آهنگ تشیع همنوا باشد، اگرچه امام معصوم یا نمایندگان او با آنان همراه نباشند، می توان آن قیام را شیعی دانست.
غیر از موارد مذکور، هر قیام و شورشی غیر شیعی است و طبعاً در اندیشه تشیع نامشروع خوانده می شود.* از این رو، قیامها به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) قیامهایی که با اهداف شیطانی و قدرت طلبی صورت گرفته، هر چند به ظاهر شعار طرفداری از اهل بیت(ع) را سر داده شد، نظیر قیام عباسیان؛
ب) قیامهایی که با اهداف الهی، ظلم ستیزی و پیکار با ظالمان باشد. قیام کنندگان، حق و صاحبان حق را بشناسند و تصمیم آنان، بازگرداندن حق به اربابان آن باشد، نظیر قیام زید بن علی. بدیهی است که دسته اول محکوم و دسته دوم مورد تأیید بود.

2- قیامهای عصر امام سجاد(ع)
نخستین قیامهای مردمی، از زمان نخستین خلفای اسلامی شروع شد و شورش مردم کوفه بر ضد زمامداران آن، شورش مردم علیه عثمان، و نیز قیام حجر بن عدی بر ضد معاویه از این دست قیامهاست.(2) نقطه عطف و سرآغاز مهم ترین قیامها، نهضت عاشوراست که الگوی انقلابهای اسلام خواهی شد.
الف) قیام مدینه(واقعه حره)

قیام حره، سه روز مانده به پایان ذی الحجه سال 63 ق، اتفاق افتاد.(3) هیئتی همراه عبدالله بن حنظله از مدینه به شام رفت و پس از بازگشت ، گزارشی از مفاسد یزید و دستگاه حاکمه ارائه دادند و اعلان برائت کردند، سر از اطاعتش برتافتند ومردم را به مبارزه با آنان فراخواندند و از آنان بیعت گرفتند.(4) عبدالله بن حنظله وعبدالله بن مطیع رهبران مهاجران و انصار، و معقل نیز فرماندهی تیره های مختلف مهاجران غیر قرشی را برعهده گرفته و فرماندهی نیروهای مدینه را در مقابل سپاه شام برعهده داشتند.(5) شهادت امام حسین(ع)، کشتار اهل بیت(ع)، گزارش هیأت نمایندگی مدنیها از دربار و دستگاه یزید، آگاهی مردم از فساد و فحشای دستگاه حاکمه، و نیز اعلام و اعلان بی کفایتی یزید برای منصب خلافت، مهم ترین زمینه های قیام اهل مدینه بر ضد امویان درسال 63 ق، بود. آنان در آغاز قیام، عثمان بن محمد بن ابی سفیان، والی مدینه و زمامداران اموی مدینه را از شهر بیرون راندند. و با پیوستن به حکومت خود مختار زبیریان در مکه، علم مبارزه برافراشتند و شعارشان دعوت به رضا و شورا بود.(6) طولی نکشید که سپاه اموی به فرماندهی مسلم بن عقبه مدینه را در محاصره در آوردند و با شدت عمل و کشتار فراوان در منطقه حره در کناره‏ى مدینه، قیام را سرکوب کردند و پس از پیروزی، جان، مال و ناموس اهل مدینه را برای سه روز بر سربازان شامی مباح گردانیدند. از مردان و صحابیان اسیر، بر بردگی یزید بیعت ستاندند و چون چهارپایان بر گردنشان مهر بردگی گذاشتند.
امام سجاد(ع) در این واقعه، تقیه را پیشه خویش ساخته و به ظاهر نقشی در مبارزه مردم مدینه نداشتند؛ زیرا عامل اصلی آغاز چنین موضعی، وابستگی شدید این شورش به حکومت عبدالله بن زبیر در مکه و داخل شدن مردم مدینه در بیعت با او، و فرار عبدالله بن مطیع به سوی مکه بود.
پیشتر در مورد عبدالله بن زبیر سخن گفتیم. سابقه کینه توزی او و پدرش با اهل بیت(ع) مشهور است. او از مردم مدینه برای خود بیعت گرفت و تبلیغات او و نیز چند عاملی که در رخداد حره گذشت، در بروز قیام در مدینه مؤثر بود. امام سجاد(ع) با ابن زبیر بیعت نکرد؛ زیرا خلافت وی را مشروع نمی دانست، همان گونه که خلافت یزید را نامشروع می دانست، البته در بیعت با یزید مجبور بود و از آن خارج نشد.
به نظر می رسد یکی از مهم ترین دلیلهایی که می توان برای رفتار دور از خشنونت عامل یزید در مورد امام سجاد(ع) ارایه کرد، این است که آن حضرت(ع) از بیعت با یزید خارج نشده و با ابن زبیر بیعت نکرده بود البته دلایل دیگری نیز گفته اند، از جمله عدم همکاری با قیام کنندگان ، پنان دادن به اهل و عیال مروان بن حکم زمامدار رانده‏ى شده مدینه، بازداشتن بنی هاشم از ورود در فتنه و سفارش مخصوص یزید به مدارا کردن با امام سجاد(ع) برخی از عوامل دور بودن امام و اهل بیت(ع) از خطرهای احتمالی رخداد حره بود.

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شكوه انتظار
30-12-2010, 10:51
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
ب) قیام توابین
یکی دیگر از قیامهای مهم این دوران، قیام توابین است. کوفیان از سال 61 هـ. به بعد، در آتش ندامت از کوتاهی در حادثه کربلا می سوختند و سرآمدان کوفه، از بی وفایی و پیمان شکنی خویش نادم گشته و بر گناه خود افسوس می خوردند و به فکر توبه و تدارک آن بودند. آنها تحرکات پنهانی و مخفیانه ای داشتند و خود را برای شورش و قیامی آماده می کردندف تا خبر مرگ یزید به ایشان رسید. توابین کنار قبر مطهر سالار شهیدان جمع شدند و با ناله و انابه پیمان بستند که بر ضد امویان بشورند و تا سرحد شهادت بتازند و خون خود را به کفاره گناه خویشتن بریزند. آنان از آنجا به سوی شام حرکت کردند و در عین الورده، با سپاه عبیدالله بن زیاد به پیکار پرداختند. پنج هزار تن از کوفیان شیعه و مخالفان بنی امیه با سلیمان بن صرد همراه شدند و از این تعداد، حدود یک هزار تن به فرماندهی رفاعه بن شداد موفق شدند از معرکه جان به سلامت ببرند و بازگردند. ستاره قیام توابین در عین الورده غروب کرد و باقی مانده آنان، بعدها به مختار پیوستند.
توابین دو گروه را در حادثه کربلا مقصر می دانستند: بنی امیه و خائنان و جنایت پیشگان کوفه. قیام توابین، یک حرکت سیاسی - اجتماعی بود و از آنجایی که رهبران و قیام کنندگان آن شیعی و متأثر حادثه کربلا بودند و همچنین اهداف و آرمانهایشان با مرام تشیع همسو بود، آن را قیام شیعی شمرده اند.
سران توابین هیچ گونه ارتباطی با امام سجاد(ع) نداشتند؛ نه دعوتی از امام به عمل آورده و نه در بیعت امام در آمده بودند، نه سفارش و اشارتی از طرف امام بر شروع و ادامه قیام داشتند و نه حذر و تکذیبی از امام بر ضد ایشان شده بود.
به نظر می رسد با حادثه کربلا و شهادت سیدالشهدا کوفیان روی دعوت از امام را نداشته و بیعت با حضرت را پس از عهدشکنی های پیاپی، موجب اتهام ، سفاهت و اغرای به جهل می پنداشتند. از طرفی، این توبه کنندگان بودند که گرد هم آمدند و در این دایره، جایی برای امام سجاد(ع) نبود. و همچنین آنها با کشته شدن و کشتن، می خواستند اظهار ارادت و مودت به خاندان پیامبر(ص) را اثبات کنند و پیش از آن نمی توانستند حضرت را به خویشتن فراخوانند. نیز افزون بر موارد بالا، توابین خود را به شهادت نزدیک تر می دیدند تا پیروزی، و طبیعی می نمود که به همراهی و شهادت امام سجاد(ع) پس از حادثه کربلا خرسند نبودند.
شعارهای یالثارات الحسین(ع) و واژه هایی که از انتقام جویی بر می خاست، محرک قوی و مؤثری در میان مردم بود. میزان تأثیر حادثه کربلا در قیام توابین، بیش از تأثیر آن در دیگر قیامها بوده است. نزدیکی زمانی و مکانی به کربلا و عاشورا ، یادآوری و گفتگو از مصیبتها و صحنه های تکان دهنده حادثه کربلا، غلیان عواطف و احساسات مردم، احساس شرم، گناه و تقصیر در فاجعه‏ى کشتار اهل بیت(ع) و حضور جنایتکاران و قاتلان در بین مردم، بیشترین اثرپذیری را در کوفه و کوفیان ایجاد کرده بود و عروج بیش از چهار هزار تن از مسلخ شهادت ، گواه آن است.
البته هر نهضت و انقلابی آثاری به جای می گذارد و قیام توابین در قیام مختار تأثیر گذاشت. کسانی که از نبرد عین الورده جان به سلامت برده بودند، کسانی که با توابین پیمان بر مبارزه بستند، اما هنگام قیام سستی شرکت نکردند، و کسانی که از کشته شدن توابین متأثر شده بودند، همگی جمعیت انبوهی شدند و به قیام مختار پیوستند.

ج) قیام مختار
پیش از آغاز قیام شهادت طلبانه‏ى توابین، مختار در کوفه مردم و شیعیان را به سوی خود فرا می خواند. او رقیب سلیمان بن صرد و توابین بود. کوفه کانون شورش و انقلاب به شمار می آمد. و گروهی زیر پرچم سلیمان جمع شده بودند جماعتی گرد مختار. او آنان را از شکست حتمی خبر داده، مردم را از کشته شدن در همراهی سلیمان انذار می داد.
مختار سران توابین را به عدم درک سیاسی و عدم تجربه نظامی متهم می کرد و خویشتن را با کفایت تر معرفی می نمود. از طرفی، او خود را نماینده محمد بن حنفیه خوانده و مردم را به پیروی از خویش فرا می خواند. مختار با حضور چند تن از رقبای قدر خویش چون سلیمان و دیگران، نتوانست موقعیت ویژه ای به دست آورد، اما پس از شکست توابین، یکه تاز بلا منازع کوفه بود و پس از جذب ابراهیم بن اشتر، به حرکت خویش سرعت بخشید و کوفه را تصرف کرد و عاملان و شرکت کنندگان در کشتار کربلا را به سختی مجازات کرد.
ویژگی های مختار را در زیرکی و سیاستمداری او که چهره ای سیاسی - مذهبی بود می توان دید و افزون بر آن، تقوا و نیز محبت شدید به اهل بیت(ع) از دیگر ویژگی های او به شمار می آید.

مختار کیست؟
مختار در سال اول هجری در طائف به دنیا آمد.(6) پدرش ابوعبید ثقفی، در زمان عمر در مدینه حضور داشت و از طرف خلیفه به فرماندهی سپاه منصوب شد. او و فرزندانش وهب، مالک و جبر در نبرد قس الناطف به شهادت رسیدند.(7) مختار که در این زمان سیزده ساله بود،(8) تحت سرپرستی عمویش سعد بن مسعود که از صحابیان بود(9) رشد و نمو کرد. از دوران جوانی او اطلاعات زیادی در دست نیست.
در جریان جنگهای جمل، صفین و نهروان حضور نداشت و هنگامی که عمویش سعد در تعقیب خوارج عزیمت کرد، مختار در مداین جانشین وی بود. در جریان گفتگوی صلح امام حسن(ع) که در مداین صورت گرفت، گزارش دقیقی از فعالیت او در اختیار نیست. در جریان قیام امام حسین(ع)، مختار میزبان مسلم بن عقیل در کوفه بود و ابن زیاد او را روانه‏ى زندان کرد و پس از نهضت عاشورا، با میانجیگری عبدالله بن عمر آزاد شد و از عراق به حجاز رفت.(10) تاریخ نگاران درباره‏ى نقش مختار در جریانهای داغ سیاسی و نبردهای مهم دوران حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) تا قیام کربلا سخنی به میان نیاورده اند؛ با اینکه او در عراق بوده و مدتی نیز در مدائن نزد عمویش سعد بن مسعود بود. در سالهای بعد از آن نیز از اوضاع و احوال زندگی، افکار، عقاید و گرایشهای سیاسی وی اطلاعی در دست نیست. شهرت وی از آنجا بود که خانه‏ى وی پناهگاه، مسلم گردید و عبیدالله که از نفوذ وی آگاهی داشت، در طول مدتی که اوضاع نابسامان بود، در بند گرفتارش کرد.(11)
ابن زبیر در سال 61 ق ، با طرح مسألة شهادت امام حسین(ع)، جنایتهای امویان، مفاسد یزید، و نیز با اعلان عدم صلاحیت سیاسی و اخلاقی یزید برای خلافت، او را خلع کرد و اصحابش مخفیانه با خود او بیعت کردند. مختار به حجاز وارد شد و همواره در آنجا بود تا در کنار ابن زبیر در جبهه‏ى ضد اموی شرکت کرد و به علت لیاقت، شایستگی و توانمندی های نظامی و سیاسی اش پرآوازه شد. پس از مرگ یزید و شکسته شدن محاصره مکه، مختار پنج ماه و چند روز در آنجا ماند،(12) اما از آنجا که به لحاظ عقیدتی با زبیران هم فکر نبود، عبدالله بن زبیر توجه چندانی به او نکرد مسئولیتی برعهده اش ننهاد. تنها دشمن مشترک آنان ، یعنی امویان سبب ائتلاف آن دو شده بود. دیری نپایید که مختار از زبیریان گسسته و به کوفه رفت تا بتواند از جو مناسب آنجا به سود خود بهره گیری کند. ورود او به کوفه با فعالیتهای سیاسی توابین هم زمان بود.
مختار در روز جمعه نیمه ماه رمضان و شش ماه بعد از وفات یزید، در سال 64 ق، وارد کوفه شد.(13) حرکت توابین ، شور و هیجان زاید الوصفی در کوفه ایجاد کرده بود، اما مختار با ایشان همراه نشد و رهبران آن قیام را فاقد بینش صحیح سیاسی و تجربه نظامی دانست.(14) پس از شکست توابین، مختار با جمع آوری توبه گزاران شکست خورده و طرح شعار خون خواهی سالار شهیدان و مبارزه با قاتلان کربلا، خود را به عنوان نماینده‏ى محمد بن حنفیه معرفی کرد و رهبری شیعیان عراق را به دست گرفت و توانست بزرگانی چون ابراهیم پسر مالک اشتر را که در شجاعت همچون پدرش بود، با خویش همراه کند. مختار به زودی با بیرون راندن عبدالله بن مطیع(15) والی ابن زبیر از کوفه، بر شهر حاکم و مسلط شد(16) و با ورود به دارالاماره ، بیعت همه مردم را از آن خود کرد. او در سال 66 ق، بر کوفه غلبه یافت.(17) مختار با شعار انجام اصلاحات ریشه ای، توانست موالی، بردگان و مستضعفان را به خود نزدیک کند. او در فییء به تساوی میان مردم از اشراف و بردگان رفتار کرد و این، موجب نارضایتی اشراف کوفه بود که پنهانی به ابن زبیر علاقه داشتند و از موقعیت اعطایی مختار به بردگان در شخصیت سیاسی و اجتماعی سخت ناراحت بودند و چنین می گفتند: «این مرد(مختار) بدون رضایت ما بر ما فرمان می راند، بردگان ما را به خود نزدیک ساخته و آنان را بر چارپایان نشانیده و سهم فییء ما را به آنان بخشیده و خورانده است و دیگر بردگانمان از ما فرمان نمی برند».(18) اشراف احساس خطر کردند و هیئتی نزد محمد بن حنفیه روانه کردند تا درباره‏ى نمایندگی او تحقیق کنند.
از جمله اقدامات مختار، انتقام از قاتلان شهدای کربلا و کسانی بود که در کربلا حضور داشتند. ابراهیم به همراهی سپاهی، با عبیدالله درگیر شد و او را کشت. مختار سر عبیدالله را به مدینه نزد امام سجاد(ع) فرستاد و موجب تسلای دل بنی هاشم گردید. او همچنین، سپاهی به مکه فرستاد و ابن حنفیه را که در زندان ابن زبیر بود، رهانید.(19) ابن زبیر، مصعب را برای سرکوبی مختار به عراق فرستاد و به این ترتیب، ستاره‏ى مختار افول کرد و طومار بلند آوازه‏ى یکی دیگر از ثقفیان که حدود سه سال عراق و امویان را به خود مشغول کرده بود، بسته شد. زمان وفاتش را در سالهای 67(68 و 69) ق، در کوفه(20) گفته اند.(21)
قیام مختار یک قیام شیعی است و ارتباط او با اهل بیت(ع) سابقه دیرینه دارد. در دوران معاویه، برخلاف آنکه ثقفیان از مقربان درگاه اموی بودند، او مورد بی مهری قرار گرفت و هیچ پست و منصبی نداشت. این پیشینه‏ى شیعه گری مختار و علاقه وافر او به اهل بیت(ع) و اندیشه ظلم ستیزی و انتقام جویی از قاتلان سیدالشهدا(ع)، مختار را به ارتباط نزدیک تر با اهل بیت(ع) می کشاند.
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/52117669956849136498.jpg (http://sl.glitter-graphics.net/pub/740/740969w8ds0bg4ie.gif)http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شكوه انتظار
30-12-2010, 10:51
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif


ارتباط امام سجاد(ع) با قیام مختار

با وجود جو خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام و مختار بی مورد است. امام شخصا از رهبری قیام سرباز زد، اما به عمویش محمد بن حنفیه ولایت داد که رهبری و پشتیبانی معنوی قیام را به عهده بگیرد و مختار مردم را به بیعت با محمد بن حنفیه فرا می خواند. از آثار و فواید این کار، ایجاد امنیت برای امام، مشغول کردن ذهن دشمن و جاسوسان آن به غیر امام، و مصونیت آن حضرت(ع) از خطر را می توان نام برد.
امام، مردم و انقلابی ها را به همراهی با مختار تشویق و ترغیب می کرد و به عمویش می فرمود: یا عم ، لو عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ما شئت، فخرجوا و قد سمعوا کلامه و هم یقولون أذن لنا زین العابدین و محمد بن الحنفیة(22) ای عمو! اگر برده سیاهی برای ما اهل البیت قیام کند، بر مردم است که او را یاری رسانند و من تو را بر این امر گماردم. پس هر چه خواهی کن. آنگاه آنان پس از شنیدن کلام امام خارج شدند، در حالی که می گفتند: زین العابدین و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند.
امام با پذیرفتن هدایایی که مختار برای حضرت فرستاده بود، در واقع او را تأیید می کرد. در چند مورد گزارش شده که امام در حق مختار دعا کرده است.(23) و همه این موارد، حاکی از موضع گیری مثبت امام سجاد(ع) در مورد قیام مختار است. افزون بر آنچه گفته شد، نظر آیت الله خویی این است که از ظاهر روایات استفاده می شود که قیام مختار به اذن خاص از طرف امام بوده است.(24) نیز، پس از بازگشت آن هیئت به کوفه، مختار از ایشان در مورد ملاقات و گفتگوها پرسید، گفتند: قد أمرنا بنصرتک(25)
با توجه به تحلیلها و ارزیابی مثتبی که از اقدامات امام سجاد(ع) وجود دارد، این سؤال مطرح می گردد که:
علل عدم قیام امام سجاد(ع)
این سؤال همواره درباره امام سجاد(ع) و برخی از امامان نیز مطرح بوده که چرا قیام نکردند و شخصا رهبری قیامی را به عهده نگرفتند. اهمیت سؤال و پاسخی که به آن داده می شود، تبیین کننده اصلی مهم و اساسی در تاریخ تشیع خواهد بود و به تبع آن، پرسشها و فرضیه های متعددی طرح خواهد گردید.
- آیا امامان به دنبال تشکیل حکومت بودند یا خیر؟
- آیا تشکیل حکومت اسلامی، بر اساس تعلیم صحیح اسلام به رهبری امامی معصوم، یک تکلیف بوده است یا خیر؟
- در منظر امامان شیعه(ع) مبارزات سیاسی اولویت داشته است یا فعالیتهای علمی و فرهنگی؟
- اساسا ملاکهای تعیین کننده‏ى نوع فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی چیست؟
- چه موانعی مجوز عبور از حوزه ای به حوزه دیگر است؟
- آیا کم رنگ شدن فعالیت سیاسی امامان، دلیل کم اهمیت بودن آن است؟
- آیا تفاوتی که در عملکرد برخی از امامان با یکدیگر مشاهده می شود، توجیه پذیر است یا خیر؟ چگونه؟
- ایا از منظر تاریخی، تاریخ تشیع آن قدر شفاف و روشن است که شیعیان بتوانند راه مبارزه را بجویند و الگوی خویش را در انتخاب هر یک از فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی بیابند؟ و از این دست سؤالها.
برای پاسخ به سؤال اصلی در مورد علت عدم قیام امام سجاد(ع) به مواردی اشاره می کنیم که نتیجه گیری و دستیابی به پاسخ، برای برخی از پرسشهای بالا را تسهیل می کند.
1. شرایط سیاسی برای حضرت فراهم نبود. سایه رعب، وحشت و ترس از کشته شدن بر مردم حاکم بود و مردم آمادگی مبارزه را از دست داده بودند.
2. امام مردم را با اهداف قیام امام حسین(ع) آشنا و ابعاد آن را روشن کرده و از مشروعیت قیام امام حسین(ع) و حقانیت آن دفاع می کرد.
3. حفظ شیعیان و پیروان از مرگ و هلاکت، و پرهیز از داخل کردن آنان در فتنه هایی که نامعلوم بود، هم چنانکه امام حسن(ع) حفظ جان و شیعیان را علت اصلی صلح بیان کرد.
4. حرکت انتحاری بی ثمر، کار پسندیده ای نبود و امام رویکرد جدیدی به فعالیتهای فرهنگی نشان داد تا مبانی دینی را از انحراف و تزلزل رهایی بخشد.
5. حرکت علمی، بهترین جایگزین برای حرکت سیاسی محکوم به شکست بود.
6. امام که آگاه ترین مردم به مصالح عمومی است، با توجه به عواقب امور موضع گیری می کند و امام سجاد(ع) چنان کرد و مطابق شرایط و مقتضیات زمان عمل کرد.
7. تصمیم گیری های امام عقلانی بود نه نفسانی. تحرکات احساسی موقتی و محکوم به شکست است و امام از آن نوع تصمیمها پرهیز می کرد.
8. قیامها و انقلابهایی که به دگرگونی سیاسی می انجامد، به دنبال دگرگونی اجتماعی و به تبع آن حرکتی که هر دو تغییر سیاسی و اجتماعی را باعث شود، موفق است.
اوضاع اجتماعی به سختی رو به پستی و انحطاط گذاشته، هرگونه انقلابی بی ثمر بود. از این رو، امام با حرکت فرهنگی و انقلاب علمی، به دنبال تغییرات اجتماعی و تأسیس جامعه اسلامی با اجرای امر به معروف و نهی از منکر ، دعوت مردم به راه خدا با بیان حکمت و شیوه‏ى موعظه نیکو بود، تا مردم را با خدا آشتی دهد و ضمیر خفته جامعه را بیدار کند. با توجه به شرایط و اوضاعی که پیشتر تبیین شد، زمینه های بروز انقلاب و شعله ور شدن آتش قیام، غیر قابل اعتنا می نمود.
گواه روح مبارزه طلبی امامان آن است که مردم را به مبارزه تشویق می کردند و تکلیف شیعیان را در طول تاریخ تشیع روشن کرده اند و اگر این مبارزات به ثمر می رسید، میوه این درختی که با خون شیعیان و حق جویان بارور شده بود، همان حکومت اسلامی مطلوب امامان شیعه به شمار می آمد.

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/26488613805669558392.jpghttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

پي نوشت :

*ممکن است مشروعیت در عرف سیاسی، ناظر بر رضایت، حمایت و همکاری مردم باشد که از بحث ما خارج است.
1- شورشهای خوارج ، نمونه های دیگری است که از یادآوری آن صرفنظر می کنیم.
2- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 155.
3- همان، ص 181.
4- همان، ابن حزم اندلسی، علی بن احمد بن سعید، جمهرة انساب العرب، ص 158.
5- همان.
6- تاریخ الطبری، ج 2، ص 402.
7- الفتوح، ج 1، ص 163-170.
8- بلاذری، احمد، أنساب الأشراف، ج 6، ص 376.
9- الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص 602.
10- تاریخ الطبری، ج 5، ص 570. حمایت ابن عمر از مختار، بدان سبب است که خواهر مختار، همسر عبدالله بن عمر و دخترش ام سلمه نیز عروس ابن عمر و همسر عبدالله بن عبدالله بن عمر بود( پسر عمه و دختر دایی بودند. ) الطبقات الکبری، ج 8، ص 345؛ تاریخ الطبری، ج 10، ص 459.
11- أنساب الأشراف ج 6، ص 377. مختار بن ابی عبید ثقفی با گروهی مسلح به قصد یاری حسین بن علی روی آورده بود و(همان دم) ابن زیاد او را گرفت. حبس کرد و چنان با چوب بر او زد که چشم وی شکافت. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 201.
12- تاریخ الطبری، ج 5، ص 577.
13- همان، ص 560.
14- همان، ج 4، ص 212.
15- او که در واقعه حرّه ، فرماندهی مهاجران قریش را به عهده داشت با وخیم شدن اوضاع نظامی، از مدینه به مکه گریخت و از طرف ابن زبیر به حکمرانی کوفه نایل شد. یکی از دلایل ما بر شیعی نبودن قیام حره، حضور این شخص در سطح هسته مرکزی و رهبری آن قیام است. مختار او را مانعی بر سر راه قیام خویش می دید و با بیرون راندن او، راه را هموار کرد.
16- أنساب الأشراف، ج 6، ص 394؛ تاریخ الطبری، ج 6، ص 6.
17- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 164.
18- لقد تآمرهذا الرجل علینا بغیر رضی منا، و لقد أدنی موالینا فحملهم علی الدواب و أعطاهم و أطعمهم فیئنا، و لقد عصتنا عبیدنا.
19- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 261.
20- الطبقات الکبری، ج 5، ص 79؛ أنساب الأشراف ج 7، ص 8 و 86؛ تاریخ الطبری، ج 6، ص 93؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 164-165.
21- برای اطلاع بیشتر از شرح حال مختار، ر.ک: ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج 4، ص 21-67 و 226-329؛ المعارف، ص 400؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 258-267؛ جمهرة انساب العرب، ص 268؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، 262-268.
22- ابن نما حلی، جعفر، ذوب النضار فی شرح الثار، ص 96؛ بحارالانوار، ج 45 ، ص 365؛ خویی، سید ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج 18، ص 101.
23- امام سجاد(ع) برای کشته شدن عبیدالله سجده شکر به جای آورد و در حق مختار چنین دعا کرد: جزّاه خیرا. تاریخ الیعقوبی ج 2، ص 259؛ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال( رجال الکشی) ص 125 و 127؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 270.
23- معجم الرجال الحدیث، ج 18، ص 101.
24- ذوب النضار فی شرح الثار.

شكوه انتظار
30-12-2010, 17:08
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

راز گریه های جانسوز امام سجاد (علیه السلام)


http://img.tebyan.net/big/1386/10/111992518716316025017514757831312261905031.jpg
امام چهارم، در مدت عمر شریف خویش، رنج و ناراحتی فراوانی را در زندگی متحمل گشت، به گونه ای که شنیدن آنها قلب هر مؤمنی را به درد می آورد، اوج این سختی و ناراحتی، در حادثه کربلای خونین بر قلب پاک و مطهّر حضرت وارد آمد. عمق مصیبت وارده بر ایشان، در حدّی است که بعد از شهادت سالار شهیدان، در طول 34 سال عمر با برکت خود، هر وقت از مصائب آن حادثه دلخراش یاد می کرد، اشک می ریخت. در روایتی آمده که: هرگاه غذایی نزد او می آوردند گریه می کرد، وقتی آبی برای ایشان می آوردند، اشک از دیدگان مبارک آن حضرت سرازیر می شد. 1
در روایتی آمده است که: روزی یکی از غلامان حضرت، به خاطر شدّت گریه ایشان، گفت: آیا وقت آن نرسیده که گریه شما تمام شود؟! حضرت فرمود:وای بر تو! یعقوب دوازده پسر داشت و تنها یکی از آنها ناپدید شد، و در فراق او، آنقدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد و از شدّت غم و اندوه، کمرش خم شد، با اینکه می دانست او زنده است، ولی من مشاهده کردم که پدرم و برادرانم و عموهایم و هفده نفر از خویشانم را در مقابل من کشتند و سر بریدند، پس چگونه نه ممکن است غم و اندوه من به پایان برسد؟! 2
نکته قابل توجه در این باره آن است که: این اشکهای سوزان علاوه بر اینکه ریشه عاطفی داشته و برخاسته از قلب سوخته زین العابدین است، عاملی بسیار کارآمد و مؤثر در تحکیم اهداف حسینی و متزلزل ساختن کاخ ستمگری دستگاه بنی امیه است. زیرا این اشکهای سوزناک، در حقیقت اعلام برائتی است از جبهه ی باطل و طبلی طنین انداز است که بر حمایت از جبهه ی حق نواخته میشود.
در واقع امام چهارم، با این گریه ها به جهانیان اعلام می دارد که حسین بن علی(علیه السلام) حق است و یزید و عمالش باطل. با این اشکهای پرسوز است که کاخ ستم به آتش کشیده شده و نابود می شود. این ناله ها است که یاد و خاطره کربلای خونین را همیشه در دلها زنده نگه می دارد. کربلایی که نام آن، تیری است دردناک بر قلب جنایتکران عالم که در اثر قساوت قلب و کوری چشم باطن از هر نوع ظلم و ستمی بر مردم بی پناه دنیا دریغ نمی ورزند.
بنابراین می توان گفت: اشکهای مظلومانه امام چهارم، ضامن ماندگاری حادثه جانسوز کربلا است، که ما شیعیان نیز باید در زندگی به آن بزرگوار و سایر امامان عزیزمان (صلوات الله علیهم اجمعین) اقتدا نماییم و همواره آسمان دلمان را به وسیله باران اشکی که بر مظلومیّت حسین بن علی (علیه السلام) می ریزیم، بهاری نموده و به خانه قلب و جان خویش صفا و جلا بخشیم.

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif





پی نوشت ها:
1- جلاءالعیون، علامه مجلسی، ص836
2- همان، ص837

خادمه زینب کبری(س)
30-12-2010, 17:17
http://ma1348.jeeran.com/sajad/1-Sajjad%20%28as%29%20Ara%28005%29.jpg

حال امام سجاد علیه السلام در هنگام نماز


از امام باقر علیه السلام نقل شده است که امام علی بن الحسین علیهماالسلام در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند، همانند امیرمومنان علیه السلام که پانصد نخله خرما داشت و در کنار هر کدام از آنها دو رکعت نماز می‌خواند. امام زین‌العابدین علیه السلام آنگاه که برای نماز می‌ایستاد رنگ به رنگ می‌شد و در نماز همانند برده‌ای ذلیل در برابر پادشاهی بزرگ می‌ایستاد، اعضایش از خشیت خدای متعال می‌لرزید، نمازش همانند نماز کسی بود که آخرین نماز خود را می‌‌خواند و می‌داند که دیگر موفق به اقامه نماز نخواهد شد.

روزی در بین نماز، عبا از یکی از شانه‌هایش افتاد، حضرت اعتنا نکرد تا از نماز فارغ شد. یکی از اصحاب سبب را پرسید، فرمود: وای بر تو! آیا می‌دانی در برابر چه کسی ایستاده بودم؟ از نمازِ هر کس به همان مقدار پذیرفته می‌شود که قلبش متوجه خدایش باشد، آن مرد عرض کرد: پس ما هلاک شدیم (زیرا نمازمان چنین نیست) !

حضرت فرمود: خداوند کاستی‌های نماز را با نوافل جبران می‌کند (یعنی اگر می‌خواهید نمازهاتان ناقص نباشد برای جبران کاستی‌ها، نافله بخوانید.) (1)

الصّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ.(2)
نماز نزدیک کننده هر فرد پرهیزگاری (به خداوند) است.
امام رضا علیه السلام

پی‌نوشت‌ها:
1- بحارالانوار، ج 46، ص 61.2- فروع کافی، ج 3، ص 265.
منبع:
جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/59363940820858723868.jpg

خادمه زینب کبری(س)
30-12-2010, 17:45
http://tebyan-ardebil.ir/images/2ec9e716-70d9-4aa9-af0f-1defc412c1c0.jpg

من جگر پاره آن بزم شرابم

من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم
پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم
من جگر پاره آن بزم شرابم والله
خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم
اینکه آتش به سرم ریخته شد دردی نیست
عکس رخساره نیلی است در این چشم ترم
لرزه بر پیکرش افتاد کنیزش خواندند
من خجالت زده از خواهر نیکو سیُرم
خارجی و پسر خارجیان گفت به من
آنکه با زخم زبان کرده چنین خونجگرم
خواهر کوچک من گوشه ویران جان داد
هر سحر یاد همان غربت وقت سحرم


جواد حیدری

http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/09347949099097778456.gif

خادمه زینب کبری(س)
30-12-2010, 17:49
http://rhajian.persiangig.com/image/news/emamsajad.jpg


حلم امام سجاد(ع)

و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما (1)

مؤمنان چنین‏اند، اگر ببینند مردم نادان سخن زشت گویند، آنان راه مسالمت پویند، بزرگوارانه پاسخ دهند، تا از شر ایشان برهند. گفتار آنان استوار است و پذیرفته گردكار، بر جاهلان نمى‏تازند، و با مهربانى درونشان را آرام مى‏سازند. ادب قرآن چنین است و دستور پیغمبر این، و خاندان رسول این ادب را از جد خود میراث بردند كه «و انك لعلى خلق عظیم» (2) .
روزى به مردمى گذشت كه از او بد مى‏گفتند فرمود:
اگر راست مى‏گویید خدا از من بگذرد و اگر دروغ مى‏گوئید خدا از شما بگذرد. (3)

روزى مردى برون خانه او را دید و بدو دشنام داد. خادمان امام بر آن مرد حمله بردند.

ـ على بن الحسین گفت:
ـ او را رها کنید. سپس بدو گفت:
آنچه از ما بر تو پوشیده مانده بیشتر از آنست كه می دانى. آیا حاجتى دارى؟ مرد شرمنده شد و امام گلیمى را كه بر دوش داشت بر او افكند و فرمود هزار درهم به او بدهند.
مرد از آن پس می گفت گواهى می دهم كه تو فرزند پیغمبرى (4)
از «زهرى» پرسیدند، على بن الحسین را دیدى؟ گفت:
ـ آرى. و كسى را از او فاضلتر ندیدم. به خدا ندیدم در نهان دوستى و در آشكارا دشمنى داشته باشد.
ـ چگونه چنین چیزى ممكن است؟
ـ چون هر كس دوست او بود، از دانستن فضیلت بسیار وى بر او حسد مى‏برد و اگر كسى با او دشمن بود به خاطر روش مسالمت‏آمیز وى دشمنى خود را آشكار نمیكرد. (5)
هشام بن اسماعیل كه از جانب عبدالملك حاكم مدینه بود بر مردم ستم بسیار كرد چون از كار بركنارش كردند، مقرر شد براى تنبیه وى او را برابر مردم برپا بدارند تا هر كس هر چه می خواهد بدو بگوید. هشام می گفت جز على بن الحسین از كسى نمى‏ترسم. هشام از تیره بنى‏مخزوم است و این تیره از دیرزمان با بنى‏هاشم دشمن بودند و این مرد در مدت حكومت خود در مدینه على بن الحسین (ع) را فراوان آزار میكرد و به خاندان پیغمبر (ص) سخنان زشت مى‏گفت. روز عزل او امام كسان خود را گفت مبادا به هشام سخن تلخى بگوئید و چون خود بدو رسید بر وى سلام كرد هشام گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» (6) (7) .

روزى مردى او را دشنام گفت. على بن الحسین خاموش ماند و بدو ننگریست. مرد گفت:
ـ با توام! و امام پاسخ داد:
ـ و من سخن تو را ناشنیده می گیرم! (8)
روزى مردى از خویشاوندانش نزد وى رفت و چندانكه توانست او را دشنام داد. امام در پاسخ او خاموش ماند چون مرد بازگشت به كسانى كه نزد او نشسته بودند گفت:
ـ شنیدید این مرد چه گفت؟ مى‏خواهم با من بیائید و پاسخى را كه بدو می دهم بشنوید! گفتند :
ـ مى‏آئیم و دوست می داشتیم همین‏جا پاسخ او را می دادى.
امام نعلین خود را پوشید و به راه افتاد و میگفت: «و الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» (9) همراهان او دانستند امام سخن زشتى بدان مرد نخواهد گفت.

چون به خانه وى رسید گفت:
ـ بگوئید على بن الحسین است. مرد بیرون آمد و یقین داشت امام به تلافى نزد او آمده است . چون نزد او رسید على بن الحسین گفت:
ـ برادرم! ایستادى و چنین و چنان گفتى! اگر راست گفتى خدا مرا بیامرزد. اگر دروغ گفتى خدا ترا بیامرزد.
مرد برخاست و میان دو چشم او را بوسید و گفت:
ـ آنچه درباره تو گفتم از آن مبرائى. و من بدان سزاوارم! و راوى حدیث گوید، آن مرد حسن بن الحسن بود (10) می گفت هیچ خشمى را گواراتر از آن خشم كه به دنبال آن شكیبائى باشد ندیدم. و آنرا با شتران سرخ مو عوض نمیكنم. (11)
مردى كه پیشه مسخرگى داشت و با خنداندن مردم از آنان چیزى مى‏ستد به گروهى گفت: على بن حسین مرا عاجز كرد. هر كار می كنم نمی توانم او را بخندانم و من باید او را بخندانم !
روزى امام با دو بنده خود به راهى مى‏رفت آن مرد پیش رفت و رداى امام را از دوشش برداشت . امام برجاى خود ایستاد و دیده از زمین برنمى‏داشت. بندگان او در پى مسخره دویدند و ردا را از او گرفتند و برگرداندند. امام پرسید:
ـ این مرد كه بود؟
ـ مرد مسخره‏اى است كه مردم را مى‏خنداند و از آنان چیزى می گیرد.
ـ بدو بگوئید خدا را روزى است كه در آن روز مسخره‏پیشگان زیانكارانند. و جز این چیزى نگفت. (12)
از یكى از موالى خود ده هزار درهم وام خواست. مرد گروگان طلبید. على بن الحسین پرزه‏اى از رداى خود كند و بدو داد و گفت این گروگان تو!
مرد چهره درهم كشید. على بن الحسین پرسید:
من بیشتر پاى بند گفته خود هستم یا حاجب بن زراره؟
ـ تو!
چگونه است كه كافرى چون حاجب بن زراره كمان خود را كه پاره چوبى است گروگان می دهد (13) و به وعده خود وفا می كند و من به وعده خود وفا نمی كنم؟
مرد پذیرفت و مال را باو داد. پس از چندى گشایشى در كار امام پدید آمد. وامى را كه به عهده داشت نزد آن مرد برد و گفت:
ـ این طلب تو. گروگان مرا بده!
ـ فدایت شوم، آنرا گم كردم!
ـ در این صورت حقى به من ندارى. آیا ذمه چون منى را خوار می شمارى؟
ـ مرد آن پرزه را از حقه‏اى كه داشت بیرون آورد و بدو داد. على بن الحسین پرزه را گرفت و مال را بدو سپرد. (14)
و الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین. (15)
خشم خود را بر خود چیره نكردن، بخشودن خطاكاران و شفقت بر ناتوانان از خصلت خاص و شناخته رسول خدا بود، تا آنجا كه قرآن او را بدین خوى نیكو ستود «و إنك لعلى خلق عظیم »(16) همه فرزندان او كه پیشوایان امت‏اند، ازاین مزیت برخوردارند، و على بن الحسین (ع) چهره درخشان این صفت عالى انسانى است.
روزى كنیزك او آفتابه‏اى داشت و بر دست او آب مى‏ریخت. ناگاه آفتابه از دستش افتاد و جراحتى بر امام وارد ساخت. كنیزك گفت:
ـ خدا مى‏فرماید آنانكه خشم خود را مى‏خورند!
ـ خشم خود را فرو خوردم!
ـ و بر مردم مى‏بخشایند.
ـ خدا از تو بگذرد!
ـ و خدا نیكوكاران را دوست میدارد!
ـ و تو را در راه خدا آزاد كردم (17)



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/52117669956849136498.jpg


پى‏نوشت‏ها:
1. القلم: 5
2. الفرقان: 62
3. مناقب ج 4 ص 158
4. كشف الغمه ج 2 ص 81 و نگاه كنید به صفة الصفوه ج 2 ص 56
5. علل الشرایع ص 230
6. خدا می داند رسالت خود را كجا قرار میدهد. انعام: 124
7. تاریخ یعقوبى ج 3 ص .28 طبقات ج 5 ص 163 مناقب ج‏4 ص .163 كشف الغمه ج 2 ص 100 تاریخ طبرى ج 8 ص .1184 ارشاد ج 2 ص 147
8. مناقب ج 4 ص .157 كشف الغمه ج 2 ص 101 الصواعق المحرقه 201
9. و فروخورندگان خشم و بخشندگان مردم. و خدا نیكوكاران را دوست میدارد. (آل عمران: 134)
10. ارشاد ج 2 ص .146 اعلام الورى ص 261 و نگاه كنید به مناقب ج 4 ص 157 و صفة الصفوة ج 2 ص .54
11. بحار ص 74 ج 46 از امالى شیخ طوسى، شتران سرخ مو نزد عرب بسیار گرانبهاست.
12. بحار ص 68 از امالى صدوق
13. داستان كمان حاجب بن زراره و گرو گذاردن آن نزد كسرى در عرب مثل شده است. و آن چنانست كه انوشروان بنى تیمتم را از در آمدن به چراگاههاى عراق ممانعت كرد و گفت آنان در این سرزمین فساد خواهند كرد، حاجب ضامن قوم خود شد و كمان خودش را نزد كسرى بگروگان نهاد . براى تفصیل رجوع به شرح حال حاجب در كتابهاى تذكره و از جمله رجوع به لغت نامه شود .
14. مناقب ج 4 ص 131
15. و فروخورندگان خشم و بخشایندگان بر مردم، و خدا نیكوكاران را دوست میدارد (آل عمران : 134)
16. القلم: 4
17. ارشاد ج 2 ص 146 ـ .147 كشف الغمه ج 2 ص .87 مناقب ج 4 ص 157 اعلام الورى ص 262
كتاب: زندگانى على بن الحسین
نویسنده: دكتر سید جعفر شهیدى

خادمه زینب کبری(س)
30-12-2010, 17:53
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/11592765989924076339.jpg

نیایشی از صحیفه سجادیه


دعاهای امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه جمع آوری گشته که هر کدام در موردی خاص ذکر گردیده است. دعای سیزدهم صحیفه برای طلب حوایج از درگاه الهی است:

خواهندگان آنچه بخواهند در انتهای حوایج و خواهش های خویش بذات اقدس تو رسند و ترا منتهای احتیاجات و تمنیات خویش دانند.

تو آن کسی هستی که آرزوی آرزومندان به ذات اقدس و اعلای تو انتها پذیرد و تمنیات بی انتهای ما یکجا در خزانه پایان ناپذیر تو ذخیره و آماده باشد.

ای پروردگار من که نعمای بی قیاس خود را در برابر قیمت اعطا نفرمائی و روزی را به روزی خوران نفروشی.
ای پروردگار من که عطیات و مواهب تو هرگز کدورت منت نپذیرد و بندگان تو که همیشه در نعمای تو غرق باشند هرگز از تو سرزنش و ملامت نگیرند.
ای پروردگار من که همه در سایه عنایات تو از ماسوای تو مستغنی باشند ، ولی هرگز از عنایات تو کسی را استغنا نیست.

ای پروردگار من که همواره دلهای ما به سوی تو پر کشد و جان مشتاق ما از درگاه تو روی برنگرداند.
ای پروردگار من که خزانه غیب تو بی دریغ بر کائنات سیم و زر بیفشاند و کرم بی مانند تو خزانه غیب ترا تهی نسازد.

ای پروردگار من که حوادث روزگار نظام حکمت ترا درهم نشکند و مشیت علیای ترا از نظر خویش نگرداند.

ای پروردگار من که خواهش خواهندگان از درگاه تو یک لحظه وانماند و تمنای بندگان، خسته ات نکند.

خویش را به بی نیازی ستودی و کائنات را در پیشگاه الوهیت خویش مسکین و محتاج شمردی.
بی نیازی ترا سزاست و ما را نیز بدرگاه تو استغاثه و احتیاج سزاوار است.

آنان که همی خواهند از فقر به سوی غنا گرایند دست گدائی به درگاه تو پیش آورند و به هنگامی که گمان اجابت قوی تر باشد حاجت خویش از تو خواهند و حقیقت این است که رشد و صلاح خود دریافته اند و راه خانه ترا شناخته اند، زیرا آن کسان که در گمراهی حلقه بر خانه دیگران کوبند جز حرمان و حسرت بهره ای نخواهند برد و بسزای گمراهی خویش خواهند رسید.

ای پروردگار من! من که اکنون دست دعا به ملکوت اعلای تو پیش آورده ام بنده ای مسکین و محتاج باشم و جز خانه تو خانه ای را نشناسم.
خدای من! هر چه به خاطر حاجت خویش کوشیده ام بیهوده مانده و هر چه حیله و تدبیر بکار برده ام تمنای من صورت نگرفته است.

نفس نابردبار من به وسوسه افتاد و می خواست که دست حاجت مرا به سوی مردمی که خود حاجات خویش را به درگاه تو آورند بکشاند و مرا از خانه خالق به خانه مخلوق ببرد.

نفس من سخت در تب و تاب و اضطراب بود و پای مرا به بی تابی می لرزانید و بیم آن میرفت همچون خطاکاران بلغزم و با گناهکاران از پرتگاه غفلت فرو افتم ولی لطف عمیم تو به فریادم رسید و مرا به خویشتن باز آورد.

دیده از خواب غفلت بگشودم و در پناه تو از لرزش و لغزش، از سقوط و شقاوت بر کنار ماندم و به سوی تو بازگشتم.

گفتم که عظمت و جلال ویژه پروردگار من است و این فکر کودک و کوچک ماست که گاهی کوتهی آورد و تباهی کند و گرنه بدیهی است که هرگز نیازمند حاجت، نیاز دیگری بر نیاورد و محتاج به پیش محتاج، حاجت خویش عرض نکند، و تهی دست دستهای تهی را گرانبار ندارد.
ای پروردگار من! یکباره به جانب تو روی آورده ام و با رغبت و اشتیاق بسیار حلقه خواهش بر در خانه تو کوبیده ام.

به تو عرض حاجت می دارم ای پروردگار من، ایمان من کوه صفت، استوار است که خواهش های من هر چه دشوار باشد برای تو سنگین نخواهد بود و هر قدر بسیار باشد باز هم در پیشگاه تو از هر اندکی اندک تر است.
رحمت وسیع و کرم عمیم تو همه کس را فرا گرفته و همه جا را فرو برده است.

دست بخشنده تو از بخشش های بی شمار هرگز کلیل و علیل نخواهد شد.
بنابراین ای خدای من، به روح پاک محمد و آل محمد رحمت فرست و مرا آنچنان که فضل و عنایت تو اقتضا کند به درگاه خویش بپذیر ، زیرا اگر به استحقاق من حوالت شود از عطیت تو محروم خواهد ماند.
من نخستین کس نباشم که دست حاجت به سوی تو پیش آورده و شایسته اجابت نیست و نخستین خواهنده نیستم که تنها به امید فضل تو با روی سیاه بدرگاه تو روی نهاده است.

به آن کسان که از خزانه غنای تو استحقاق نعمت ندارند نعمت بخشیده ای و بر مردمی که فضل ترا سزاوار نیستند افضال و انعام فرموده ای.
صدای مرا با مرحمت و عنایت بشنو و بر التماس و تضرع من رحمت آور و دعای مرا اجابت فرمای.

پروردگارا مگذار که نگاه امیدوار من از ملکوت مقدس تو نومید بازگردد و رشته ای که قلب مرا با آسمانها پیوند می دهد بریده شود، و هرگز حاجات مرا ای برآورنده حاجات از حضرت خویشتن بدیگران باز مگذار.
حاجات مرا خود برآور و هنوز که دستان گدایی من از در گاه تو فرو نیفتاده آرزوهای مرا به من ببخش.

گره از کار فرو بسته من بگشای و سرنوشت مرا به سعادت و سلامت من پایان فرمای.

به روح نازنین پیامبر اکرم و فرزندان گرامیش رحمتی فرست که همچون ذات اقدس تو بی ابتدا و انتها باشد و از برکت همین صلوات و تحیات مرا به آنچه از فضل و رحمت تو میخواهم برسان زیرا رحمت تو وسیع و کرم تو عمیم باشد.

" در اینجا امام علیه السلام حاجات خویش را به زبان می آورد". " و سپس پیشانی بر خاک می گذاشت و در سجده به درگاه خدا عرضه می داشت. "
مرحمت تو زبان مرا به عرض حاجت گشود و احسان تو مرا بدرگاه تو راهنمائی کرد. اکنون محمد و آل محمد را در پیشگاه تو به شفاعت آورده ام تا مرا از حضرت خویش نومید باز نگردانی.



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/07978876204908169338.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2010, 18:45
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_Untitled-13.gif

بسم ربّ الشّهداء و الصّدّیقین

السّلام علی الحسین و علی علیّ ابن الحسین

جمع شدن نجابت عرب و عجم هر دو در او ، به اعتبار پدر و مادر ، به فرمایش

حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله وسلّم) :

« إِنَّ الله من عباده خیرتین فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس »

لهذا ملقّب بهابن الخیرتین شد .

انتشار اولاد رسول خدا (ص) از این امام همام است .

برای همین ایشان را آدم بنی الحسین گویند

و او اوّل کسی است که به مُهر و تسبیح امام حسین (علیه السّلام )

سجده و عبادت کرد و از همه خلایق بیشتر گریست

رئیس البکائین چهارند: حضرت آدم ، حضرت یعقوب، حضرت یوسف،

حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام )

السّلام علیک یا علیّ ابن الحسین یا زین العابدین

یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله

(منتهی الامال ج2ص29)



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/52117669956849136498.jpg (http://sl.glitter-graphics.net/pub/740/740969w8ds0bg4ie.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2010, 18:53
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_Untitled-12.gif


یک سخنرانی 45 دقیقه ای از آیت الله جوادی آملی در مورد شخصیت امام سجاد (ع)
مانند همیشه ناب و فوق العاده

پخش (http://www.aviny.com/voice/sokhanrani/javadi_amoli/shakhsiat_emam_sajad.mp3)

(با زدن روی دکمه ی بالا پخش می شود ، برای دانلود به آرشیو صوتی سایت
شهید آوینی رجوع کنید.)


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/10_4.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2010, 18:58
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_pic18_18.png (http://sl.glitter-graphics.net/pub/740/740969w8ds0bg4ie.gif)

من آن حماسه عشق و عقیده را دیدم

جهاد اکبر در خون طپیده را دیدم

من آن سلاله عشقم که از درون حرم

نبرد قاسم هجران کشیده را دیدم

به روی دست پدر ظهر روز عاشورا

گلوی اصغر از هم دریده را دیدم

(محمّد خسرو نژاد)

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_16.jpg

نرگس منتظر
30-12-2010, 20:13
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/monasebat/e.sajad/02.jpg


در سجده‌های خویش اگر چشم تر کنى
سجاده‌های هستی را شعله‌ور کنى
بی‌شک، ستون هفت فلک می‌شود اگر
دستی از آستین نیایش به در کنى
داوود، طفل مکتب آوای سبز توست
تا در گلوی مرثیه‌خوانش اثر کنى
برخیز ای پرستش توحید، عبد تو!
باید جهان بی‌خبری را خبر کنى
آن‌قدر خطبه خطبه، دعا در دعا شوى
آن‌قدر خون بباری و قرآن به سر کنى؛
تا خشت‌خشت ظلم و ستم را هر آینه
در کاخ‌های معرکه زیر و زبر کنى
سجاده را که پیرهن عصمتت شده
پرچم برای قصه این خیر و شر کنى
یعنی به رغم نعره مستانه ستم
گوش زمانه را ز مناجات کر کنى
... باید که روزگار بترسد ز کفر خویش
او را از آه نیمه شبت بر حذر کنى
ای وای بر زمانه «لبیک ناشناس»
سجاد اگر تو باشی و نفرین اگر کنى
سودابه مهیجى
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/5_13.jpg

نرگس منتظر
30-12-2010, 20:21
http://rhajian.persiangig.com/image/news/emamsajad.jpg



در عزای سیّد سجاد

جای آن دارد که بارد آسمان خون بر زمین
در عزای سیّد سجّاد، زین العابدین

آنچه او دید از جفای کوفیان و شامیان
کافرم گر هیچ کس دیده است ظلمی این چنین

سی و شش سال از پس قتل پدر در کربلا
روز و شب کاری نبودش غیر زاری و غمین

گاه برنی جلوه گر دیدی سر پاک حسین
گاه خوردی تا زیانه از غلامان حَصین

خویش را از اهل دین خواندند آن بی‏دین گروه
وانگهی بستند در زنجیر کین، سلطان دین

(نصیر اصفهانی


http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/07978876204908169338.jpg

نرگس منتظر
30-12-2010, 20:21
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_Untitled-12.gif

سیاست امام سجاد علیه‏السلام در ترویج اسلام ناب


امام سجاد علیه‏السلام به دلیل آماده نبودن شرایط براى قیام، با مبارزه‏اى غیرمستقیم و سیاست‏هایى حکیمانه در ترویج و پایدارى اسلام ناب کوشید که برخى از آنها عبارتند از:

۱. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا
شهادت امام حسین علیه‏السلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومى براى حکومت اموى، بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود. براى آنکه این حادثه دلخراش فراموش نشود و ثمره‏هاى بزرگ آن به بار بنشیند، امام با گریه بر شهیدان عاشورا و زنده نگه داشتن یاد آنان، مبارزه منفى و حرکت فرهنگى را به صورت گریه ادامه مى‏داد. گرچه این اشک‏هاى سوزان ریشه عاطفى هم داشت، ولى آثار و برکات سیاسى و اجتماعى آن بى‏نظیر بود تا آنجا که یکى از ریشه‏هاى جاودانگى نام و یاد عاشورا را مى‏توان در همین عزادارى‏ها و گریه‏هاى امام زین‏العابدین علیه‏السلام دانست.

۲. پند و ارشاد
گرچه امام سجاد علیه‏السلام به سبب وجود تنگناهاى بازدارنده زمان خویش، نتوانست اندیشه‏ هاى خود را آشکارا باز گوید، ولى آنها را در ساختار موعظه و نصیحت بیان مى‏کرد. بررسى این موعظه‏ها نشان مى‏دهد که امام با روش حکیمانه‏اى، در عین حال که مردم را موعظه مى‏کرد، آنچه را مى‏خواست به ایشان مى‏آموخت و این بهترین شکل آموزش اندیشه‏هاى درست اسلامى در آن شرایط بود.

۳. برخورد و مبارزه با عالمان دربارى
علماى دربارى کسانى بودند که اندیشه و ذهن مردم را به سود قدرت‏هاى فاسد جهت مى‏دادند و زمینه فکرى و ذهنى مردم را براى پذیرش حکومت آنان فراهم مى‏کردند.
ازاین‏رو، امام سجاد علیه‏السلام با برخورد با ریشه‏هاى گمراهى و تباهى، به شکلى اساسى به ترویج فرهنگ ناب اسلامى همت مى‏گماشت و مردم را درباره ریشه‏هاى ستم‏پرورى هشدار مى‏داد.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/10_4.jpg

نرگس منتظر
30-12-2010, 20:21
امام سجاد علیه‏السلام و روشن‏گرى در هر فرصت ممکن

گرچه زمینه براى قیام امام سجاد علیه‏السلام آماده نبود، این مسئله آن حضرت را از روشن‏گرى‏هاى بجا و بازگو کردن حقیقت باز نداشت.
براى نمونه، آن امام در دوران اسارت خویش، در مجلس یزید، در فرصت کوتاهى که برایش پیش آمد، برفراز منبر این‏گونه روشن‏گرى مى‏کرد: «اى مردم! کسى که مرا نمى‏شناسد، خود را بدو مى‏شناسانم.
من پسر مکه و منایم! من پسر مروه و صفایم!
من پسر محمد مصطفایم! آن‏که پایگاه او بر همه آشکار و جولانگه او آسمان است. من پسر علىّ مرتضى و فاطمه زهرایم. ...
من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد.
مردم! خداى تعالى ما اهل بیت را نیک آزمود، رستگارى، عدالت و پرهیزکارى را در ما نهاد و ما را به شش ویژگى، برترى و بر دیگر مردمان، سرورى داد.
بردبارى و دانش، دلاورى و بخشش را به ما ارزانى فرمود و دل مؤمنان را جایگاه دوستى و شکوه ما ساخت و خانه ما را مکان آمد و شد فرشتگان قرار داد».


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_16.jpg

نرگس منتظر
30-12-2010, 20:23
http://tebyan-ardebil.ir/images/2ec9e716-70d9-4aa9-af0f-1defc412c1c0.jpg


سخنان کوتاه از امام سجاد علیه‏السلام
سه چیز نجات بخش مؤمن است: این‏که زبانش را از غیبت مردم باز دارد، خود را به چیزی مشغول کند که در دنیا و آخرت او را سود دهد و بر گناهان، بسیار گریه کند.
نگاه محبت‏آمیز مؤمن به صورت برادر ایمانی خود، عبادت است.
نشان معرفت (خداشناسی) و کمال دین مسلمان، ترک سخنان بیهوده، کم‏تر جدل کردن، و بردباری و خوش خویی است.
مبادا به‏گناهی که می‏کنی شادمان شوی که شادمانی به گناه، بدتر از ارتکاب آن است.
در شگفتم از آن کسی که از طعام از ترس زیان آن می‏پرهیزد، اما از گناه به سبب زشتی آن نمی‏پرهیزد.
همه خیر در این است که انسان خود را (از آلودگی‏ها) نگه دارد.
شرافت در فروتنی، و عزت در پرهیزگاری، و بی‏نیازی در قناعت است.
اگر مردم بدانند که در طلب علم چه فوایدی است، آن را می‏طلبند، اگر چه با ریختن خون دل و فرو فتن در گرداب‏ها باشد.
هر کس خود را گرامی داند، دنیا نزد او خوار است.



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/59363940820858723868.jpg

شكوه انتظار
30-12-2010, 21:08
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifبیان مصیبت کربلا از زبان امام سجاد(علیه‎السلام)http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif


http://img.tebyan.net/big/1388/10/191137331449421210177175721711210013518141.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1388/10/125241694215862531588220224582146203219232.jpg)
امام سجاد(علیه‎السلام) روزی در بازار شام با منهال بن عمرو الطائی که از شیعیان او بود برخورد کرد. (بعضی هم گفته‎اند این ملاقات بعد از خطبه حضرت سجاد(علیه‎السلام) در مسجد دمشق بوده است.)
منهال به امام عرض کرد: «ای پسر رسول خدا حال شما چطور است؟ و چگونه شب را به صبح می‎آورید؟»
امام سجاد(علیه‎السلام) فرمود: « وای بر تو، آیا وقت آن نرسیده که بدانی حال ما چگونه است؟ ما در این امت، همانند بنی اسرائیل گرفتار فرعونیانیم!! مردان ما را کشته و زنان ما را زنده نگه داشته‎اند!
ای منهال، عرب بر عجم می‎بالد که محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) عرب است و قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات می‎کند که رسول خدا قریشی است؛ و اینک ما فرزندان اوییم که حقمان غصب شده و خون‎مان به ناحق روی زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان آواره کرده‎اند!! پس انالله و انا الیه راجعون از این مصیبت که بر ما گذشته است.»
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/07978876204908169338.jpg


برگرفته از: بحارالانوار، ج 45،‌ ص 84، 143،162،175/ تاریخ طبری، ج 5، ص 232 .

شكوه انتظار
30-12-2010, 21:08
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
ماتم فخرالساجدین است
عزای زین العابدین است
چراغ مدینه گردیده خاموش
در جنان فاطمه گشته سیه پوشی
واویلا واویلا آه و واویلا
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

کشتند وصی مصطفی را
یعقوب دشت کربلا را
ندارد زائر آن قبر خرابش
مزار در میان آفتابش
واویلا واویلا آه و واویلا
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif‏

دشمن شکست بال و پر من
آتش زده بر جگر من
رفتم از این جهان با قلب خسته
نزد آن مادر پهلو شکسته
واویلا واویلا آه و واویلا
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

خادمه زینب کبری(س)
30-12-2010, 23:04
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/18042649486796992419.jpg



توصیه امام سجاد(علیه‎السلام) در لحظات آخر عمر


1- ابوحمزه ثمالی از حضرت امام محمدباقر(علیه‎السلام) نقل می‌کند که فرمود:
چون هنگام وفات حضرت علی بن الحسین(علیهماالسلام) فرا رسید، من را به سینه خود چسبانید و فرمود:
پسرم، تو را به چیزی وصیت می‎کنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیت کرد. او فرمود از ظلم به کسی که علیه تو یاری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز.


2- از حضرت ابی الحسن(علیه‎السلام) نقل شده است که امام سجاد(علیه‎السلام) در هنگام وفات بیهوش شد.
سپس چشمان خود را گشود و سوره واقعه و فتح را قرائت کرد و بعد گفت:
حمد خداوندی را که وعده خود به ما را راست گردانید و همه‌ی بهشت را به ما بخشید و ما در هر جای بهشت که بخواهیم برای خود منزل اختیار می‌کنیم.

امام سجاد(ع):
او فرمود از ظلم به کسی که علیه تو یاری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز

سپس آیه 74 سوره زمر را تلاوت کرد: "پس چه خوب است اجر عاملین" و از دنیا رفت.

3- و در روایت دیگری آمده است:
امام زین العابدین(علیه‎السلام) پیش از وفات لحظه‎ای به هوش آمد و پارچه‎ای را که رویش بود کنار زد و فرمود:
قبر مرا حفر کنید تا به زمین سفت برسید. بعد پارچه را روی صورتش کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

برگرفته از: بحارالانوار، ‌ج 46، ص 152، حدیث 16 (به نقل از اصول کافی ) و ص 147.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/5_13.jpg

شكوه انتظار
31-12-2010, 00:55
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifتوصیه امام سجاد(علیه‎السلام) در لحظات آخر عمرhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://img.tebyan.net/big/1388/10/2041564413142242113222315917024790242210.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1388/10/172101781722611620824815981324102197111123.jpg)
1- ابوحمزه ثمالی از حضرت امام محمدباقر(علیه‎السلام) نقل می‌کند که فرمود:
چون هنگام وفات حضرت علی بن الحسین(علیهماالسلام) فرا رسید، من را به سینه خود چسبانید و فرمود:
پسرم، تو را به چیزی وصیت می‎کنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیت کرد. او فرمود از ظلم به کسی که علیه تو یاری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز.
2- از حضرت ابی الحسن(علیه‎السلام) نقل شده است که امام سجاد(علیه‎السلام) در هنگام وفات بیهوش شد. سپس چشمان خود را گشود و سوره واقعه و فتح را قرائت کرد و بعد گفت:
حمد خداوندی را که وعده خود به ما را راست گردانید و همه‌ی بهشت را به ما بخشید و ما در هر جای بهشت که بخواهیم برای خود منزل اختیار می‌کنیم.
سپس آیه 74 سوره زمر را تلاوت کرد: "پس چه خوب است اجر عاملین" و از دنیا رفت.
3- و در روایت دیگری آمده است:
امام زین العابدین(علیه‎السلام) پیش از وفات لحظه‎ای به هوش آمد و پارچه‎ای را که رویش بود کنار زد و فرمود:
قبر مرا حفر کنید تا به زمین سفت برسید. بعد پارچه را روی صورتش کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif



برگرفته از: بحارالانوار، ‌ج 46، ص 152، حدیث 16 (به نقل از اصول کافی ) و ص 147.

نرگس منتظر
31-12-2010, 02:50
«دل‏های پر از حرف»


امام سجاد ( علیه السلام) به تنهایی گام بر می‏داشت . آدم‏های زیادی، در رفت و آمد بودند . در راه امام، جمعی از فقیران جذامی نشسته بودند . هرکس که آن‏ها را می‏دید، زود راهش را کج می‏کرد، تا با آن‏ها برخورد نکند .
جذامی‏ها، گرفته و غمگین دورتا دور هم جمع شده بودند . آن‏ها خاموش بودند و آن‏قدر فقیر، که نان خالی هم گیرشان نیامده بود .
مردم می‏گفتند: «با آن‏ها نباید معامله کرد . به آن‏ها نباید چیزی داد . بیماری آن‏ها خطرناک است . آن‏ها باید زودتر بمیرند تا مرضشان ریشه ‏کن شود!»
امام سجاد ( علیه السلام) تا جزامی‏ها را دید، فکر فرورفت . آن‏ها با چشمهانی غم‏آلود نگاهش کردند . امام کمی که رد شد، ایستاد و با خودش گفت: «خداوند متکبران را دوست ندارد!»
دیگر حرکت نکرد . احساس می‏کرد اگر به آن‏ها محل نگذارد و پای درد دلشان ننشیند، تکبر کرده است . زود برگشت و به آن‏ها سلام کرد . بعد با خوشرویی کنارشان نشست . آن‏ها با خوشحالی زیاد دور امام نشستند و با نگاهی پر از شوق به او نگریستند .
برای آن‏ها باورش سخت‏بود که مردی کنارشان بنشیند و با آن‏ها حرف بزند . حضرت بعد از کمی صحبت، به آن‏ها گفت: من اکنون روزه هستم!
اما آن‏ها گرسنه بودند و وقت‏خوردن غذا بود . امام روزه مستحبی داشت و نمی‏توانست در آنجا برایشان غذایی فراهم کند .
او فوری برخاست و همگی آن‏ها را به خانه‏ی خود دعوت کرد . آن‏ها با شوق زیاد همراهش راه افتادند و به خانه‏اش رفتند . مردم سر راه از کار امام و دیدن آن‏ها تعجب کرده بودند .
امام به خدمتکار خود دستور داد غذای لذیذ و زیادی برای آن‏ها آماده کند . غذا که آماده شد، امام ظرف‏های پر را یکی یکی جلوی مردان جذامی گذاشت . آن‏ها با لذت و اشتها همه غذاها را خوردند . دقایقی بعد امام یک کیسه کوچک پر از پول آورد . در میان آن‏ها نشست و در مقابل هرکدام مقداری پول گذاشت .
آن‏ها هیجان زده شدند . امام سجاد ( علیه السلام) با مهربانی از آن‏ها دل‏جویی کرد . بعد از آن‏ها خواست‏باز هم به خانه‏اش بروند .
چندنفر از همسایه‏ها که با تعجب پشت در خانه‏ی امام ایستاده بودند، مشغول حرف زدن شدند .
یکی‏شان گفت: «راستی که‏» علی بن حسین «چه جرئتی دارد؟»
آن دیگری گفت: «آیا نمی‏داند که آن‏ها بیماران مردنی هستند و هیچ فایده‏ای ندارند .»
سومی هم گفت: «خدا به خیر بگذراند . من که از دیدن آن‏ها وحشت می‏کنم!»
اما امام سجاد ( علیه السلام) به چیزی دیگری می‏اندیشید . به دل پاک مردهای جذامی که پر از حرف بود، پر از غصه و پر از مهربانی ...
_
منبع: فرازهایی برجسته از سیره امامان، ج ۲، ص ۲۰۵
از اصول کافی، ج ۲، ص ۱۲

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/monasebat/e.sajad/10.jpg

شكوه انتظار
31-12-2010, 11:19
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://sl.glitter-graphics.net/pub/152/152925u1psxc4jwm.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifراز بیماری امام سجاد (علیه السلام) در کربلاhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://img.tebyan.net/big/1388/10/2361119184733123148313421511410210315186.jpg
در حادثه جانسوز کربلا، وجود نازنین امام چهارم(علیه السلام)، به شدت دچار بیماری گشت، و در اثر آن ضعف و سستی فراوانی بر بدن مبارک آن حضرت چیره شد، بگونه ای که حتی توانایی حمل شمشیر را نداشت. همین امر موجب شده که بسیاری از مردم از سر ناآگاهی، امام چهارم را به عنوان امام بیمار شناخته و همواره در صفحه ی ذهنشان این پندار غلط نقش بسته شده که امام سجاد(علیه السلام) شخصی بیمار و ناتوان و ضعیف بوده که چهره ای زرد و رنگ پریده داشته و دارای روحی افسرده و پژمرده بوده است و این بیماری مهلک از ابتدا عمر تا پایان عمر شریف حضرت، با ایشان همراه و عجین بوده است، در حالی که این پندار کاملاً غلط و به دور از واقعیّت است، زیرا امام چهارم تنها در حادثه کربلا به مدّت کوتاهی بیمار شدند و بعد از آن بهبود یافته و در حدود 35 سال چون سایر پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) از سلامت کامل جسمی و روحی برخوردار بود.
شاید در ذهن شما خواننده محترم این سؤال مطرح شود که راستی چرا امام سجاد(علیه السلام) در آن شرایط حساس و بحرانی، که امام حسین(علیه السلام) به شدت به یاری و همکاری او نیازمند بوده است دچار بیماری شد؟! آیا این امر اتفاقی بوده است یا اینکه حکمت و رازی در آن نهفته است که امام چهارم در حدی بیمار شود که از حضور در معرکه نبرد معاف شود؟!
با دقت و تامل در اطراف این موضوع، پاسخ این پرسش به روشنی یافت می شود و آن اینکه این بیماری در حقیقت لطف و عنایتی از ناحیه خداوند بی همتا بوده است، تا بدین وسیله ایشان در جنگ شرکت نکند و جان مبارکش از خطر کشتار جانیان آن حادثه خونین در امان بماند و در سایه این حفاظت جانی، رشته پر فروغ امامت تداوم یافته و پر چشم امامت بر زمین نخوابد.
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شكوه انتظار
31-12-2010, 11:19
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif


اگر حضرت بیمار نبود حتماً در جنگ با یزیدیان شرکت می کرد و در نتیجه ایشان نیز چون پدر بزرگوارشان حسین بن علی(علیه السلام) و سایر شهدای عزیز کربلا، به شهادت می رسید و چراغ امامت برای همیشه خاموش می گشت.
برای روشن شدن این مطلب و اینکه جای هیچ شک و شبهه ای باقی نماند در ادامه به قسمتی از جریان حادثه کربلا اشاره می نمایم:
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) تنها ماند و به هر سو نگاه کرد، برای خود یار و یاوری ندید، صدا زد: (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله). آیا کسی هست که از حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حمایت و دفاع کند؟!... این سخن آنچنان جگر سوز بود که وقتی بانوان حرم، آن را شنیدند، صدای گریه ی آنها بلند شد، در این هنگام امام سجاد(علیه السلام) که سخت بیمار و در بستر بود برخاست و به زحمت از خیمه اش بیرون آمد، به قدری ناتوان بود که نمی توانست شمشیر خود را حمل کند.
ام کلثوم (علیهاالسلام) تا نگاهش به حضرت افتاد فریاد زد: به خیمه برگرد. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: ای عمّه، مرا رها کن تا در رکاب پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دشمن بجنگم.
امام حسین(علیه السلام) متوجه شد و فریاد زد: ای ام کلثوم، او را نگهدار، تا زمین از نسل آل محمد(صلی الله علیه و آله) خالی نماند. 1
http://img.tebyan.net/big/1388/10/70512175025013613952172283217923719913.jpg
ابن سعد گزارش می دهد که: پس از کشته شدن حسین بن علی(علیه السلام)، شمر به سوی علی بن الحسین(علیه السلام) آمد و او بیمار بود و در بستر خوابیده بود. شمر گفت: او را بکشید. یکی از همراهان وی گفت: سبحان الله! آیا جوانی را که بیمار است و در جنگ هم شرکت نداشته، بکشیم؟ در این هنگام عمر بن سعد سر رسید و گفت: با این زنان و این بیمار کاری نداشته باشید. 2
بنابراین بیماری امام سجاد(علیه السلام) در جریان ماندگار کربلا، صرفاً مصلحتی بود از جانب خداوند حکیم و علیم و نه چیز دیگر. پس هرگز نباید دچار این پندار غلط شویم که بیماری آن حضرت، نشان از ضعف و ناتوانی ایشان در مقابل لشگر یزیدیان ملعون است، برای اینکه این پندار غلط برای همیشه از ذهن ها پاک شود، شایسته است که انسان به سخنرانی های آتشین امام سجاد(علیه السلام) در کوفه و شام نظر افکند، که حضرت در آن سخنان ماندگار و جاودانه، بر قلب کثیف دشمنان خدا، تیری مهلک و بر دهان پلید آنها مشتی آهنین کوبید. اینک به نمونه ای از آن سخنان دندان شکن اشاره می نمایم:
وقتی ابن زیاد به دارالاماره آمد، بعد از گفتگوی مختصری که میان او و عقیله بنی هاشم زینب کبری صورت گرفت، ابن زیاد به سوی امام سجاد(علیه السلام) متوجه شد و گفت: این جوان کیست؟ گفتند: او علی بن الحسین(علیه السلام) است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ زین العابدین(علیه السلام) فرمود: من برادری داشتم که او هم علی بن الحسین نام داشت و مردم او کشتند. ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت.
امام چهارم فرمود: خداوند است که جانها را می گیرد به هنگامی که مرگ آنها فرا رسیده باشد. (یعنی خدا جان کسانی را می گیرد که عمر طبیعی خود را کرده باشند و پیمانه ی عمرشان پر شده باشد نه مثل شهدای کربلا که هنوز عمر طبیعی خود را سپری نکرده بودند و لذا قاتل آنها مرد هستند نه خدا)
ابن زیاد با عصبانیّت می گوید: تو چطور جرأت می کنی که به من جواب دهی؟
سپس دستور داد او را بیرون برده و گردن بزنند.
زینب کبری از شنیدن این سخن به خشم آمد و فرمود: ای پسر زیاد تو دیگر کسی را از ما باقی نگذاشتی. اگر تصمیم داری که این جوان را بکشی، پس مرا هم با او بکش. امام سجاد(علیه السلام) در این هنگام به عمّه اش زینب فرمود: عمه جان، شما سکوت کن تا من با او سخن بگویم. سپس آن حضرت به جانب ابن زیاد رو کرد و فرمود: ای پسر زیاد! آیا مرا به کشتن تهدید می کنی؟ مگر نمی دانی که کشته شدن عادت ما و افتخار ما در شهادت است؟! با این سخنان آتشین ابن زیاد، چنان مغلوب و در هم شکسته گشت که دیگر نتوانست به بحث ادامه دهد و تنها کاری که انجام داد این بود که دستور داد امام چهارم(علیه السلام) و اهل بیت ایشان را در خانه ای که کنار مسجد بزرگ کوفه بود، جای دهند. 3
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/monasebat/e.sajad/15.jpg



پی نوشت ها:
1- سوگنامه آل محمّد، نوشته محمّدی اشتهاردی، ص333
2- سیره پیشوایان، نوشته مهدی پیشوایی، ص236
3- لهوف، سیّد بن طاووس، ص190

خادمه زینب کبری(س)
31-12-2010, 15:52
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_19885821115545205254204483014189118249134.jpg


سیمای صحیفه سجادیه


نام امام سجاد(ع) چهارمین امام شیعیان تداعی کننده مناجات و راز و نیاز و دعااست. آن امام, مجالی برای فعالیتهای علنی فرهنگی, اجتماعی و سیاسی نیافت و عمر شریف خود را در محراب عبادت و نیایش سپری ساخت. عبادت و دعایش, سیرالی الحقی نبود که سیرالی الخلق را به دنبال نداشته باشد. بلکه عبادت و محراب او و رویی به خالق و سویی به سوی خلق داشت.
او با حبل دعا مردم را با خدایشان مرتبط می‌ساخت و این حبل از چنان استحکام و عمقی برخوردار است که پس از گذشت قرنها, طراوت, اتقان و ژرفای خود را از دست ن داده است.
نوشته حاضر, بحثی کوتاه در باره صحیفه سجادیه آن حضرت است. نمی‌توان گفت همه دعاها و نیایشهای امام به دست ما رسیده است; بلکه دعاهای منسوب به آن حضرت قطره ای از دریای ژرف نیایشهای او است. دلیل این سخن مستدرکات بسیار صحیفه کامله سجادیه است.
به هرصورت, به قول شهید سیدمحمدباقر صدر (ره), صحیفه سجادیه را باید به عنوان بزرگترین عمل اجتماعی زمان و موقعیت امام(ع) معرفی کرد. این کتاب یگانه میراث فرهنگ الهی, یک منبع بزرگ مکتبی, یک مشعل هدایت ربانی و یک مدرسه اخلاق و تربیت اسلامی‌است که با گذشت روزگاران پایدار می‌ماند. انسانیت پیوسته به آن نیازمند است و هرچه گمراهی های شیطان و فریبندگی دنیا فزونتر گردد, نیاز به آن بیشتر می‌شود.
حکومت بنی امیه, به طور کامل امام را در عزلت سیاسی قرار داده بود به نحوی که در تمام مدت عمر شریفش فقط یک بار از روی ناچاری از پیشنهاد کارساز امام استقبال کردند و آن موقعی بود که: عبدالملک خلیفه اموی با پادشاه روم درگیری پیداکرد, و پادشاه روم... او را تهدید کرد که نقدینه های آنان را برای تحقیر مسلمانان از کشور روم وارد کند و در مقابل آن, هر قراردادی که خواست با آنها ببندد. در اینجا عبدالملک متحیر و بیچاره شد... لذا مسلمانان را دعوت به گردهمایی کرد و با آنها به مشورت پرداخت. هیچ کدام نظری که بتواند آن را به کار ببندد, اظهار نکردند. در آنجا مردم به او گفتند: توخود می‌دانی راه فرار از این مشکل به دست چه شخصی است. فریاد برداشت: وای بر شما چه کسی این کار از او ساخته است؟
گفتند: بازمانده اهل بیت پیامبر(ص). گفت: راست گفتید. او برای رفع این مشکل به امام زین العابدین(ع) پناهنده شد. امام(ع) فرزند خود, محمدبن علی الباقر(ع) را به شام گسیل داشت و تعلیمات لازم را به او داد. در آنجا امام باقر(ع) طرحی نو, برای تنظیم پول مسلمانان ارائه داد و کشور اسلامی‌را از موقعیت استعماری نجات داد. این قضیه نشان می‌دهد که اگر موقعیت اجتماعی و سیاسی برای امام فراهم بود, تنها به دعا و مناجات نمی‌پرداخت و از کان دانش و معرفت و تدبیر الهی خود امت اسلامی‌را بهره‌مند می‌ساخت. اما افسوس که حکام مستبد بنی امیه این موقعیت را از امام سلب کردند و امت اسلامی‌را از خورشید وجودش محروم ساختند.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/5_13.jpg

خادمه زینب کبری(س)
31-12-2010, 15:53
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_83150301412215923416412163247228794616635.jpg


صحیفه سجادیه چه کتابی است؟

از صحیفه سجادیه, که سند آن به امام زین العابدین(ع) منتهی می‌شود, به اخت القرآن و انجیل اهل البیت(علیهم السلام ) و زبورآل محمد(ص ) و صحیفه کامله تعبیر شده است. علامه ابن شهرآشوب, در کتاب معالم العلما در ذیل ترجمه متوکل ابن عمیر, با عنوان زبورآل محمد(ص ) و در ذیل ترجمه یحیی ابن محمد الحسینی الدلفی, با عنوان انجیل اهل بیت از آن یاد کرده است.
ششمین تصنیفی که در اسلام صورت گرفته, صحیفه سجادیه است; زیرا چنین نقل گردیده است:
الصحیح ان اول من صنف امیرالمومنین ثم سلمان ثم ابوذر ثم الاصبغ بن نباته ثم عبیدالله بن ابی رافع ثم صنف الصحیفه الکامله. بدین سبب, علمای مسلمان اهتمام بسیار به این کتاب داشته, شرحهای زیادی بر آن نوشته‌اند. یکی از نویسندگان در کتاب خود تعداد ۶۸ شرح صحیفه را معرفی کرده است.
شیخ آقابزرگ نیز در کتاب الذریعه (ج ۱۳, ص ۳۴۵ به بعد) شروح صحیفه سجادیه را معرفی کرده است.
به هرحال صحیفه سجادیه ای که اکنون در دسترس ماست, پنجاه و چهار دعا دارد که دعای اولش فی التحمید لله عزوجل و دعای آخرش دعاوه فی استکشاف الهموم است. متوکل بن هارون گفته است که امام صادق(ع) هفتاد و پنج دعا به من املا فرمود. یازده باب آن از دستم رفت و شصت و چند باب آن را حفظ کردم... .
سید محسن امین(ره) می‌گوید: صحیفه کامله ۶۱ دعا دارد که در باره انواع خیر و عبادت و طلب سعادت است و کیفیت توجه به پروردگار و طلب حوائج از او و چگونگی عمل کردن به قول خداوند ادعونی استجب لکم را می‌آموزد.

سند صحیفه سجادیه
صحیفه‌ای که اکنون در دست ما است سندش به بها الشرف می‌رسد. وی در سال ۵۱۶ در ماه ربیع الاول این دعاها را به سندی که در اول صحیفه نقل شده, دریافت کرده است; البته صحیفه سالها قبل از بها الشرف معروف بود. چنانکه نجاشی در ذیل ترجمه متوکل بن عمیربن المتوکل نوشته است:
روی عن یحیی بن زید دعا الصحیفه اخبرناالحسین بن عبیدالله عن ابن اخی طاهر عن محمد بن مطهر عن ابیه عن عمیر بن المتوکل عن ابیه متوکل عن یحیی بن زید بالدعا. بی تردید نجاشی قبل از بها الشرف می‌زیست و در سال ۴۵۰ ه" . وفات یافت.
همچنین علامه مجلسی(ره) از نسخه‌ای از صحیفه یاد می‌کند که به سال ۳۳۳ ق. مربوط است:
قدوجدت فی نسخه قدیمه من الصحیفه الکامله... و کان تاریخ کتابتها سنه ثلاث و ثلاثین و ثلاثماه... شایان ذکر است که صحیفه سجادیه به بررسی سندی نیاز ندارد, چون بسیاری از علما ادعای تواتر آن را کرده‌اند. از مطالعه اجازاتی که برای نقل صحیفه سجادیه به ثبت رسیده است, چنان بر می‌آید که این کتاب به بررسی سندی نیاز ندارد و متواتر است. علامه مجلسی می‌نویسد:
... و یرتقی الاسانید المذکوره هنا الی سته و خمسین الف اسنادا و ماه اسناد. یکی از شارحان صحیفه نیز چنین نوشته است:
و لما کانت نسبه الصحیفه الشریفه الی صاحبها(ع) ثابته بالاستفاضه التی کادت تبلغ حد التواتر ... ناگفته نماند که اگر به سندی که در مقدمه صحیفه ذکر شده اکتفا کنیم, از شرایط حجیت و اتقان برخوردار نیست; زیرا:
اولا: از سیدنجم الدین بها الشرف, که در اول سند آمده است, در کتابهای رجالی ذکری به میان نیامده است. همچنین از عکبری و عبدالله بن عمربن الخطاب نیز در کتابهای رجالی یاد نشده است.
ثانیا: اگرچه در کتب رجالی از ابوالمفضل یاد شده است; اما بیشتر او را تضعیف کرده اند. نجاشی درمورد وی می‌گوید: کان سافر فی طلب الحدیث عمره و کان فی اول امره ثبتا ثم خلط و رایت جل اصحابنا یغمزونه و یضعفونه. ثالثا: در رجال نجاشی آمده است که متوکل بن عمیر بن متوکل صحیفه را از یحیی بن زید نقل کرده, در حالی که در مقدمه صحیفه می‌خوانیم: عمیر از پدرش متوکل نقل کرده است. و این متوکل توثیق نشده است.
رابعا: اخبار شیخ سعید ابوعبدالله... درسال پانصد و شانزده بوده است و عبدالله بن عمر, که در سند آمده, صحیفه را در سال دویست و شصت و پنج (۲۶۵) نقل کرده است. تنها سه راوی (ابومنصور عکبری و ابوالمفضل و شریف ابوعبدالله) واسطه این دو نفر شمرده می‌شوند. بعید به نظر می‌رسد که در فاصله زمانی بین شیخ سعید و عبدالله بن عمر (دویست و پنجاه و یک سال) فقط سه راوی واسطه قرارگیرند مگر اینکه گفته شود این سه راوی یکدیگر را ملاقات کرده باشند و... .


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/7_1.jpg

خادمه زینب کبری(س)
31-12-2010, 15:53
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_13861114041.jpg


گوینده حدثنا در اول سند صحیفه چه کسی است؟

چنانکه مرحوم الهی قمشه ای در مقدمه ترجمه خود بر صحیفه آورده و همچنین در ریاض السالکین دیده می‌شود, در این مورد دو قول وجود دارد:

۱ گوینده حدثنا شیخ جلیل القدر علی بن السکون است. وی از بزرگان علمای امامیه و مورد وثوق است. این قول منسوب به شیخ بهایی(ره) است. (الذریعه الی تصانیف الشیعه, ج ۱۵, ص ۱۸)

۲ گوینده حدثنا عمیدالروسا هبه الله بن حامد است که متوفای سال ۶۰۹ ق. است. (سیدابوالفضل حسینی, تلخیص الریاض, ص ۹, پاورقی) صاحب ریاض السالکین این قول را پذیرفته و نوشته است:

... دلّ علیه ماوجد بخط المحقق الشهید(ره) علی نسخته المعارضه بنسخه ابن السکون المرقوم علیها بخط عمید الروسا ما صورته: قراها علی السید الاجل النقیب الاوحد العالم جلال الدین عماد الاسلام ابوجعفر القاسم بن الحسن بن محمد بن الحسن بن معیه ادام الله تعالی علوه قرائه صحیحه
مهذبه. و رویتها له عن السید بها الشرف ابی الحسن محمد بن.... با همه اینها صحیفه سجادیه به بررسی سندی نیاز ندارد; زیرا:

۱- علمای امامیه بر استفاضه و بلکه تواتر آن اتفاق نظر دارند. چنانکه عالم بزرگوار الهی قمشه‌ای می‌گوید: ... علمای بزرگ امامیه گویند: صدور صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) به روایات مستفیضه بلکه قریب به تواتر است, هیچ شک و تردیدی در این که کلام امام است نتوان کرد. آیت الله العظمی‌مرعشی نجفی(ره) نزد زیدیه و اسماعیلیه نیز ادعای تواتر کرده است. در همین مورد, کلام علامه مجلسی و صاحب ریاض السالکین قبلا نقل گردید.

۲- فصاحت و بلاغت صحیفه حاکی از آن است که نمی‌تواند کلام غیر معصوم(ع) باشد. چنانکه طنطاوی , مفسر قرآن, وقتی آیت الله العظمی‌مرعشی نجفی(ره) صحیفه سجادیه را به عنوان هدیه برایش ارسال می‌کند, می‌گوید: این کتاب را فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق دیدم.
قال سیدنا الاستاذ العلامه الکبری و الایه العظمی‌النجفی المرعشی:
کتب الی العلامه الجوهری الطنطاوی صاحب التفسیر المعروف وصول الصحیفه و شکرلی علی هذه الهدیه السنیه و اطری فی مدحها و الثنا علیها الی ان قال:

و من الشقا انا الی الان لم نقف علی هذا الاثر القیم الخالد من مواریث النبوه و اهل البیت و انی کلما تاملتها رایتها فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق... شایان یادآوری است که پس از آن, طنطاوی از آیت الله العظمی‌مرعشی نجفی می‌پرسد: آیا تا کنون کسی از علمای اسلام شرحی بر آن (صحیفه سجادیه) نوشته است؟ آیت الله مرعشی می‌نویسد: شارحینی که می‌دانستم نام بردم و کتاب ریاض السالکین تالیف سیدعلیخان را به ایشان تقدیم کردم. معظم له در جواب نوشت که من مصمم و آماده ام که بر این صحیفه گرامی‌شرحی بنویسم. همچنین سیدمحسن امین(ره) فصاحت و بلاغت و اسلوب این صحیفه را دلیلی بر صدور آن از امام معصوم(ع) دانسته و می‌نویسد: و بلاغه الفاظها و فصاحتها التی لاتباری و علو مضامینها و مافیها من انواع التذلل لله تعالی و الثنا علیه و الاسالیب العجیبه فی طلب عفوه و کرمه و التوسل الیه اقوی شاهد علی صحه نسبتها و ان هذا الدر من ذلک البحر و هذا الجوهر من ذلک المعدن و هذاالثمر من ذلک الشجر. پس باید گفت صحیفه سجادیه هرگز به جرح و تعدیل روات نیازمند نیست, بلکه باتوجه به انشای کلام و فصاحت و اعجاز بیان, می‌توان گفت که کلام حضرت امام سجاد علیه صلوات الله است.

۳ نکته دیگری که بر صدور صحیفه دلالت می‌کند, سندهای متعدد و اجازه های گوناگون است. علامه مجلسی(ره) در باره طرق روایی صحیفه, می‌گوید:

واعلم انها کثیره جدا بحیث یعسر الضبط و الاحاطه و الاحصا... در صورت اجازه ای که امیرماجد بن امیر جمال الدین محمد الحسینی الدشتکی به مولی محمد شفیع داده است, سند متصل دیگری وجود دارد که قابل توجه می‌نماید: انی ارویها عن والدی السید السند العلامه الثقه... جمال الدین محمدبن عبدالحسین الحسینی الدشتکی عن عمه السید معزالدین محمد ابن السید الفاضل... نظام الدین احمد... عن ابیه السید نظام الدین احمد المذکور عن ابیه معزالدین ابراهیم, عن ابیه سلام الله عن ابیه عماد الدین مسعود, عن ابیه صدرالدین محمد, عن ابیه غیاث الدین منصور عن ابیه صدرالدین محمد عن ابیه ابراهیم عن ابیه محمد عن ابیه اسحاق عن ابیه علی عن ابیه عربشاه عن ابیه امیرانبه, عن ابیه امیری, عن ابیه الحسن, عن ابیه الحسین, عن ابیه علی, عن ابیه زید, عن ابیه علی, عن ابیه محمد, عن ابیه علی, عن ابیه جعفر, عن ابیه احمد, عن ابیه جعفر, عن ابیه محمد, عن ابیه زید, عن ابیه الامام علی بن الحسین زین العابدین علیه و علی آبائه التحیه والسلام... .

ظاهرا امیر ماجد با بیست و نه واسطه سند خود را به امام زین العابدین(ع) رسانده است.

همچنین علامه مجلسی اجازه های متعددی در مورد صحیفه در جلد ۱۰۷ بحار (ص ۴۳ به بعد) نقل کرده است. یک مورد از این اجازه ها که قابل توجه است, اجازه روایتی است که پدر علامه مجلسی در رویا از امام زمان(عج) دریافت کرده است:

... و بعد فیقول افقر عبادالله الغنی, محمد تقی بن مجلسی الاصفهانی عفی عنهما بالنبی و آله: انی اروی الصحیفه الکامله عن مولانا و مولی الانام سیدالساجدین علی بن الحسین زین العابدین مناوله عن صاحب الزمان و خلیفه الرحمان الحجه بن الحسن(ع) بین النوم و الیقظه و رایت کانی فی الجامع العتیق باصبهان و المهدی صلوات الله علیه قائم و سالت عنه مسائل اشکلت علی فاجاب عنها, ثم سالت عنه(ع) کتابا اعمل علیه, فاحالنی بذلک الکتاب الی رجل صالح, فلما اخذت منه کان الصیحفه و ببرکه هذه الرویا انتشرت الصحیفه فی الافاق بعد ماکان مطموس الاثر فی هذه البلاد. با توجه به مجموع مطالبی که گذشت, می‌توان اطمینان پیدا کرد که صحیفه از ناحیه امام سجاد(ع) صادر گردیده و تاکنون هیچ کس در این امر تشکیک نکرده است.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/5_17.jpg

خادمه زینب کبری(س)
31-12-2010, 15:53
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_59912809-296e-4762-8210-bb2a2a10605f.jpg


چرا صحیفه کامله گفته اند؟

دراین مورد, دو نظر ابراز شده است; آیت الله مرعشی نجفی(ره), در مقدمه اش بر صحیفه سجادیه ترجمه بلاغی, چنین نگاشته است: فلسفه آنکه صحیفه را کامله نامیده اند, بنابر آنچه من از سید جمال الدین کوکبانی یمنی شنیدم, آن است که نزد زیدیه از صحیفه, نسخه ای هست ولی کامل نیست و در حدود نصف این صحیفه است و از این جهت این صحیفه را کامله نامیده اند. یکی از محققان معاصر این نظر را نپذیرفته, چنین مورد نقد قرار داده است:
این تحلیل نه تنها کافی نیست, بلکه آن را درست نمی‌توان شمرد; چه لفظ کامله در سند صحیفه از گفته متوکل بن هارون که خود یحیی بن زید را دیده است, مشاهده می‌شود و می‌گوید: اخبره انه من دعا ابیه علی بن
الحسین من دعا الصحیفه الکامله. و نیز متوکل می‌گوید: یحیی بن زید گفت:
می‌خواهی تو را صحیفه ای از دعای کامل بدهم؟

و مسلم است که در آن وقت صحیفه ای که امروز به نام صحیفه زیدیه مشهور است (طبق گفته کوکبانی), وجود نداشته و بر فرض وجود, شکی نیست که متوکل از آن بی خبر بوده است تا چه رسد که از نقص آن مطلع باشد... . سپس این محقق چنین ابراز نظر می‌کند: ... این مجموعه را از آن جهت کامله گفته اند که دستوری کامل برای درخواست حاجات بنده از خدای تعالی است. در بیشتر موارد و در باره اغلب نیازمندیها; و چون چنین دعاه ا از ائمه معصومین(علیهم السلام) با این ترتیب صدور نیافته, این ادعیه در مقابل دعاهای ائمه دیگر به کامله ملقب شده است. و الله العالم. این نظریه نیز قابل قبول نمی‌نماید; زیرا دعاهایی که از سایر ائمه علیهم السلام رسیده است نیز از چنین جامعیتی برخوردار است. مثلا دعای کمیل, دعای سمات و سایر ادعیه که در کتابهای ادعیه مثل مصباح کفعمی, مهج الدعوات ابن طاوس, عده الداعی ابن فهدحلی و غیره آمده است. به نظر می‌رسد قبل از تدوین جوامع روایی اولیه شیعه, همزمان با اصول اربعماه و حتی قبل از آنها, در بین شیعه صحایفی از معروفیت برخوردار بوده است; مانند صحیفه فاطمه زهرا(س), صحیفه علی(ع) که به یک عدد هم منحصر نبوده است. این صحایف در دسترس عموم نبوده, گاه برخی از روایات و مطالب آنها توسط برخی از ائمه(علیهم السلام) برای خواصی از اصحاب نقل می‌شده است. اکنون نیز جز اینکه برخی از مطالب آنها در جوامع روایی آمده, اطلاعی از آنها در دست نیست. اما دعاهای صحیفه سجادیه به صورت کامل به دست افرادی از غیر امامان معصوم(علیهم السلام) رسیده است. احتمالا به این سبب این صحیفه را کامله خوانده اند.

مستدرکات صحیفه:
دعاهای امام سجاد(ع) به نیایشهای موجود در صحیفه کامله سجادیه منحصر نیست, بلکه به چندین برابر این دعاها می‌رسد. تاکنون مستدرکات زیادی برای صحیفه کامله نوشته شده است که از این قرار است:
۱- صحیفه سجادیه که توسط شیخ محمدبن علی الحرفوشی, که چهل سال قبل از شیخ حر عاملی وفات یافته, گردآوری شده است.

۲- الصحیفه الثانیه السجادیه, گردآوری شیخ محمدبن الحسن بن الحر العاملی. محدث جزائری در اول شرح ملحقات صحیفه چنین نوشته است:

ان الشیخ الحر لما جمع من ادعیه السجاد(ع) ما یقرب من الصحیفه سماه اخت القرآن.

۳- الصحیفه السجادیه الثالثه, گردآوری میرزا عبدالله افندی صاحب کتاب ریاض العلما.

۴- الصحیفه السجادیه الرابعه, جمع آوری میرزا حسین نوری. در این مجموعه, غیر از دعاهای موجود در صحیفه‌های قبلی, هفتاد و هفت دعای دیگر گردآوری شده است.

۵- الصحیفه السجادیه الخامسه.

این مجموعه گردآوری سیدمحسن امین است و بیش از یکصدو هشتادو دو دعا دارد. مولف در باره این اثر چنین توضیح داده است: و استدرک فیها ما خلت عنه الصحیفه الکامله و مافات الثانیه و الثالثه و الرابعه.

۶- الصحیفه السجادیه السادسه, گردآوری شیخ محمد صالح مازندرانی.
آیت الله مرعشی نجفی(ره) در مقدمه خود بر صحیفه سجادیه ترجمه بلاغی, مستدرکات دیگری نیز ذکر کرده است که جهت رعایت اختصار از نام بردن آنها خود داری می‌شود.

برگرفته شده از مجله کوثر ش ۳۲غلامحسین اعرابی



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/31050277016228062831.jpg

شكوه انتظار
31-12-2010, 18:19
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif


http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifسخت ترين دوران امامت امام چهارم (عليه السلام)http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://img.tebyan.net/big/1388/10/92198157221391201019316310018614463164108234.jpg
امام زين العابدين(عليه السلام) در مدت امامت خويش، سخت ترين دوران عمر خويش را سپري نمود به گونه اي که، عقل آدمي از درک آن عاجز و ناتوان است و قلم و بيان، توانايي ترسيم عمق آن را ندارد.
حضرت در دوران امامت خويش با شش نفر از خلفاي جور، معاصر بود که عبارتند از: 1- يزيد بن معاويه (61 – 64 ق) 2- عبدالله بن زبير (61-73) 3- معاويه بن يزيد (مدت چند ماه از سال 64 ق) 4- مروان بن حکم (مدت نه ماه از سال 65 ق) 5- عبدالملک بن مروان (65 -86) 6- وليد بن عبدالملک (86 – 96)
دشوارترين دوران امامت امام چهارم(عليه السلام)، در زمان خلافت عبدالملک بن مروان است که مدت بيست و يک سال به طول انجاميد. مورخان عبدالملک را به عنوان فردي زيرک، با احتياط و دورانديش، اديب، باهوش و دانشمند معرفي مي نمايند.1 او پيش از رسيدن به قدرت، يکي از فقهاي مدينه به شمار مي رفت. و به زهد و عبادت و دينداري شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت سپري مي کرد به طوري که به او (حمامة المسجد) يعني کبوتر مسجد مي گفتند.2
اما به محض رسيدن به قدرت حالش تغيير يافت، محبت به دنيا و عشق به پست و مقام و رياست، چشم دلش را کور و اعتقاد و ايمان پوشالي او را بر باد فناء داد، و از اينجا معلوم مي شود که ايمان در عمق جان او جاي نگرفته بود والا با روي آوردن دنيا، تغييري در اخلاق و رفتارش ايجاد نمي شد و به گذشته ايماني خود پشت پا نمي زد.
نقل مي کنند: بعد از مرگ پدرش، مشغول خواندن قرآن بود، به محض شنيدن خبر مرگ پدر، قرآن را بست و گفت: اينک بين من و تو جدايي افتاد! و ديگر با تو کاري ندارم.3

عبدالملک، در دوران رياست خود به جنايات فجيعي دست زده و با اين اقدامات غير انساني، لکّه ننگي در تاريخ اسلام از خود برجاي گذاشت.
سيوطي و ابن اثير مي نويسند: در طول تاريخ اسلام، عبدالملک نخستين کسي بود که خيانت ورزيد، و نخستين کسي بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خليفه منع کرد و نخستين کسي بود که از امر به معروف جلوگيري کرد.4
عبدالملک دو سال پس از شکست عبدالله بن زبير در مکه (در سال 75 هجري) در جريان سفر حج وارد مدينه شد و ضمن سخناني خطاب به مردم چنين گفت: من نه همچون خليفه خوار شده(عثمان)، نه همچون خليفه آسانگير(معاويه) و نه مانند خليفه سست خرد(يزيد) هستم، من اين مردم را جز با شمشير درمان نمي کنم، شما از ما کارهاي مهاجران را مي خواهيد، اما مانند آنها رفتار نمي کنيد (ما را به تقوا مي خوانيد و خود به آن عمل نمي کنيد) به خدا سوگند از اين پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردن او را خواهم زد.5
او روزي به سعيد بن مسيب گفت: چنان شده ام که اگر کار نيکي انجام دهم خوشحال نمي شوم و اگر کار بدي از من سر زند، ناراحت نمي شوم.6
عبدالملک در زمان رياست خود، افراد جنايتکار و خونخواري را در مناطق مختلف اسلامي به عنوان حاکم نصب کرد، آنها با زور و قلدري با مردم رفتار کرده و به دلخراش ترين جنايات دست خود را آلوده ساختند.
افرادي چون حجاج در عراق، مهلب در خراسان و هشام بن اسماعيل در مدينه که همانند عبدالملک سفاک و بيرحم بود و شيعيان را مورد اذيّت و آزار و شکنجه قرار مي دادند.
از ميان اين افراد ستمگر، حجاج در ظلم و ستم و جنايت گوي سبقت را از بقيه ربوده بود، به گونه اي که در تاريخ اسلام، جنايات وحشيانه او مشهور است.
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شكوه انتظار
31-12-2010, 18:19
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

گوشه اي از جنايات فجيع حجاج عليه شيعيان

http://img.tebyan.net/big/1388/10/2361119184733123148313421511410210315186.jpg

پس از شکست عبدالله بن زبير توسط حجاج، عبدالملک او را به مدّت دو سال به عنوان حاکم حجاز (مکه، مدينه و طائف) منصوب کرد.
او در مدينه به جنايات فجيعي دست زد که از شنيدن آنها قلب هر انسان مؤمني به درد مي آيد، در تاريخ آمده است که حجاج در مدينه گردن گروهي از صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله) را که از بزرگان مدينه بودند را زد، افراد نامداري چون(جابر بن عبدالله انصاري، انس بن مالک، سهل بن ساعدي و ...) و جمع ديگري را به قصد خوار کردن آنان، داغ نهاد به اين بهانه که آنها کشندگان عثمانند.
او هنگام ترک مدينه، سخنان بسيار زشت و زننده اي به زبان آورده و به ساحت مقدس پيامبر رحمت (صلي الله عليه و آله) اهانت کرد.
در تاريخ آمده است که او چنين گفت: (خدا را سپاس مي گويم که مرا از اين شهر بزرگ بيرون مي برد. اين شهر از همه شهرها پليدتر و مردم آن نسبت به اميرالمؤمنين(عبدالملک) حقه بازتر و گستاخ ترند. اگر سفارش اميرالمؤمنين نبود، اين شهر را با خاک يکسان مي کردم، در اين شهر جز پاره چوبي که منبر پيامبر خوانند و استخوان پوسيده اي که قبر پيامبر مي دانند، چيزي نيست).7
بعد از مکه و مدينه، عبدالملک او را حاکم عراق کرد، تا از اين طريق بتواند با ايجاد رعب و وحشت در دل مردم، پايه هاي حکومت ظالمانه خود را تحکيم بخشد.
وقتي وارد کوفه شد، به صورت فردي ناشناس با سر و صورتي پوشيده به مسجد آمد، صف مردم را شکافته و بر فراز منبر نشست و مدتي طولاني خاموش ماند. در بين مردم زمزمه در گرفت که اين کيست؟! يکي گفت: او را سنگسار کنيم، گفتند: نه،صبر کن ببينيم چه مي گويد؟ وقتي همه ساکت شدند حجاج، روي خود را باز کرد و در آغاز سخن گفت:
(مردم کوفه! سرهايي را مي بينيم که چون ميوه ي رسيده، وقت چيدن آنها فرا رسيده است و بايد از تن جدا شود و اين کار به دست من انجام مي گيرد، و خون هايي را مي بينيم که ميان عمّامه ها و ريش ها مي درخشد...)
اين سخنان تهديد آميز را همچنان ادامه داد تا اينکه مردم ديدند، سنگريزه از دست مردي که مي خواست او را سنگسار کند، بي اختيار به زمين افتاد.8
حجاج در بصره نيز، جنايات وحشيانه اي مرتکب شد که با آن جنايات صفحات تاريخ را سياه ساخت، به گونه اي که قلب هر خواننده اي از مطالعه آن، محزون و غمگين مي شود.
طبق آنچه در تاريخ نقل شده است او وقتي به بصره آمد، به همراه سپاهيان خود، وارد مسجد شد، و با ترفند و نقشه اي شيطاني، مردم مظلوم را مورد حمله قرار دادند و آن مردم بي پناه وقتي چنين وضعي را ديدند، به بيرون مسجد هجوم آوردند، اما هر کس پاي از درِ مسجد بيرون گذاشت، سر از بدنش جدا شد و لذا فراري ها مجبور شدند به مسجد برگردند و در آنجا نيز مجدداً مورد حمله قرار گرفتند و کشته شدند، به گونه اي که جوي خون تا درِ مسجد و بازار سرازير گرديد. مسعودي مي نويسد: حجاج بيست سال، فرمانروايي کرد و تعداد کساني که در اين مدت با شمشير دژخيمان وي يا زير شکنجه جان سپردند، صد و بيست هزار نفر بود! و اين عده غير از کساني بودند که ضمن جنگ با حجاج به دست نيروهاي او کشته شدند. 9

http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/33413137481306703413.jpg
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif



1- الکامل في التاريخ، ابن اثير، ج4، ص520
2- سيره پيشوايان، ص242
3- تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص217
4- همان، 218؛ الکامل في التاريخ، ابن اثير، ج4، ص522
5- زندگاني علي بن الحسين، دکتر شهيدي، ص98
6- سيره پيشوايان، ص243 و 244
7- تاريخ تحليلي اسلام، دکتر شهيدي، ص182
8- همان، ص184
9- سيره پيشوايان، ص247 و 248

شكوه انتظار
31-12-2010, 22:47
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/33413137481306703413.jpghttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif


http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifمن جگر پاره آن بزم شرابمhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://img.tebyan.net/big/1388/10/191137331449421210177175721711210013518141.jpg
من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم
پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم
من جگر پاره آن بزم شرابم والله
خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم
اینکه آتش به سرم ریخته شد دردی نیست
عکس رخساره نیلی است در این چشم ترم
لرزه بر پیکرش افتاد کنیزش خواندند
من خجالت زده از خواهر نیکو سیُرم
خارجی و پسر خارجیان گفت به من
آنکه با زخم زبان کرده چنین خونجگرم
خواهر کوچک من گوشه ویران جان داد
هر سحر یاد همان غربت وقت سحرم
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

خادمه زینب کبری(س)
01-01-2011, 00:54
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/90510592944156632152.jpg

parandehgolparandehgolparandeh2golparandeh2

امام سجاد (عليه السلام) فرمود:

زمين كربلا، در روز رستاخيز، چون ستاره مرواريدى مى‏درخشد
و ندا مى‏دهد كه من زمين مقدس خدايم،
زمين پاك و مباركى كه پيشواى شهيدان
و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است .

ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از كامل الزيارات، ص 268.

parandehgolparandehgolparandeh2golparandeh2

شكوه انتظار
01-01-2011, 02:57
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifچرا امام سجاد را زین العابدین نامیدند؟http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://img.tebyan.net/big/1386/10/151757172199208131238146181232563537219125.jpg

عمران بن سلیم می‌گوید: هر گاه زُهری از علی بن الحسین مطلبی نقل می‌كرد، می‌گفت: برای من زین‌العابدین روایت كرد. یك بار ‏سفیان بن عُیینه به او گفت: از چه جهت او را زین العابدین می‌گویی؟
پاسخ داد از سعید بن مسیب شنیدم كه رسول خدا فرمود:‏
به روز قیامت، فریاد كننده‌ای آواز برآرد: زینت عبادت كنندگان كجاست؟
‏« یناد مُنادی: أینَ زَینُ الْعابِدینَ؟»؛ چنان می‌بینم كه فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سكون در میان مردم محشر برای رسیدن ‏به جایگاهش قدم برمی‌دارد.‏
همین روایت را كتاب پرقیمت «علل الشرایع» صدوق از طریق علی بن ابراهیم قمّی، از ابن عباس، از رسول خدا حكایت می‌كند.(1)‏


و نیز‏ مرحوم حضینی و دیگر بزرگان آورده‌اند:
شخصی به نام عسكر - غلام امام محمّد جواد علیه السّلام - به نقل از پدرش حكایت كند:
روزی به محضر شریف حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السّلام شرف حضور یافتم و عرضه داشتم: یاابن ‏رسول اللّه! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقط امام چهارم، حضرت علی بن ‏الحسین علیهماالسّلام به عنوان “سیّد العابدین “ معروف و مشهور گشته است؟
امام رضا علیه السّلام در جواب فرمود: خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است كه بعضی از پیغمبران را بر ‏بعضی از ایشان فضیلت و برتری داده است؛ و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء عظام صلوات اللّه علیهم ‏می‌باشیم.
و سپس افزود: و امّا در رابطه با جدّم، علی بن الحسین علیهماالسّلام، كه سؤال كردی:
همانا پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السّلام بیان فرموده است: روزی امام علی بن الحسین علیهماالسّلام ‏مشغول نماز بود، كه ناگاه شیطان به صورت یك افعی بسیار هولناكی، با چشم‌های سرخ از درون زمین ‏آشكار شد و خود را به محراب عبادت آن حضرت نزدیك كرد.(2)
ولیكن امام سجّاد علیه السّلام كمترین حسّاسیّتی در برابر آن موجود وحشتناك نشان نداد و ارتباط خود را ‏با پروردگار متعال خود قطع نكرد.
افعی دهان خود را نزدیك انگشتان پای آن حضرت آورد و آتشی از دهانش خارج ساخت كه بسیار وحشتناك ‏بود، ولی حضرت با آرامش خاطر و خیالی آسوده به نماز خود ادامه می‌داد و توجّهی به آن نداشت.
در همین حال كه شیطان با آن حالت ترسناك مشغول اذیّت و آزار بود، ناگهان تیری سوزاننده از سمت ‏آسمان آمد و به آن ملعون اصابت كرد.
هنگامی كه تیر به او خورد، فریادی كشید و به همان حالت و شكل اوّلیّه خود بازگشت و كنار امام سجّاد، ‏زین العابدین علیه السّلام ایستاد و اظهار داشت:
شما سیّد و سرور عبادت كنندگان هستی؛ و چنین نامی تنها زیبنده و شایسته شما می‌باشد.
و سپس در ادامه كلام خود افزود: من شیطان هستم؛ و تمام عبادت كنندگان را از زمان حضرت آدم تا كنون ‏فریب و بازی داده ام و كسی را از تو قوی‌تر و پارساتر نیافته ام.
و پس از آن شیطان از نزد امام سجّاد علیه السّلام خارج شد و حضرت بدون آن كه به او توجّهی داشته ‏باشد، به نماز و نیایش خود با پروردگار متعال خویش ادامه داد.(3)‏
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif





‏1ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 167. ‏
2- در احادیث شریفه وارد شده است: ملائكه به هر شكلی غیر از سگ و خوك در می‌آیند، ولی شیطان و ‏جنّی‌ها می‌توانند به هر شكلی حتّی سگ و خوك در آیند.
3- هدایة الكبری حضینی: 214، س 11، بحارالا نوار: ج 46، ص 58، ح 11، به نقل از مناقب ابن شهر ‏آشوب.‏

شكوه انتظار
01-01-2011, 02:59
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifدر سوگ زین العابدینhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif


http://img.tebyan.net/big/1386/10/13969154671591982068089233816780130186133.jpg

در سوگ زین العابدین ، زهرا‎ ‎نشسته‎تیر
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
غم از داغش بر این دل ها‎ ‎نشسته
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
از دیدگان یاران، اشك جارى ز‎ ‎داغش
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
‎سوزم براى قبر بى شمع و‎ ‎چراغش
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
اى من فداى قبر بى نام و‎ ‎نشانت‎
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
خواهم كه تا سایم جبین بر‎ ‎آستانت
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
كویَش چرا بى زائر و بى سایبان‎ ‎است
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
‎قبر غریبش وعده گاه عاشقان‎ ‎است
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

عهد آسمانى
01-01-2011, 19:46
امام سجاد و نهضت توّابین
نويسنده:عیسی ساجدی‏فر

مقدمه

هدف اصلی از تحقیق و کاوش در زندگی معصومین علیهم‏السلام ، در حقیقت شناخت مواضع دینی، سیاسی و اجتماعی آنها برای دست یابی به پیام‏ها، درس‏ها و عبرت‏هایی است که در سیره عملی آنها دیده می‏شود. «امام»، جلودار و قافله سالار کاروان صالحان برای رسیدن به کمال مطلوب و سعادت دنیوی و اخروی است. «امامت»، هدایت خلق به سوی خداست؛ پس کسانی می‏توانند رهرو راه ولایت و رهبری باشند که پیشوای خود را آن گونه که شایسته است، شناخته باشند تا به برکت آن معرفت، سیره عقیدتی و عملی آنها را الگوی خویش سازند. شناخت سیره ائمه علیهم‏السلام با موانعی مواجه است که عبارتند از:
تاریخ‏های خلافتی و سلطنتی، دروغ‏های تاریخی، خلأهای تاریخی و نقاط مبهم، حذف بعضی از صحنه‏های مهمّ تاریخی، بیان نشدن جغرافیای تاریخی، بیان نشدن شرایط و موقعیت حوادث، تأثیر گرایش‏های مورّخان در نقل و بیان تاریخ، از قلم افتادن بعضی از حوادث تاریخی، مخفیانه بودن حرکت‏های انقلابی شیعیان و محدود بودن ائمه علیهم‏السلام در ارتباط با شیعیان و بیان مواضع آنها.
با وجود موانع فوق، هر کاوشگر و محقق کوشایی می‏تواند از لابه لای گزارش‏های تاریخی و قرائن و شواهد موجود، با ظن و گمان به واقعیت پی‏ببرد. در این نوشتار سعی ما بر آن است تا به یاری خداوند، موضع امام سجاد علیه‏السلام را در «نهضت توّابین» به دست آوریم که آیا آن حضرت با این قیام موافق بود یا مخالف؟
قبل از پرداختن به جواب این سؤال مهم، لازم است نهضت توّابین را به طور اجمالی بررسی نماییم.
علل و عوامل نهضت

بعد از شهادت امام حسین علیه‏السلام ، شیعیان کوفه به خاطر بی‏وفایی و پیمان شکنی که نسبت به آن حضرت از خود نشان داده بودند، به شدّت پشیمان بودند. آنها به امام حسین علیه‏السلام نامه نوشتند و عاجزانه اصرار کردند تا آنها را از ظلم و جور امویان نجات دهد. اگرچه امام حسین علیه‏السلام باید براساس رسالت الهی خویش اقدام به امر به معروف و نهی از منکر می‏کرد و در مقابل ظالمان موضع می‏گرفت، حتی اگر کوفیان از او دعوت نمی‏کردند؛ ولی دعوت آنها نیز یکی از علل قیام امام و حرکت او به طرف کوفه بود. با این وجود، آنها بعد از دعوت امام حسین علیه‏السلام او را تنها گذاشتند و یاری‏اش نکردند!
کوفیان برای سومین بار، در حادثه کربلا طعم تلخ شکست و زبونی را در مقابل شامی‏ها چشیده بودند. آنها تنها راه جبران گناه عظیم کشته شدن امام و شکست‏های تحقیر کننده خویش را، قیام و خونخواهی امام حسین علیه‏السلام می‏دانستند و می‏گفتند: ما مثل بنی‏اسرائیل شده‏ایم که حضرت موسی برای جبران نافرمانی و برگشت از گوساله پرستی آنها، دستور داد یکدیگر را بکشند. تنها راه توبه ما نیز قیام و کشتن دشمنان است...«انّکم ظلمتم انفسکم باتّخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلکم عند بارئکم فتاب علیکم...»1
آنان به دلیل پشیمانی از اعمال گذشته خود، در تاریخ اسلام به «توّابین» شهرت یافتند.2
اوّلین جلسه مشورتی

در سال 61 ه .ق. نخستین گردهمایی توّابین در منزل سلیمان بن صُرَد خزاعی، از اصحاب پیامبر و بزرگان شیعیان کوفه، تشکیل شد. شرکت کنندگان حدود صد نفر از دلیران و بزرگان شیعه بودند و همگی متجاوز از شصت سال داشتند که این عامل سِنّی، دلیل بلوغِ تفکّر مذهبی و پختگی رفتار آنها بود.
رهبران نهضت

نهضت توّابین تحت رهبری پنج نفر از قدیمی‏ترین و معتمدترین یاران حضرت علی انجام گرفت که عبارتند از: سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه فرازی، عبداللّه بن سعد بن نفیل ازدی، عبداللّه بن والی تیمی و رفاعة بن شدّاد بجلی.3
سلیمان از اصحاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م و حضرت علی علیه‏السلام بود و در جنگ جمل و صفین حضور داشت. بعد از هلاکت معاویه، شیعیان در خانه سلیمان جمع شدند و به امام حسین علیه‏السلام نامه نوشتند و او را دعوت به قیام نمودند. چهار نفر دیگر، از تابعین به شمار می‏رفتند و همیشه در صف مقدم فعالیت‏های شیعیان کوفه قرار داشتند و به خاطر خلوص نیت و فداکاری در راه اهل‏بیت، مورد احترام شیعیان بودند.
نتیجه اوّلین گردهمایی

در نخستین جلسه توّابین، سلیمان به عنوان رهبر نهضت انتخاب شد. او در همان جلسه معیارهای بسیار دقیق و سختی را برای عضوگیری بیان نمود.4 و خطوط سیاسی، نظامی و پشتوانه مالی نهضت را ترسیم نمود.شیعیان در طول سال‏های 61 ـ 64 ه .ق. مشغول جمع آوری اسلحه و عضوگیری بودند.
مرگ یزید و سقوط کوفه

وقتی خبر مرگ یزید (64 ه .ق.) به کوفه رسید، مردم کوفه شورش کردند و عمربن حریث، حاکم کوفه را از قصرش بیرون نمودند و با عبداللّه بن زبیر که در حجاز مدعی خلافت بود، بیعت نمودند.5 عبداللّه بن زبیر نیز عبداللّه بن یزید را به فرمانروایی کوفه تعیین کرد و به این وسیله کوفه در اختیار ابن زبیر قرار گرفت. سلیمان بن صرد به شهرهای بصره و مدائن نامه نوشت و از رهبران شیعیان آن شهرها جهت شرکت در خونخواهی سیدالشهداء علیه‏السلام دعوت نمود. آنها نیز استقبال کردند.6 قرار شد «جنبش» به صورت پنهانی فعالیت، تبلیغ و جذب نیرو نماید. عده‏ای را نیز مسؤول جمع آوری اموال و هدایا از جانب شیعیان نمودند تا اسلحه و تجهیزات جنگی را فراهم سازند. زمان شروع نهضت، آغاز ربیع الثانی سال 65 ه .ق. معیّن شد. محلّ تجمع آنها «نخیله» و شعارشان «یالثارات الحسین» بود.7
ورود مختار به کوفه و تبلیغات او

مختار یکی از پیروان اهل‏بیت بود که با توّابین در قیام علیه بنی‏امیه و خونخواهی سیّدالشهداء علیه‏السلام هم عقیده بود. ولی او معتقد بود که سلیمان بن صرد صلاحیت نظامی و تجربه کافی برای فرماندهی و رهبری قیام را ندارد. مختار خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه، سزاوارتر به رهبری می‏دانست؛ به همین دلیل به تبلیغات علیه سلیمان بن صرد پرداخت. او می‏گفت: «سلیمان فقط می‏خواهد قیام کند، هم خودش را به کشتن می‏دهد، هم شما را. او بصیرت و دانش جنگی کافی ندارد.»
مختار سعی در متفرق کردن یاران سلیمان نمود. اگرچه توّابین به سلیمان بیشتر از مختار اعتماد داشتند، ولی تحت تأثیر سخنان مختار قرار گرفتند. حدود دو هزار نفر از توّابین جذب مختار شدند، در بقیه افراد نیز سستی ایجاد شد؛ به طوری که از 16 هزار نفری که در لیست توّابین ثبت نام کرده بودند، فقط چهار هزار نفر در روز موعود حضور یافتند و علی‏رغم سه روز توقف توّابین در نخیله، فقط هزار نفر به جمع آنها افزوده شد. از مدائن و بصره نیز فقط 500 نفر در قیام شرکت کردند.
پیشنهاد رد شده

قبل از حرکت از اردوگاه نخیله، عبداللّه بن سعد بن نفیل که یکی از رهبران نهضت بود، به سلیمان گفت: حالا که ما به خونخواهی حسین علیه‏السلام بیرون آمده‏ایم و قاتلان حسین همگی در کوفه هستند ـ از جمله عمربن سعد ـ پس اینها را بکشیم.8
بقیه یاران سلیمان نیز رأی او را تأیید نمودند و گفتند: اگر ما به سوی شام برویم فقط به عبیداللّه بن زیاد دست خواهیم یافت، در حالی که بیشتر افراد مورد نظر و قاتلان سیّدالشهداء در کوفه هستند. سلیمان با آنها مخالفت نمود و گفت: لازمه جنگیدن با کوفیان، جنگیدن با اقوام و خویشان است و قاتل اصلی هم ابن زیاد است.9
سپاه توّابین به طرف شام به حرکت درآمد. توّابین در مسیر راه، یک شبانه روز در کنار قبر سیدالشهداء علیه‏السلام توقف نمودند و بسیار گریه کردند.10 سپس بی‏وقفه بیابان‏ها را درنَوَردیدند تا به «عین الورده» رسیدند و درآن جا با سپاه شام به فرماندهی عبیداللّه بن زیاد ـ که تعداد آنها حدود سی‏هزار نفر بود ـ وارد جنگ شدند. سپاه شام به طور وحشتناکی بر آنها حمله ور شد. توّابین نیز از خود دلاوری و صلابت وصف‏ناپذیری نشان دادند. نبرد، سه روز طول کشید. رهبران توّابین، یکی بعد از دیگری به شهادت رسیدند. تنها یکی از آنها (رفاعة بن شداد) باقی ماند که دستور عقب‏نشینی به طرف کوفه را صادر نمود.
نتیجه قیام

ثمره قیام توّابین عبارت بود از:



شرایط سیاسی، اجتماعی امام سجاد علیه‏السلام

اگر بخواهیم به طور دقیق‏تر موضع امام سجاد علیه‏السلام در قبال قیام‏های معاصرش و ارتباط آن حضرت با این نهضت‏ها را بررسی کنیم، لازم است شرایط سیاسی و اجتماعی، رفتار حکّام، موقعیّت شخصی و خانوادگی امام، وضعیت فکری، سیاسی و عقیدتی مردم و حوادث آن دوران را ترسیم نماییم.
امام سجاد علیه‏السلام در شرایطی عهده‏دار «امامت» شد که سنگین‏ترین غم‏ها و جراحت‏های روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود، مثل شهادت مظلومانه پدر، برادران و اقوام بی‏سرپرست شدن ده‏ها زن و کودک داغدیده؛ آوارگی و اسارت از کربلا به کوفه و شام و مدینه؛ نداشتن مدافعان و حامیان صادق؛ کنترل شدید حکومت مستبد و خونریز که حتی در ریختن خون فرزندان پیامبراکرم و انجام زشت‏ترین و خشن‏ترین اعمال، باکی نداشتند و با رفتاری وحشیانه نفس‏ها را در سینه‏ها حبس و جرأت اعتراض و انتقاد را از هر معترضی سلب نموده بودند؛ به طوری که به خاطر مخالفت، سهمیه بیت المال و عطایای یک شهر را قطع می‏کردند.13
عنصر مهمّ دیگری که می‏توانست در موضع‏گیری امام سجاد علیه‏السلام در قیام‏ها تأثیر بگذارد، مردم بودند. امام سجاد علیه‏السلام چگونه می‏توانست به آن مردم اعتماد نماید و به پشتوانه آنها در صحنه سیاسی، اجتماعی حضور پیدا کند و یا موضع مثبت خودش را اظهار نماید؟ در حالی که سستی‏ها و بی‏وفایی‏های مردم کوفه را نسبت به جدّ بزرگوارش، امیرمؤمنان علیه‏السلام و عمویش، امام حسن علیه‏السلام و پدرش، امام حسین علیه‏السلام دیده بود و شاهد بود که چگونه این مردم بارها در صحنه‏های حسّاس سیاسی و نظامی، امام و رهبر خود را نه تنها رها نمودند، بلکه در مقابلش شمشیر کشیدند و در بحران‏های سیاسی و احساس خطرهای جدّی، سکوت و انزوا را پیشه خود ساختند و آن را بر قیام و جهاد و شهادت ترجیح دادند و یا نامردانه به صفوف دشمنان پیوستند، مثل دوران امام حسین علیه‏السلام !
خطبه‏ای که امام سجاد علیه‏السلام در جمع مردم کوفه خواند، بیانگر شناخت دقیق امام از مردم کوفه و نشانه وضعیت فردی و اجتماعی خود و خانواده‏اش و بهترین دلیل برای سکوت امام و انزوای سیاسی اوست. بعد از سخنرانی امام سجاد علیه‏السلام ، مردم به شدت تحت تأثیر قرار گرفتند و یکصدا فریاد زدند: ای فرزند رسول خدا! ما گوش به فرمان و پاسدار حقِّ شما هستیم. اکنون فرمان بده تا اطاعت کنیم!14
امام سجاد علیه‏السلام فرمود: هرگز، هرگز تحت تأثیر شعارهای شما قرار نخواهیم گرفت و به شما اعتماد نخواهم کرد. ای جنایتکاران مکّار! میان شما و آرمان‏هایی که اظهار می‏دارید، فاصله‏ها و موانع بسیاری است.
آیا می‏خواهید همان جفا و پیمان شکنی که با پدران من داشتید، دوباره درباره من روا دارید؟ نه، نه! به خدا سوگند! هنوز جراحت‏های گذشته‏ای که از شما بر تن داریم، التیام نیافته است. همین دیروز بود که پدرم به شهادت رسید، در حالی که خانواده‏اش در کنار او بودند.
داغ‏های برجای مانده از فقدان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م ، پدرم و فرزندانش و جدّم، امیرمؤمنان علی علیه‏السلام فراموش نشده است. طعم تلخ مصیبت‏ها هنوز در کامم هست و غم‏ها در گستره سینه‏ام موج می‏زند. تنها از شما می‏خواهم که نه به یاری ما بیایید و نه به دشمنی و ستیز ما برخیزید!
موضع امام سجاد علیه‏السلام در قیام توّابین

نهضت توّابین و قیام مردم کوفه، نتایج نسبتاً خوبی برای مسلمانان حق طلب به دنبال داشت و زمینه را برای قیام‏های بعدی فراهم نمود و بیم و ترس را در دل امویان انداخت. هدف توّابین نیز مقدّس بود؛ ریشه‏کن نمودن ظلم و فساد و دفاع از دین و سپردن حکومت به دست صالحان و فرزندان رسول خدا. چون قیام توّابین حرکتی بی‏موقع، نسنجیده، خودسرانه و محدود بود، طبعاً امام سجاد علیه‏السلام نمی‏توانست موضع صریحی در حمایت از آنها داشته باشد؛ ولو این که از لابه‏لای سخنرانی‏های آنها می‏شود فهمید که توّابین، امام سجاد علیه‏السلام را به عنوان رهبر دینی و امام قبول داشتند و مصممّ بودند قبل از پیروزی کامل، از ذکر نام او به عنوان امام و رهبر خویش خودداری کنند؛ ولی در طول مبارزات، اشارات مبهم و مخصوصی به امامت آن حضرت می‏نمودند که نمونه آن را در اشعاری که «عبداللّه بن الاحمر» سروده و در آن، از یک منادی که معروف همه است و دعوت کننده به خیر و رستگاری است، نام برده15 که مسلّم آن منادی، امام سجاد علیه‏السلام است؛ زیرا محمد بن حنفیه سه سال بعد از قیام توّابین نامش به امامت برده شد. توّابین می‏خواستند حکومت را به اهل‏بیت علیهم‏السلام واگذار کنند.16
توّابین وقتی با لشکر شام مواجه شدند، در مقابل پیشنهاد آنها برای رها کردن جنگ، خواسته‏هایی را عنوان نمودند، از جمله: تحویل دادن عبیداللّه بن زیاد (فرمانده لشکر شام) به آنها و برکنار نمودن عبدالملک بن مروان (خلیفه وقت)، تا توّابین بتوانند حکومت و رهبری جامعه را به اهل‏بیت پیامبراکرم واگذار نمایند.17
موارد ذکر شده فقط می‏تواند به قیام توّابین جهت بدهد و هدف و انگیزه آنها را روشن نماید. شاید بتوان گفت که قیام آنها با اذن غیر مستقیم امام عصر بوده است؛ یعنی امام سجاد علیه‏السلام اگرچه هیچ موضع صریحی که دلالت بر تأیید یا ردّ توّابین باشد، اتخاذ ننمود ـ به خاطر موانعی که ذکر شد و به خاطر قبول نداشتن شیوه مبارزه آنها ـ با اصل قیام که نهضتی ضدّ ظلم و برای اجرای عدالت بود، موافق بود.
ائمه معصومین نهضت‏های عصر خویش را نه به طور مطلق ردّ کردند و نه پذیرفتند، بلکه آنها را که در چهارچوب اهداف امامت و بر اساس حق محوری حرکت کردند، تأیید و بقیه را ردّ نمودند. قیام توّابین چون در معیار حق می‏گنجید، تاریخ هیچ گونه ردّی را در مورد آن به امام سجاد علیه‏السلام نسبت نداده است. دلیلی هم برای مخالفت وجود نداشت، چون این قیام‏ها فوایدی داشت که قبلاً ذکر شد.
چرا توّابین بدون اجازه امام دست به جهاد و قیام زدند؟

میرزا ابوالحسن شعرانی در ترجمه کتاب نفس المهموم، پاسخ را چنین بیان نموده است: «در جواب می‏گوییم امام سجاد علیه‏السلام از مردم کناره‏گیری کرده بود و حال او مانند حال امام زمان در عصر ما است. همان طوری که در زمان ما نمی‏شود در اجرای احکام ضروری دین منتظر ظهور امام زمان علیه‏السلام شد؛ مثل رسیدگی به ایتام و محجورین، قصاص، دفاع، حدود و... چون ترک اینها موجب فتنه‏ها و تسلّط اشرار می‏شود، با این که اینها از وظایف امام زمان علیه‏السلام است؛ توّابین نیز وظیفه مجاهدت و توبه کردن داشتند با کشتن قاتلین سیدالشهداء علیه‏السلام . اگرچه امام سجاد علیه‏السلام در قیام حضور نداشت و مصلحت در اقدام او نبود ولی نهی نیز نفرمود و توّابین نیز تمسّک به آیه قرآن نمودند و اگر کسی حکم خدا را به وسیله قرآن یا اجماع یا عقل بداند، مثل این است که از لفظ [و زبان [امام شنیده باشد.»
سکوت نخبگان و عواقب آن

اگر چه توّابین جان و مال خویش را در راه هدفی مقدّس ـ که رضای خداوند، انتقام خون شهدای کربلا، ریشه کن نمودن کانون فتنه اموی و سپردن امور جامعه به دست اهل‏بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م بودـ نهادند؛ اما آن همه خسارت و کشته، یک هزارم اثر حادثه کربلا را از خود برجای نگذاشت؛ چون اگر رهبران توّابین و برجستگان قیام که خود از دعوت کنندگان حسین بن علی علیهماالسلام بودند، آن حضرت را یاری می‏کردند، حادثه کربلا به گونه‏ای دیگر رقم می‏خورد.
پی نوشت :


















منبع: ماهنامه کوثر
1. ایجاد رعب و وحشت بر قلوب جنایتکاران اموی؛ چون قیام آنها شدیدترین نهضتی بود که تا آن موقع به وقوع پیوست.11 2. زمینه سازی سیاسی و نظامی برای قیام مهم تری که توسط مختار به وقوع پیوست. در واقع، قیام توّابین «تشیّع» را قدمی دیگر به طرف وجودی مستقل به پیش برد. 3. این قیام سبب شد تا خاکستر از روی آتش تشیّع برداشته بود و آتش دل‏های داغدیده آنها فروزان‏تر شود و در نهایت، منجر به نابودی حکومت امویان گردد.12 1. بقره / 54. 2. انساب الاشراف، بلاذری، ج 5، ص 204 و تاریخ طبری، ج 2، ص 417. 3. الاجابة، ج 2، ص 127. 4.تاریخ‏طبری،ج2،ص499وانساب‏ الاشراف،ج5،ص205. 5. بحارالانوار، ج 45، ص 455. 6. تاریخ طبری، ج 4، جزء 7، ص 49 و 48 والکامل فی‏التاریخ، ابن اثیر، ج 3، ص 234. 7. التنبیه و الاشراف، ص 311. 8. تاریخ طبری، ج 4، جزء 7، ص 67 و بحارالانوار، ج 45، ص 359. 9. تاریخ طبری، ج 4، جزء 7، ص 67. 10. همان، ص 70. 11 و 12. حیاة الشعر فی الکوفه، ص 73. 13. تاریخ الادب العربی، ج 2، ص374. 14شرح نهج البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج 4، 15. مروج الذهب، ج 3، ص 101. 16تجارب الامم، ج 2، ص 97. 17. انساب الاشراف، ج 5، ص 210 و الکامل فی‏التاریخ، ج 3، ص 343.

parsa
01-01-2011, 22:23
ناتوانى در اداى حق مادر



امام سجاد علیه السلام در رساله الحقوق در مورد حقوق مادر مى فرمایند:

«حق مادرت این است که بدانى او به گونه اى تو را حمل کرده است که هیچ کس چنین لطفى به دیگرى نمى کند و او تو را حفظ و نگهبانى کرد و باکى نداشت که خود گرسنه باشد و تو را سیر سازد و خود تشنه بماند و تو را سیراب سازد و خود برهنه باشد و تو را بپوشاند و خود در معرض تابش شدید آفتاب قرار گیرد ولى براى تو سایه اى از محبت ایجاد کند و خود رنج بیدارى کشد ولى آسایش تو را فراهم سازد و از سرما و گرما حفظت کرد تا از آنِ او باشى. پس هر آینه توان سپاسگزارى او را ندارى مگر به کمک خدا و مددرسانى او»


در روایت آمده است که روزى فردى از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: «ما حق الوالده؟» پیامبر جواب دادند: «هیهات هیهات لو أنه عدد رمل عالج و قطر المطر أیام الدنیا قام بین یدیها ما عدل ذلک یوم حملته فى بطنها».

یعنى هرگز نخواهى توانست!هرگز نخواهى توانست! اگر فرزند به تعداد ریگهاى بیابان و قطرات باران در جهان، در اداى حق مادر بکوشد معادل روزى که مادر فرزند را در شکمش حمل مى کرد نمى شود.»


همچنین روزى فردى به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله گفت: «من مادر پیرم را به پشتم حمل مى کنم و از روزى ام به او مى خورانم. آیا حق مادرم را به جا آورده ام؟»

پیامبر فرمودند: «نه، زیرا که مادرت نیز تو را حمل کرد و نیز از شیره جانش به تو خورانید.» بنابراین هر چه انسان در دوران پیرى در حق مادر بکوشد مادر نیز در دوران کودکى آن را براى فرزند انجام داده است.


در ادامه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «و کانت تصنع ذلک لک و هى تحبّ حیاتک و انت تصنع هذا بها و تحب مماتها»

یعنى: «مادرت در تمامى مراحل، کارهایى که براى تو مى کرد آرزوى زنده ماندنت را مى کرد، در حالى که تو آن کارها را مى کنى و آرزوى مرگ مادر پیرت را دارى»



ghalb3

شكوه انتظار
02-01-2011, 02:44
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifسوگوار غربتتhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif


http://img.tebyan.net/big/1388/10/5810913516324922913010610261191932198552234.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1388/10/14612921214411822715779211211325517742175.jpg)
اى زمین و آسمان‎ها، سوگوار غُربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزار غربتت
بر جبین فصل‎ها، هر یك نشان داغ توست
اى گریبان خزان چاك، از بهار غربتت
یك بقیع اندوه و ماتم، یك مدینه اشك و خون
سینه‎هامان یك به یك، آینه‎دار غربتت
پاك شد آینه از زنگ، اى تماشایى‎ترین!
شستشو دادیم دل را، با غبار غربتت
شب سیه‎پوش، از غم و اندوه بى پایان توست
شرمگین خورشید، از شب‎هاى تار غربتت
اى بقیعت عاشقان را كعبه عشق و امید
سینه چاكیم از غم تو، بى قرار غربتت
شهر یثرب، داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پشت مدینه، زیر بار غربتت
مى‎تپد دل‎هاى عاشق، در هواى نام تو
با غمى خو كرده هر یك، در كنار غربتت
http://img.tebyan.net/big/1388/10/70512175025013613952172283217923719913.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1388/10/1526921911112179341622341723317114632193145.jpg)
كاش مى‎شد، روشناى تربت پاك تو بود
چلچراغ اشك ما، در شام تار غربتت
دایره در دایره پژواكى از اندوه توست
هیچ داغى نیست بیرون، از مدار غربتت
دامن اشكى فراهم داشتم، یك سینه آه
ریختم در پاى تو، كردم نثار غربتت
آشناى زخم دل‎ها، غربت معصوم توست
من دلى دارم پریشان، از تبار غربتت
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/52287252592204703522.gifhttp://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif