مشاهده RSS Feed

خادم کریمه اهل بیت

  1. " از کرامت حضرت معصومه عليها السلام همانجا جان مي سپارد و روانه دوزخ مي شود" .

    کرامت چهل و هفتم: تنبیه پلیسی که در حرم حضرت معصومه چادر از سر بانویی کشیده بود.

    در دوران سياه رضا خان ، رئيس پليس قم که فردي بسيار پست ، رذل ، گستاخ و قوي هيکل بود ، براي برداشتن حجاب از سر بانوان به زور متوسّل شد .
    روزي به همين منظور در حريم حضرت معصومه عليها السلام قدم مي گذارد و در حرم کريمه اهلبيت
    ...
  2. " او چندماه است که قرآن تلاوت نکرده است "

    کرامت چهل و ششم: رویای صادقه و شفای بیماری به عنایت حضرت معصومه.

    نيز ايشان از يکي از خدّام حرم مطهّر به نام " ميرزا حبيب الله " نقل مي کند که طبق معمول هر روز عصر با ديگر خدّام در حرم قرآن مي خوانديم ، مسافرتي براي من پيش آمد و چند ماه طول کشيد .
    در سفر مريض شدم ، چون به قم بازگشتم ديدم همسرم
    ...
  3. " ايشان حضرت حجّت عليه السلام مي باشند " .

    کرامت چهل و پنجم: تشریف فرمائی حضرت بقیه الله اعظم(ارواحنا فداه) به حرم حضرت معصومه.

    مولّف انوار المشعشعين از شخصي به نام سيّد عبدالرّحيم نقل مي کند که در عالم رويا ديده است که جمعيّت انبوهي در قبرستان بزرگ قم (1) گرد آمده اند ، آنگاه شخصيّت جليل القدري سوار بر اسب از زير بازارچه بيرون آمدند .
    در عالم رويا صداي شخصي را مي شنود که مي گويد : " ايشان حضرت حجّت عليه السلام مي باشند " .

    او مي بيند که حضرت بقيّه الله _ ارواحناه
    ...
  4. بي بي ! من مي خواهم به مشهد مقدّس مشرّف شوم و سلام شما را به برادر بزرگوارتان برسانم .

    کرامت چهل و چهارم: مستجاب کردن حاجت و تشرف به مشهد مقدس، به عنایت حضرت معصومه

    عبدالله افسا يکي از خدمتگزاران حرم ، به حضرت معصومه عليها السلام متوسّل مي شود و مي گويد : بي بي ! من مي خواهم به مشهد مقدّس مشرّف شوم و سلام شما را به برادر بزرگوارتان برسانم .
    يکي از آقايان به دفتر آستانه مراجعه مي کند ، شناسنامه او را مي گيرد و بليط هواپيما تهيّه مي کند ، سپس به او مي گويد : من مي خواهم ترا به مشهد بفرستم .

    آقاي افسا به جهت اشتياقي
    ...
  5. تشرف به مشهد مقدس، به عنایت حضرت معصومه

    کرامت چهل و سوم: تشرف به مشهد مقدس، به عنایت حضرت معصومه

    آقاي سبزواري مي گفت : برادرم به حج رفته بود ، شب شهادت امام باقر عليه السلام بود که به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشرّف شدم ، صبح روز بعد در ماشين يکي از دوستان بوديم ، گفت : برويم حرم ، چون من وضو نداشتم موافقت نکردم .
    آرام آرام
    ...
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi