╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش* ویژه نامه روز بیست و ششم ماه رمضان *╣◄*►╣
توسط
در تاریخ 04-08-2013 در ساعت 19:40 (1312 نمایش)
╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش ╣◄*►╣
*** ویژه نامه روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان ***
دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً
وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً
وعَملی فیهِ مَقْبولاً
وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً
یا أسْمَعِ السّامعین.
بارخدایا! قرار بده کوشش مرا
در این ماه قدردانـى شده
وگناه مرا در این ماه آمرزیده
وکردارم را در آن مورد قبول
وعیب مرا در آن پوشیده
اى شنواترین شنوایان
تلاوت ترتیل جزء بیست و ششم قرآن کریم
برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید
26-رمضان ماه رحمت
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله)
... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و
ميانه اش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم.
بحار الانوار، ج 93، ص 342
كسی كه دل به هوای تو داد می بخشی
شفیق تر ز همه بالعباد می بخشی
شكسته بال و پری آمده به درگاهت
كه رفته حاصلِ عمرش به باد می بخشی
به مَنجِلابِ گُنه دست و پا زدن بس نیست
عجیب وضعیتم گشته حادّ می بخشی
شنیده ام كه كریمانه می كنی برخورد
اگر چه هست گناهم زیاد می بخشی
همیشه چوبِ نفهمی خویش را خوردم
نبود فعلِ بدم از عناد می بخشی
اسیرِ نفس شدم هر چه خواستم كردم
منی كه لطفِ تو بردم ز یاد می بخشی
به قدرِ رحمت و لطفت امید آوردم
گدای رو سیهِ خانه زاد می بخشی
دوباره كاسۀ خالی چقدر رو دارم
ولی تو مثلِ همیشه زیاد می بخشی
تمامِ دار و ندارم محبّتِ مولاست
مرا به خاطرِ این اعتقاد می بخشی
مرا كه وصلۀ ناجورِ آلِ طاهایم
به این قبیلۀ زهرانژاد می بخشی
كبوترِ حرمِ كاظمین می گردم
مرا به حضرتِ باب المراد می بخشی
به حالِ گریه سریعُ الرضا یقین دارم
به یك قسم به امامِ جواد می بخشی
به اشك های امامم به آیۀ كاف وبه هاو یا
و به عین و به صاد می بخشی
شاعر : علیرضا شریف
خداوندا!
ما را از آنانی قرارده که درختهای اشتیاق
در باغهایسینه هایشان ریشه دوانده
و شعله های عشق تو آتش به دله ایشان زده
و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده.
آنان که در مزارع قرب تو،به چراگاه مکاشفه آمده اند
و از چشمه عشق تو با جامهای لطف تو مینوشند
آنان که در جوار خانه تو مسکن گزیده اند
و آب حیات از باران مهر تو مینوشند
و لباس از نسیم لطف تو میپوشند.
آن پروانه ها که هماره گرد تو میگردند
و وام زندگی از آتش عشق تو میگیرند.
آنان که در بلندای قله ملاطفت تو تنفس میکنند.
خداوند!
ما را از آنانی قرارده که اطراق
در کنار جوی صفای تو کرده اند
و از سبزینه وفای تو میزیند.
آنان که پردههای جهل از جلوی چشمانشان
برداشته شده و ابرهای ظلمت
در آسمان وجودشان شکافته شده.
آنان که از بیراهه های وهم و چند راهه های ریب
به لطف تو خلاصی یافته ا ند.
آنان که به جغد بیم و کبوتر امید از یک پنجره مینگرند.
آنان که گلیم خویش را از گرد گمان تکانده اند
و ملخ های شک را از مزارع دلهای خویش رانده اند.
خدایا!ما را از آنانی قرارده که سینه هایشان با تنفس
در فضای عرفان تو گشاده گشت.
آنان که در دریای سعادت،
کشتی همتشان با بادبان زهد پیشی گرفت.
همانها که جامه کردار در رود تو شستند و لقمه رفتار
از دست تو گرفتند و شراب گفتار از جام تو نوشیدند.
آنها که در کوره انس تو گداخته شدند
و با سوهان تو صیقل یافتند.
آنها که وجودشان در مسیر توفانهای وحشت،
ایمنی از تو یافت
و پیکرشان در مسیل سیلهای بنیان کن
استقامت از تو گرفت
انان كه با رجعت به سوی تو، پروردگار خدایان،
سلطان پادشاهان و مالک حاکمان آرامش یافت
و دلهایشان با یاد تو اطمینان گرفت
و روانهایشان در اقیانوس رستگاری
به کشتی یقینی نشست
و روحهایشان آرامش را در بغل گرفت.
و از دیدار معشوقشان نگاه منتظرشان برق زد
و چشمانشان روشنی یافت.
و آرامشی بر باد رفته با رجعت مسافران آرزو
بازگشت.و قرارِِ از جان پر کشیدهشان،
با دیدار خواسته هایشان در وجود نشست.
آنان که در معامله دنیا و آخرتشان به سود
مقصودشان نایل آمدند
و آنان که از فانی گذشتند تا به باقی رسیدند.
آمین یا سمیع الدعاءمعارفی از جزء بیست و ششم قرآن کریم
در دینداری کم نیاورید
نوید به کسانی که در دینداری کم نمیآورند
إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُواْ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یحَْزَنُونَ(13)أُوْلَئکَ أَصْحَابُ الجَْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءَ بِمَا
کاَنُواْ یَعْمَلُونَ(14- احقاف)
بیتردید کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند؛ اینان اهل بهشتاند که به پاداش اعمال شایستهای که همواره انجام میدادند، در آن جاودانهاند. (14)
در این فراز قرآن کریم به کسانی که گفتند: «رَبُّنَا اللَّهُ» و بعد «استقامت ورزیدند» سه وعده ویژه داده است: «لَا خَوْفٌ» و «لَا هُمْ یحَْزَنُونَ» و نیز «أُوْلَئکَ أَصْحَابُ الجَْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا»
منظور از گفتن«رَبُّنَا اللَّهُ» اقرار و شهادت به انحصار ربوبیت در خدای سبحان است و مراد از آن پایداری و استقامت این است که آنها از آنچه به حقانیتش شهادت میدهند و باور دارند؛ منحرف نمیشوند و رفتاری بر خلاف آن و بر خلاف لوازم آن نمیکنند.
و چون خوف همیشه در جایی پیدا میشود که احتمال خطری در پیش باشد و اندوه وقتی به دل میآید که خطری واقع شده باشد؛ بنابراین نفی خوف و حزن از این عده به این معناست که ایشان هیچ خطر و عقابی نه در پیش رو دارند که از آن بترسند و نه در پشت سر داشتهاند که از آن اندوهناک باشند(1)؛ گذشته آنها عبادت بود و بندگی خدا و آیندهشان هم لطف و پاداش خداست پس برای این گروه که باور کردند و بر باور خود پا فشردند و با عمل، ادعای خود را به امضاء رساندند جز امنیت و دل آرامی نیست نه از گذشته و نه نسبت به آینده.
در جمله پایانی با وعدهای حق آنها را کسانی معرفی میکند که در بهشت موعود، جاودان خواهند ماند.
نکته این است که قرآن برای رسیدن به این درجه از آرامش روحی، دو شرط را مطرح کرده است: ایمان و استقامت بر آن. استقامت بر ایمان به این است که انسان مراقب باشد عملش ادعایش را تکذیب نکند. بر اساس روایات این صبر و استقامت در سه حوزه باید رعایت شود: تحمل سختی عبادت، استقامت در برابر فشار گناهان و صبر در ناملایمات و مصائب(2)
زینت واقعی خریدنی نیست
وَ لَاکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْایمَانَ وَ زَیَّنَهُ فیِ قُلُوبِکمُْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ أُوْلَئکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ(7)
خداوند ایمان را محبوب شما و آن را مایه زینت دلهایتان قرار داد و در مقابل، کاری کرد که شما نسبت به کفر و فسق و گناه، نفرت داشته باشید.
میل به زیبایی انسان را وامی دارد تا خود را با انواع و اقسام وسایل تزیینی بیاراید و زیبا کند. اما این خواست طبیعی هم به مانند سایر در خواستهای غریزی، هم پاسخ صادق دارد و هم پاسخ کاذب که اگر با عقل سلیم و آموزههای وحیانی خوراک صحیح به آن داده نشود به راحتی مشغول نوع کاذب آن شده و نمیداند چرا عطشش فروکش نکرده و به آن آرامشی که باید نمیرسد.
قرآن کریم وسایل تزیینی عالم را به سه دسته تقسیم میکند. در این تقسیم بندی ستارگان را زینت آسمان(3)، آنچه روی زمین است زینت زمین(4) و در این آیه «ایمان» را زینت انسان معرفی کرده است.
بنابراین زینت واقعی و حقیقی برای انسان زینت ایمان است که باید جان را به آن تزیین کنیم.
این سخن هرگز به معنای نادیده گرفتن بهداشت و زیبایی تن نیست؛ اگر جان به ایمان مزین شد همان ایمان، انسان را وامی دارد که به ظاهر خود توجه کرده و بهداشت و زیبایی را آن گونه که شایسته یک فرد مؤمن است رعایت کند.
آنچه در زیبایی ظاهر بین مؤمن و غیر مؤمن فرق میگذارد این است که مؤمن، زینت حقیقی خود را میشناسد و به دنبال آن است و در زیبایی ظاهر هم تا جایی پیش میرود که دین و ایمان به او اجازه میدهند بنابراین او هرگز برای حرام زینت نمیکند و به زیبایی خود چوب حراج نمیزند.
آیهای مهم درباره بدگمانی، تجسس و غیبت
یَأَ ایهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تجََسَّسُواْ وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَ یحُِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا
فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ (12- حجرات)
ای اهل ایمان! از بسیاری از گمانها در حقّ مردم بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمانها گناه است و در اموری که مردم پنهان ماندنش را خواهانند تفحص و پیجویی نکنید و از یکدیگر غیبت ننمایید. آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ بیتردید از این کار نفرت دارید و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبهپذیر و مهربان است.
منظور از «الظَّنِّ» اولی، گمانهای بد است که چون نسبت به گمانهای خوب در میان مردم بیشتر است لذا از آن تعبیر به کثیر شده و گر نه حسن ظن یا همان گمان خیر، نه تنها ممنوع نیست بلکه به آن توصیه هم شده است.(5)
گمانهای بد، برخی مطابق با واقعند و برخی مخالف آن. آنچه بی تردید گناه است آن گمانهایی هستند که مخالف با واقع باشند لذا فرمود: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ». وجود همین دسته از گمانهای حرام در بین گمانهای بد کافی است حکم به پرهیز از تمام آنها بشود. بنابراین آیه شریفه مؤمنین را از هرگونه گمان بد (خواه موافق با واقع باشد؛ خواه مخالف) بر حذر میدارد.
«تجسس» به معنی جستجوگری است که معمولاً در امور نامطلوب به کار میرود و عاملی است برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم. از آنجا که اسلام میخواهد مردم در زندگی خصوصی خود از هر نظر در امنیت باشند بنابراین هرگز اجازه نمیدهد که رازهای خصوصی آنها فاش شود. (6)
در سومین و آخرین دستور که در حقیقت معلول و نتیجه دو برنامه قبل است میفرماید: هیچکدام از شما غیبت دیگری را نکند و برای آنکه قبح و زشتی این عمل را کاملاً مجسم کند پرده از راز آن گشوده و حقیقت باطنی آن را بیان کرده است که همانا خوردن گوشت مردار است.
دو نکته
1. از آنجا که گمان بد بردن معمولاً یک امر غیر ارادی است بنابراین نهی در آیه نهی از ترتیب آثار است، یعنی هر گاه گمان بدی نسبت به مسلمانی در ذهن شما پیدا شد، در عمل کوچکترین اعتنایی به آن نکنید، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید و مناسبات خود را با طرف تغییر ندهید، بنا بر این آنچه گناه است ترتیب اثر دادن به گمان بد میباشد.(7) 2. نهی همراه با بیان واقعیت گناه که نمونه آن در این آیه در خصوص غیبت آمده، برای بازدارندگی بیشتر است و این مانند آن است که پدری دلسوز برای اینکه فرزندش به بخاری داغ دست نزند او را چنین نهی کند: «دست به بخاری نزن! میخواهی بسوزی؟!» که این نهی همراه با بیان اثر آن کار، به طور قطع از اثر بازدارندگی بیشتری برخوردار خواهد بود.
روزی که پردهها کنار رود
لَّقَدْ کُنتَ فیِ غَفْلَةٍ مِّنْ هَاذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ(22- ق)
[به او میگویند:] تو از این روز بزرگ غافل بودی، پس ما پرده غفلت را از دیدهات کنار زدیم در نتیجه دیدهات امروز بسیار تیزبین است.
این آیه از خطابات روز قیامت است که در آن خطاب کننده خدا و مخاطب تنها کسانیاند که معاد را انکار کردند و دین را نپذیرفتند.
سه تعبیر در آیه وجود دارد که از اهمیت بالایی برخور دارند. یک از آنها «غفلت» است. غفلت وقتی وجود پیدا میکند که میان چیزی در محدوده درک ما باشد و ما از بودنش غافل باشیم. تعبیر دیگر «غطاء؛ پرده» است و این تعبیر نشان میدهد چیزهایی موجود بوده اما پرده آویخته مانع میشده که آنها دیده شوند. تعبیر سوم تعبیر به «حدت؛ تیزبینی» است و این نشان میدهد که اگر در گذشته هم مانند امروز چشم تیزبینی داشت میتوانست تمام اینها را همان روز ببیند.(8)
نکتههای نهفته در آیه
1. قیامت صحنه ایست که انسان واقعیتهای همین دنیا را به عیان میبیند؛ همان واقعیتهایی که خود و دیگران با کارهای خوب و بد ساختند و از خود بر گذاشتند. 2. آنچه که مانع دید انسان است و نمیگذارد باطن اعمال و واقعیتهای زندگی را ببیند پرده ایست ضخیم که خود با تار و پود گناه و معصیت به هم بافت و بر دیده انداخت. اگر گفتیم که خود بافت و خود آن را در مقابل دیدگانش آویخت به دلیل تعبیر آیه است که فرمود «عنکَ غطاءکَ» و نیز آیاتی که گناه را موجب کوری دل و دیده معرفی میکنند.(9)
3. حقایقی که در قیامت رخ خواهد داد (حداقل بخشی از آن) هم اکنون موجود است و قابل مشاهده ؛ زیرا فرمود تو از اینها غافل بودی یعنی بود و تو ندیدی و امروز که پردهها کنار رفته و دیدهات بینا شده میتوانی تمام آنچه بود را ببینی.
متقین، نیازمندان را سهیم در مال خود میدانند
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فیِ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ(15)ءَاخِذِینَ مَا ءَاتَئهُمْ رَبهُُّمْ إِنهَُّمْ کاَنُواْ قَبْلَ ذَالِکَ محُْسِنِینَ(16)کاَنُواْ قَلِیلًا مِّنَ الَّیْلِ مَا یهَْجَعُونَ(17)وَ بِالْأَسحَْارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ(18)وَ فیِ أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائلِ وَ المَْحْرُومِ(19- ذاریات)
بیتردید پرهیزکاران در بهشتها و چشمه سارهایند. آنچه را پروردگارشان به آنان عطا کرده دریافت میکنند زیرا که آنان پیش از این همواره نیکوکار بودند. آنان اندکی از شب را میخوابیدند [و بیشتر آن را به عبادت و بندگی میگذراندند] و سحرگاهان از خدا درخواست آمرزش میکردند و در اموالشان حقّی برای سائل تهیدست و محروم از معیشت بود.
این آیات از سر آیاتی است که به توصیف متقین و پرهیزگاران پرداخته و اوصافی از آنان را مایه الگو گیری و تبعیت دیگر مؤمنان میشود را بیان میکند.
نکتهای که به نظر در این آیات نیاز به توجه بیشتر دارد قسمت پایانی آن است که میفرماید متقین بخش معینی از اموال خود را به نیازمندان تقدیم میکنند. شاید گمان شود که مراد از این اموال مشخص همان واجبات مالی مانند خمس و زکات است؛ هر چند برخی چنین تفسیر کردهاند اما از آنجا که این سوره مکی است و دستور آن واجبات مالی در مدینه نازل شد پس این تفسیر نمیتواند درست باشد و حق آن است که بگوییم همانگونه که برخی گفتهاند،(10) منظور از این حقی که در اموال متقین هست و ایشان به نیازمندان میدهند اموالی به غیر از خمس و زکات و واجباتی از این دست است.
پس یکی از صفات متقین این شد جدای از واجبات مالی مشهور مانند خمس و زکات با اهداء بخشی از اموال خود به نیازمندان از آنها دستگیری میکنند.
روز بیست و ششم:
پوشیدن عیوب
«اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و عَملی فیهِ مَقْبولاً و
عَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین»
در آتشم بیفکن و نام گنه مبر
کآتش به گرمی عرق انفعال نیست
یکی از صفات خداوند، ستار بودن است و کسی که بخواهد از صفت ستاریت
خداوند بهره ببرد باید خود عیب پوش دیگران باشد.
همیشه تا بتوانی بپوش عیب کسان
به آن دلیل که دانای عیب ستار است
حضرت علی علیه السلام:
«فاستر العورة ما استطعت یستر الله منک ما تحب ستره من رعیتک؛
زشتیهای مردم را حتی الامکان مستور بدار همانگونه که دوست میداری که خدا عیوب
تو رااز چشم مردم مستور بدارد.» (1)
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
با خوبی خود عیب نمای دگران باش
گناه آمرزیده شده
گناه هرچه باشد اگر به عفو و بخشش خدا نینجامد، عاقبت شومی را برای ا
نسان رقم میزند. لذا در این دعا از خداوند متعال عاجزانه تقاضا میكنیم كه گناهان
ما را ببخشد و ما را از گرفتاری به عاقبت سوء آن نجات بخشد.
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، نامه 53
عوامل کاهش ارزش روزه
بداخلاقی
اخلاق بد و خوی ناپسند، باعث تضعیف ارزش و منزلت شخص روزه دار می شود.
بنابراین، روزه دار باید بکوشد تا در پرتو اراده خود، خلق و خوهای ناپسند را از
خود دور سازد و از این راه، بر ارج و بهای خود بیفزاید.
روزه دار نه تنها باید از اخلاق بد بپرهیزد، بلکه لازم است خود را به اخلاق شایسته بیاراید؛
زیرا این امر یکی از عوامل بخشش الهی است. پیامبر صلی الله علیه و آله در ضمن
خطبه ای می فرماید: «ای مردم! هر کس در ماه رمضان اخلاق خود را نیکو گرداند،
روزی که پاها در صراط می لرزد، پای او استوار می ماند».
الهی دلی ده که جای تو باشد
لسانی که در وی ثنای تو باشد
الهی بده همتی آنچنانم....
که سعیم وصول بقای تو باشد
الهی چنانم کن از عشق خودمست
که خواب و خورم از برای تو باشد
الهی عطاکن بفکرم تونوری
که محصول فکرم دعای تو باشد
الهی عطاکن مرا گوش قلبی
که آن گوش پر از صدای تو باشد
الهی چنان کن که این عبدمسکین
برای تو خواند برای تو باشد
الهی عطا کن بر این بنده چشمی
که بینائیش از ضیای تو باشد
الهی چنانم کن از فضل و رحمت
که دائم سرم را هوای تو باشد
الهی چنانم کن از عیب خالی
که هستیم محو و فنای تو باشد
الهی مرا حفظ کن از مهالک
که هر کار کردم رضای تو باشد
الهی ندانم چه بخشی،کسیرا
که هم عاشق و هم گدای تو باشد
الهی بطوطی عطاکن بیانی
که نطقش کلید عطای تو باشد