╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش* ویژه نامه روز چهاردهم ماه رمضان *╣◄*►╣
توسط
در تاریخ 23-07-2013 در ساعت 05:55 (1373 نمایش)
╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش ╣◄*►╣
*** ویژه نامه روز چهاردهم ماه مبارک رمضان ***
دعاى روز چهاردهم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ
واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ
ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ
بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
خدایا مؤاخذه نکن مرا در ایـن روز به لغزش ها
و درگذر از من در آن از خطاها وبیهودگی ها
وقرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها وآفات
اى عزت دهنده مسلمانان
تلاوت ترتیل جزء چهاردهم قرآن کریم
برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید
14-روزه بى ارزش
قال اميرالمومنين عليه السلام
كم من صائم ليس له من صيامه الا الجوع و الظما و كم
من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء.
امام على عليه السلام فرمود:
چه بسا روزه دارى كه از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى
بهره اىندارد و چه بسا شب زنده دارى كه از نمازش
جزبي خوابى و سختى سودى نمى برد.
نهج البلاغه، حكمت 145
ای ذکر رحمت، الهی العفو
باران رافت، الهی العفو
امشب مقیم، کوی تو هستم
مست از شمیم، بوی تو هستم
محتاج نور، روی تو هستم
پس کو عطایت؟ الهی العفو
دل را ز غیر، مولا بگیرم
در کوی دلبر ، تا جا بگیرم
در خانه حق، ماوا بگیرم
آیم به سویت، الی العفو
شام گناه و، هجران سحر شد
از اشک توبه، دل مفتخر شد
بخشش نصیب، چشمان تر شد
بنما عنایت، الهی العفو
دیدی مرا چون، بی دست و پایم
از برکت این، سفره جدایم
با رحمت خاص، کردی صدایم
کردی تو دعوت، الهی العفو
گفتی که بنده، مال منی تو
عبد پریشان، حال منی تو
جا مانده ی هر، سال منی تو
گو از وجودت، الهی العفو
رفتند یاران، تنها شدم من
دیگر غریب، دنیا شدم من
ای وای دیدی، رسوا شدم من
گویم ثنایت، الهی العفو
بيچارهتر از آن كه با دست خود زهر نادانيها و ندانمكاريها را
به كام خويش بريزد و خود، تنها مسبب تلخكاميهاي خويش باشد، كيست؟...
بيچارهتر از آن كه خطاكار است و به اشتباه، اشتباه خود را درست ميپندارد
و به غلط، اشتباهكاري خود را درست كاري؟...
بيچارهتر از آن كه عطش و خشكسالي، تمام وجودش را فرا گرفته
و پنجههاي مرگ، گلويش را فشرده است و او در هالهاي از اوهام
و ابري از تصورات، خود را سيراب ميپندارد و بينياز آب؟...
الهي! اين دستهاي تهي را درياب و اين برهوت نياز را
از باران عنايت و بخشش خويش سيراب گردان
و اين من ويران شده را آباد كن...
خود را به روشناي كرامت تو ميسپارم و چشم اميدم را
بر هر مدعي دروغين ميبندم؛ دستهايم را باز ميكنم
و خود را در ملكوت بيانتهاي تو رها ميسازم...
الهي! اين منم كه تبردار درخت وجود خويش شدهام
و نفس به نفس، تبر فولادين نفسم را
بر ريشههاي ترد روح خود فرود ميآورم
و خود، باغبان خيانتكار باغ هستي خويش شدهام...
منم كه ديروزهايم را به باد دادهام
و امروزم را به آتش كشيدهام...
الهي! فراقنامههاي خود را در ناچيزترين كلمات و حرفها مويه ميكنم؛
از عطش روزهاي تبآلود جدايي، چشمه چشمه اشك ميبارم...
زبانم از ميان هياهوي واژهها، تنها نام تو را ميخواند
كه جز تو كسي دست نيازم را نخواهد گرفت...
همنشيني دوستانت را عطايم كن كه آموزگاري باشند
براي اين كودك در غفلت فرو رفته...
![]()