PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روایتی از زندگی حضرت ایّوب علیه السّلام



حور العین
02-01-2011, 18:47
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم




بسم الله الرّحمن الرّحیم




روایتی از زندگی حضرت ایّوب علیه السّلام



این متن را از تفسیر المیزان تقدیم حضور می‏گردد.

ص، 44: و خُذ بِیَدِکَ ضِغثًا فَاضرِب بِهِ و لا تَحنَث إنّا وَجَدناهُ صابِرًا نعمَ الأبد إنّهُ أوّابٌ ( 44 / صاد )

(به ایوب گفتیم: ) سوگند خود را مشکن و یک دسته شاخه‏ی گیاه به تعداد تازیانه‏هایی که سوگند یاد کردی به همسرت بزنی، در دست گیر و آن‏ها را یکجا بر او بزن؛ به راستی که ما ایّوب را بر آن دردها و رنج‏هایی که بر او وارد ساختیم، شکیبا یافتیم؛ او خوب بنده‏ای بود؛ چرا که همواره به ما رجوع می‏کرد.


تفسیر المیزان:

[ایّوب (علیه السّلام) سخت بیمار و ناتوان شد. اعضای خانواده‏ی خود را از دست داد و اموالش از بین رفت؛ تا آنجا که برای او از مردم صدقه می‏گرفت.

مدّتی بدین وضع گذشت تا آن که خدا او را شفا داد.] از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که فرمود: ... پس همسرش با تکه‏ی نانی باز آمد، چون به اقامتگاه ایّوب {علیه السّلام} رسید، ناگهان آنجا را دگرگون یافت و دید دو مرد آنجا نشسته اند. گریست و فریاد برآورد: ای ایّوب! چه بلایی به سرت آمده است؟ ایّوب او را ندا داد. همسرش به سوی او رفت. چون دید خداوند سلامتی را به جسم او بازگردانه و به وی نعمت داده است، به شکرانه‏ی آن، خدا را سجده کرد.

ایّوب دید گیسوان همسرش قطع شده است. ماجرا از این قرار بود که همسرش نزد گروهی رفت و از آنان طعامی طلبید تا برای ایّوب ببرد. او موهایی زیبا داشت. به وی گفتند: گیسوانت را به ما بفروش تا طعامی به تو بدهیم. همسر ایّوب گیسوان خود را قطع کرد و به آنان داد و برای ایّوب طعامی گرفت.

چون ایّوب او را با موی کوتاه دید خشمگین شد و سوگند یاد کرد که به او صد تازیانه بزند. همسرش به وی گفت که سبب کوتاه شدن مویش چنین و چنان بوده است.

ایّوب از این ماجرا اندوهگین شد. خداوند به او وحی کرد سوگند خود را مشکن ... (تفسیر قمی، ج2، ص 239).


در برخی روایات که از گرفتاری و بیماری حضرت ایّوب (علیه السّلام) سخن رفته، آمده است که ایّوب آنچنان بیمار شد که از بدنش چرک و خون می‏آمد.

کرم در بدنش افتاد و بویی ناخوشایند گرفت، به گونه‏ای که همه او را ترک کردند و از شهر بیرونش نموند.

در برابر این اخبار، روایاتی از امامان اهل بیت (علیهم السّلام) رسیده که این‏ها را مردود شمرده و به شدّت انکار کرده است.

به عنوان مثال امام صادق (علیه السّلام) از پدرش امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: ایّوب هفت سال به بلایی گرفتار شد؛ بی آن که گناهی از او سرزده باشد؛ چرا که پیامبران گناه نمی‏کنند. آنان از عصمت برخوردارند و پاک و مطهّرند، گناه نمی‏کنند؛ منحرف نمی شوند و هیچ گناه کبیره و صغیره‏ای انجام نمی‏دهند.

و فرمود: ایّوب، بر اثر هیچ یک از بیماری‏هایی که به آن مبتلا شد، بدبو نشد، و صورتش زشت نگشت، و از او هیچ چرک و خونی خارج نشد و کسی که او را می‏دید پلیدش نمی‏شمرد و از او وحشت نمی‏کرد. هیچ جای بدنش کِرم نگرفت. و خدا با کسانی از پیامبران و اولیای خود که آن‏ها را به بلیّه‏ای گرفتار می‏سازد این‏گونه عمل می‏کند

[آن‏ها را به بلایی مبتلا نمی‏کند که مردم از آنان تنفّر داشته باشند]. (خصال، ص 399، ح 108).

یادآوری:

ایّوب علیه السّلام پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا رنج داده و به من گزند رسانده است. * پس خدا دعایش را اجابت کرد و چشمه‏ی آبی به او نمایاند و به او گفت: به سرعت با پاهای خود حرکت کن و آن‏ها را در حال حرکت، استوار بر زمین بگذار، این چشمه جای شست و شو است؛ سرد است و نوشیدنی؛ به آن درآی و از آن بنوش. ایّوب چنین کرد و بیماری از او رخت بست.

منبع:
کتاب ترجمه‏ی قرآن بر اساس المیزان؛ همراه با توضیحات و نکات تفسیری، تدوین و ترجمه: سیّد محمّدرضا صفوی