▌ღ▬◄روایتی بسیار عجیب و تکان دهنده از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره قیامت►▬ღ▐
توسط
در تاریخ 02-02-2013 در ساعت 02:05 (909 نمایش)
يَا سَلْمَانُ! ذَاكَ إذَا انْتُهِكَتِ الْمَحَارِمُ، وَ اكْتُسِبَتِ الْمَـَاثِمُ، وَ سُلِّطَ الاشْرَارُ عَلَي الاخْيَارِ، وَ يَفْشُو الْكِذْبُ، وَ تَظْهَرُ اللَجَاجَةُ، وَ تَفْشُو الْفَاقَةُ،
وَ يَتَبَاهَوْنَ فِي اللِبَاسِ،وَ يُمْطَرُونَ فِي غَيْرِ أَوَانِ الْمَطَرِ، وَ يَسْتَحْسِنُونَ الْكُوبَةَ وَ الْمَعَازِفَ وَ يُنْكِرُونَ الامْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ،
حَتَّي يَكُونَ الْمُؤْمِنُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانُ أَذَلَّ مَنْ فِي الامَّةِ، وَ يُظْهِرُ قُرَّآؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِيمَا بَيْنَهُمُ التَّلَاوُمَ.
فَأُولَئِكَ يُدْعَوْنَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَوَاتِ: الارْجَاسَ وَ الا نْجَاسَ.
«اي سلمان! در آن زمان پردۀ عصمت مردم پاره ميشود، و محرّمات الهيّه به جاي آورده ميشود، و حريم عفاف دريده ميگردد،
و معصيتهاي خدا رائج ميگردد،و بدان و اشرار بر اخيار و خوبان تسلّط پيدا ميكنند، و دروغ علناً رائج و در بين تودۀ مردم شايع ميشود،
و لجاج و خودسري و استكبار ظاهر ميگردد، و نيازمندي و احتياج، همۀ تودهها را فرا ميگيرد. مردم به لباس خود بر يكديگر
فخريّه و مباهات ميكنند، و بارانهاي فراوان در غير فصل باران پيدا ميشود، و اشتغال به لهو و لعب از قبيل بازي كردن
با باطل و تار و آلات موسيقي را امري پسنديده و نيكو ميشمرند و امر به معروف و نهي از منكر را گذشته از آنكه بهجاي نميآورند
امر نكوهيده و ناپسند ميدانند. زمانه و وضعيّت محيط در آن زمان به قدري انحطاط پيدا ميكند كه مردمان مؤمن و استوار با ايمان راستين
در آن زمان از تمام افراد امّت پستتر و حقيرترو ذليلتر خواهند بود. و در بين زهّاد و عبّاد و همچنين در بين علماء و قُرّائشان حسّ بدبيني
و بدخواهي ظهور نموده و پيوسته در صدد عيبجوئي و ملامت از يكدگر بر ميآيند.اينچنين افرادي با چنين روحيّه و عادتي
و با چنين ملكات و صفاتيدر ملكوت آسمانها به أرجاس و أنجاس يعني موجودات پليد و كثيف و نجس خوانده ميشوند.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!
«سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اينها واقع شدني است؟
رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: آري سوگند به آن خدائي كه جان من در دست اوست!»
يَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا لَا يَخْشَي الْغَنِيُّ إلَّا الْفَقْرَ، حَتَّي أَنَّ السَّآئِلَ لَيَسْأَلُ فِيمَا بَيْنَ الْجُمُعَتَيْنِ، لَا يُصِيبُ أَحَدًا يَضَعُ فِي يَدِهِ شَيْئًا.
«اي سلمان! در آن هنگام افراد ثروتمند و متموّل بيش از همه كس از فقر نگرانند، به فقراء و ضعفاء كمكي نميشود
و كسي بر آنان رحمتنميآورد،حتّي افراد سائل در طول مدّت يك هفته كه از اين جمعه تا آن جمعه باشد سؤال ميكنند
و كسي پيدا نميشود كه در دست آنان چيزي گذارد.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!
«سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اينها شدني است؟
رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: آري سوگند به خدائي كه نفس من در دست قدرت اوست!»