درد دل با مولایمان امام زمان همگام با لسان الغیب
توسط
در تاریخ 15-11-2012 در ساعت 20:50 (669 نمایش)
ملک در سجده ادم زمین بوس تو نیت کرد
که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی
***
دیده ما چو بامید تو در یاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی
***
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی
***
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ورنه چیست عذر گناه
***
عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست
راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو
***
در حق من لبت این لطف که می فرماید
سخت خوبست ولیکن قدری بهتر از این
***
نقشی بر اب میزنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
***
حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال
بیا و خر گه خورشید را منور کن
طمع به قند وصال تو حد ما نبود
حوالتم به لب لعل همچو شکر کن
***
به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن
***
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تا در ان اب و هوا نشو و نمایی بکنیم
***
هر سر موی مرا با تو هزاران کارست
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست
***
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در عوغاست
***
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش اراست
نخفته ام زخیالی که میپزد دل من
خمار صد شبه دارم شرابخانه کجاست
***
چه ساز بود که در پرده میزد ان مطرب
که رفت عمر وهنوزم دماغ پر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
***
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست