داستان جالب گویند: صاحب دلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت . نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند كه پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید . پذیرفت . نماز جماعت تمام شد . چشمها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست . بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: ((مردم!هر كس از شما كه مىداند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!)) كسى برنخاست . گفت: (( حالا هر كس از شما كه ...
دروغ بگو : تا باورت کنند آب زير کاه باش : تا بهت اعتماد کنند بي غيرت باش : تا آزادي حس کنند خيانت هايشان را نبين : تا آرام باشند کذب بگو : تا عاشقت شوند هر چه نداري بگو دارم , هر چي داري بگو بهترينش را دارم ... اگر ساده اي ؛ اگر راست گويي ؛ اگر باوفايي . . . اگر با غيرتي ! اگر يک رنگي . . . هميشه تنهايي . . .