ملکوت* گامی تارهایی *
30-12-2010, 18:07
عشق را با عشق معنا کرد و رفت
این کویر تشنه دریا کرد و رفت
gol2gol2gol2
رفت و با جمع اقاقیها نشست
حیف معشوقش ندید و چشم بست
gol2gol2gol2
ساده بود و با صفا و بیریا
بیتوقع، بیادا، بیادعا
gol2gol2gol2
دیده میبست و زبان را میگشود
ساده میگفت و صمیمی میسرود
gol2gol2gol2
نالههای از دلش، دل میشکست
حرفهایش ساده بر دل مینشست
gol2gol2gol2
سینه مالامال درد و اشتیاق
چهرهاش رنجور از درد فراق
gol2gol2gol2
جمعهها با چشم و دل در انتظار
بیقرار و بیقرار و بیقرار
gol2gol2gol2
شعر او عین روایت بود و بس
مست از عشق ولایت بود و بس
gol2gol2gol2
نیست اما حرفهایش ماندنیست
بیت بیت شعرهایش خواندنیست...
ghalb1ghalb1ghalb1
دعا1روحش شاد و یادش گرامیدعا2
این کویر تشنه دریا کرد و رفت
gol2gol2gol2
رفت و با جمع اقاقیها نشست
حیف معشوقش ندید و چشم بست
gol2gol2gol2
ساده بود و با صفا و بیریا
بیتوقع، بیادا، بیادعا
gol2gol2gol2
دیده میبست و زبان را میگشود
ساده میگفت و صمیمی میسرود
gol2gol2gol2
نالههای از دلش، دل میشکست
حرفهایش ساده بر دل مینشست
gol2gol2gol2
سینه مالامال درد و اشتیاق
چهرهاش رنجور از درد فراق
gol2gol2gol2
جمعهها با چشم و دل در انتظار
بیقرار و بیقرار و بیقرار
gol2gol2gol2
شعر او عین روایت بود و بس
مست از عشق ولایت بود و بس
gol2gol2gol2
نیست اما حرفهایش ماندنیست
بیت بیت شعرهایش خواندنیست...
ghalb1ghalb1ghalb1
دعا1روحش شاد و یادش گرامیدعا2