╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش* ویژه نامه روز بیست و هفتم ماه رمضان *╣◄*►╣
توسط
در تاریخ 05-08-2013 در ساعت 11:11 (1366 نمایش)
╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش ╣◄*►╣
*** ویژه نامه روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان ***
دعاى روز بیست و هفتم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ
وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ
واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ
یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.
خدایا روزى کن مرا در آن فضیلت شب قدر را
وبگردان در آن کارهاى مرا از سختى به آسانى
وبپذیر عذرهایم وبریز از من گناه وبارگران را
اى مهربان به بندگان شایسته خویش
تلاوت ترتیل جزء بیست و هفتم قرآن کریم
برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید
27-قرآن و ماه رمضان
قال الرضا (عليه السلام)
من قرا فى شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران
فى غيره من الشهور.
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه
درماههاى ديگر تمام قرآن را بخواند.
بحار الانوار ج 93، ص 346
اگر به سوی جحیمم بری و گر به بهشت
به پیشگاه توام اعتراض باشد زشت
جهان برای همه کشتزار آخرت است
به حشر میدرَوم هر چه را که کردم کشت
هر آنچه بر سرم آری، من و سر تسلیم
که دست مصلحتت هر چه را نوشت، نوشت
نکوتر از مَلَکم ساختی، چه بهتر از این
مگر نه اینکه ز آغاز خاک بودم و خشت؟
مرا که رو به سوی کعبه بود وقت نماز
دگر چه کار به بتخانه و به دیر و کنشت
برون ز دایرۀ رحمتت نخواهد شد
هزار بار اگر آدم برون رود ز بهشت
به چند دانۀ گندم بهشت نفروشند
برای وصل تو بود آدم ار بهشت، بهشت
تو گفتی اینکه مَلک سجده آورد بر من
تو روح خویش دمیدی از اولم به سرشت
چگونه شکر گذارم که با ولای علی
گِل وجود مرا دست قدرت تو سرشت
مـگر عنـایت تـو شاملم شـود، ورنـه
حریر چون شود این پنبهای که«میثم»رشت؟
حاج غلامرضا سازگار
خدايا !
شكست مرا جز لطف و مهر تو چيزى جبران نكند
و نداريم را جز توجه و احسان تو برطرف نسازد
و هراس و وحشتم را جز امان تو آرام نكند
و خواريم را جز سلطنت تو به عزت مبدل نسازد
و جز فضل تو چيزى مرا به آرزويم نرساند
و فقر و احتياجم را جز احسان تو پر نكند
و حاجتم را جز تو برنياورد
و گره از گرفتاريم جز رحمت تو نگشايد
و درماندگيم را جز مهر تو برطرف نكند
و سوز دلم را جز وصل تو فرو ننشاند
و شعله درونم را جز لقاء تو خاموش نسازد
و بر آتش اشتياقم جز نظر به جلوه ات چيزى آب نريزد
و قرارى ندارم جز در نزديكى تو
و حسرت و افسوسم را جز نسيم جانبخش رحمتت باز مگرداند
و دردم را جز طبابت تو درمان نكند
و اندوهم را جز قرب تو نزدايد
و زخمم را جز گذشت تو التيام نبخشد
و زنگ دلم را جز عفو تو پاك نكند
و انديشه هاى باطل درونم را
جز فرمان تو برطرف نكند
پس اى منتها آرزوى آرزومندان
و اى سرحد نهايى خواسته درخواستكنندگان
و اى آخرين مرحله مطلوب طلب كنندگان
و اى بالاترين خواهش خواهشمندان
و اى سرپرست شايستگان و اى امان بخش ترسناكان
و اى اجابت كننده دعاى درماندگان
و اى ذخيره نداران و اى گنج مستمندان
و اى فريادرس فرياد خواهان
و اى برآرنده حاجات فقيران و بيچارگان
و اى بزرگوارترين بزرگواران
و اى مهربانترين مهربانان به درگاه تو است فروتنى
و خواستهام و به سوى تو است زارى و ناله ام
از تو خواهم كه مرا به نسيم جانبخش خوشنوديت برسانى
و نعمتهايى را كه از روى امتنان به من دادى ادامه دهى
و من هم اكنون به در خانه كرمت ايستاده و خود را
در معرض وزش نسيمهاى رحمتت قرار داده
و به رشته محكمت چسبيده
و به دستاويز محكمت چنگ زده ام
خدايا ترحم كن به اين بنده ذليلت
كه زبانش كُند و عملش اندك است
و بر او بوسيله احسان فراوانت منت بنه
و او را در زير سايه پايدارت بِبَر
اى بزرگوار اى زيبابخش
اى مهربانترين مهربانان
آمین یا اله العالمین
معارفی از جزء بیست و هفتم
چه کردی که آمدی بهشت؟
فرزندانی که در بهشت کنار والدین خواهند بود
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ اتَّبَعَتهُْمْ ذُرِّیَّتهُُم بِإِیمَانٍ أَلحَْقْنَا بهِِمْ ذُرِّیَّتهَُمْ (21- طور)
كسانى كه ایمان آوردند و فرزندانشان [به نوعى] در ایمان از آنان پیروى كردند، فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق مىكنیم.
یک از نعمتهایی که خدا به بهشتیان داده و موجب سرور آنها می شود وعده ایست که در این آیه آمده است. خداوند متعال در مورد اهل بهشت می فرماید: ما از میان فرزندان مؤمنین، آنهایى را كه در ایمان به خدا به نوعى از ایشان پیروى كردند به آنها ملحق مىكنیم. و این كار را بدان جهت مىكند كه مومنین خشنود گشته؛ چشمشان روشن شود.(1) بی تردید این نیز خود یك نعمت بزرگ است كه انسان، فرزندان با ایمان و مورد علاقهاش را در بهشت در كنار خود ببیند، و از انس با آنها لذت برد.
کدام فرزندان شخص مومن به او ملحق می شوند؟
در این الحاق تمام فرزندان با ایمان فرد مومن که به نحوی بهره ای از ایمان او برده و در آن مسیر حرکت کرده اند به او ملحق می شوند حتی فرزندانی که از نظر ایمان در مرتبه ای پایین تر قرار دارند.
در این لطفی که خداوند به مومن در بهشت می کند هم فرزندان بالغ دارای ایمان و هم فرزندان نابالغی که در حکم مومن هستند به او ملحق می شوند. (2)
چه کردی که آمدی به بهشت؟
وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلىَ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ(25)قَالُواْ إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فىِ أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ(26)فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ وَقَئنَا عَذَابَ السَّمُومِ(27)إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبرَُّ الرَّحِیمُ(28- طور)
و بهشتیان به یكدیگر روى مىكنند از یکدیگر این سوال را می پرسند که در دنیا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت كشانیده است؟ در جواب می گویند: ما در دنیا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتیم و خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب مرگبار حفظ كرد و چون او پروردگارى نیكوكار و مهربان بود ما همواره او را مىخواندیم.
در این آیات، بهشتیان به یکی از مهم ترین عوامل ورودشان به بهشت اشاره می کنند عاملی که به رغم اهمیت فوق العاده اش در رسیدن به سعادت دنیا و آخرت گاه مورد غفلت جدی قرار می گیرد.
در این آیات که گزارشی از حال خوش و گفتگوهای شیرین بهشتیان است اهل بهشت از حال و احوال دنیای یکدیگر می پرسند و اینکه در دنیا چه حالى داشته و چه عملى آنها را به سوى بهشت و نعیم الهى كشانده است؟ که در جواب می گویند: «ما نسبت به خانواده مان مشفق بودیم»
«اشفاق» به معناى توجه ای آمیخته با ترس است؛ چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد هم محبت دارد و هم مىترسد كه مبادا دامنگیر او شود. این كلمه هر وقت با حرف «مِن» بیاید معناى ترس در آن بیشتر از محبت است و هرگاه که با حرف «فى» همراه شود مانند همین آیه معناى توجه و محبت در آن بیشتر از معنای ترس به ذهن مىرسد. پس معناى آیه چنین مىشود:
ما در دنیا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتیم؛ یعنی هم آنان را دوست داشتیم و به سعادت و نجاتشان از مهلکه ها و ضلالتها عنایت داشتیم و هم از اینكه مبادا گرفتار انحراف و تباهی شوند مىترسیدیم؛ به همین منظور به بهترین وجهى با آنان معاشرت مىكردیم و از نصیحت و دعوت ایشان به سوى حق چیزی کم نمی گذاشتیم.(3)
از چنین کسانی دوری کن!
فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلىَ عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَوةَ الدُّنْیَا(29- نجم)
از كسانى كه از یاد ما روى گرداندهاند و جز زندگى دنیا را نخواسته اند، روى بگردان.
با توجه به آیه قبل و بعد از این آیه دستوری که آیه می دهد این است: این مشركین چون از ذكر ما رویگردان شده و تنها همّ و غمشان زندگى دنیا است و بس؛ علم را رها كرده دنبال ظن را گرفتهاند و تابع هواى نفس خویش شده اند؛ بنابراین تحلیل، اینها از علوم وحیانی و هدایت بی بهره اند و تنها بهره ایشان از علم؛ منحصر به مسائل مادى دنیوى است، و چون چنین است تو نیز از آنان اعراض كن، براى اینكه ایشان گمراهند.(4)
منظور از ذکر در این آیه چیست؟
منظور از «ذكر» در این آیه، یا «قرآن» است كه پیروان حق را به سوى آن هدایت نموده و با ادله قاطع و روشن كه جاى تردید در آنها نیست انسان را به سوى سعادت آخرت كه وراى دنیا است ارشاد مىنماید و یا مراد از آن، «یاد خدا» است كه در مقابل غفلت قرار می گیرد و اگر فرموده که از چنین كسى باید اعراض كرد براى لین است که یاد خدا به نحوى كه شایسته ذات متعالیه او باشد؛ یعنى یاد خدا به اسماء و صفاتش، بشر را به سوى حقایقى علمى درباره مبدأ و معاد هدایت مىكند كه هیچ جاى تردید در آن باقى نمىگذارد.(5)
طهارت روح، شرط ورود به باطن قرآن
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِیمٌ(77)فىِ كِتَابٍ مَّكْنُونٍ(78)لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ(79- واقعه)
یقیناً این قرآن، قرآنى است ارجمند و باارزش [كه] در كتابى مصون از هر گونه تحریف و دگرگونى [به نام لوح محفوظ جاى دارد.] جز پاك شدگان به آن دسترسى ندارند.
در این آیات خداوند متعال ابتدا قرآن را به کریم بودن توصیف کرده و می ستاید. قرآن به طور مطلق كریم و محترم است؛ هم از آن جهت که نزد خداوند كریم است و هم بدین جهت كه صفاتى پسندیده دارد و هم به این جهت كه سود رسان براى خلق است.
در آیه بعد مىفرماید: قرآن محفوظ و مصون از هر گونه تبدیل و دگرگونى است؛ چون در كتابى است كه آن «لوح محفوظ»(6) است.
جمله «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» هم می تواند صفت كتاب مكنون و لوح محفوظ باشد و هم می تواند صفت سومى براى قرآن باشد که در این صورت حکم به ممنوعیت مس قرآن، بدون طهارت و وضو می شود. هر چند این حکم حق است و با سایر ادله فقهی ثابت می شود اما چون در اینجا سخن از تجلیل و بزرگداشت قرآن است پس منظور از مس قرآن نمی تواند دست كشیدن به خطوط آن باشد؛ بلكه منظور از تماس با قرآن، علم به معارف آن است كه جز پاكان خلق، كسى به معارف آن عالم نمىشود؛ چون فرموده: قرآن در كتابى مكنون و پنهان است.
و منظور از «مطهرون» هم كسانى هستند كه خداوند متعال دلهایشان را از هر رجس و پلیدى پاك كرده است. پس مطهرون عبارتند از كسانى كه خداى تعالى دلهایشان را پاك كرده که برترین و بارزترین مصداقشان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند که قرآن بر طهارتشان گواهی داده و می فرماید: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً(7)».(8)
مراحل پنجگانه زندگی دنیایی
إعْلَمُواْ أَنَّمَا الحَْیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لهَْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَكُمْ وَ تَكاَثُرٌ فىِ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعجَْبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثمَُّ یهَِیجُ فَترََاهُ مُصْفَرًّا ثمَُّ یَكُونُ حُطَامًا وَ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الحَْیَوةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ(20- حدید)
بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشك مىشود بگونهاى كه آن را زردرنگ مىبینى سپس تبدیل به كاه مىشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى و (به هر حال) زندگى دنیا چیزى جز متاع فریب نیست.
«لعب» به معناى بازى قانونمندى است كه اطفال به منظور رسیدن به غرضى خیالى آن را انجام مىدهند. «لهو» به معناى هر عمل سرگرم كنندهاى است كه انسان را از كارى مهم و حیاتى و وظیفهاى واجب باز بدارد. «زینت» عبارت از آن است كه چیز مرغوبى را ضمیمه چیز دیگرى كنى تا مردم به خاطر زیبایی این مجذوب آن شوند. «تفاخر» به معناى مباهات كردن به حسب و نسب است و «تكاثر در اموال و اولاد» به این معنا است كه شخصى به دیگرى فخر بفروشد كه من مال و فرزند بیشترى دارم.(9)
از نکات قابل توجه در این آیه
1. شیخ بهایی(ره) این خصلتهای پنجگانه را ناظر به مراحل زندگی دنیایی و مرتبت به هم می داند:(10) نخست، دوران كودكى است كه زندگى او غرق در لعب و بازیست. سپس مرحله نوجوانى فرا مىرسد و سرگرمى جاى بازى را مىگیرد.
مرحله سوم، مرحله جوانى و عشق و تجمل پرستى است. از این مرحله كه بگذرد مرحله چهارم فرا مىرسد و احساس كسب مقام و فخر در انسان زنده مىشود و سرانجام به مرحله پنجم مىرسد و در این مرحله به فكر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت مىافتد.
2. گاهی بعضى از انسانها شخصیتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف می گردد و تا پیرى در فكر بازى و سرگرمى و معركه گیرى هستند و یا در دوران تجمل پرستى متوقف می گردد و ذكر و فكرشان تا دم مرگ فراهم كردن خانه و مركب و لباس زینتى است؛ اینها در حقیقت كودكانى هستند در سن كهولت و پیرانى هستند با روحیه كودك!(11)
3. البته کسانی که تحت رهنمودهای قرآن و عترت علیهم السلام خود را تربیت کرده باشند، فریب عشوه گری دنیا را نخورده و این مراحل دنیایی نمی تواند آنها را از هدف والایی که به دنبال آنند باز دارد.(12)
روز بیست و هفتم: درک لیلة القدر
دعای روز بیست و هفتم
«اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ و صَیّرْ فیه أموری من العُسْرِ الى الیُسْرِ و اقْبَلْ مَعاذیری و
حُطّ عنّی الذّنب و الوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین»
بعد از 3شب قدر معروف، یعنی نوزدهم، بیست و یكم و بیست و سوم، شب بیست و هفتم
نیز فضیلت شب قدر را دارد كه بخش اول دعای شریف به این نكته اشاره دارد و در آن فضیلت
شب قدر را در این روز از خداوند متعال مسئلت میكنیم.
فضیلتهای شب قدر
1 - عظمت فوق العاده:
«و ما ادرک ما لیلة القدر؛
چه چیزی میتواند تو را به عظمت این شب آگاهت کند» (1)
2 - شب نزول قرآن:
«انا انزلناه فی لیلة القدر؛
ما قرآن را در شب قدر نازل کریم.» (2)
3 - شب نزول ملائک و روح:
«تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر؛
فرشتگان و روح در این شب به اذن خدا از هر فرمان (دستور الهی) نازل میشوند.» (3)
4 - بهتر از هزار ماه:
«لیلة القدر خیر من الف شهر؛
شب قدر از هزار ماه بهتر است.»(4)
5 - شب رحمت و امنیت:
«سلام هی حتی مطلع الفجر؛
شب رحمت و سلامت است تا صبحگاهان.» (5)
6 - شب خجسته:
«انا انزلناه فی لیلة مبارکة؛
قرآن را در آن شب مبارک نازل کردیم.» (6)
7 - شب تقدیر:
«فیها یفرق کل امر حکیم؛
در آن شب هر امری با حکمت تعیین میشود.» (7)
عوامل کاهش ارزش روزه
غیبت
غیبت، یکی از عواملی است که باعث سقوط ارزش روزه می شود و شخص روزه دار را
از دست یابی به پاداش بهتر و سزاوارتر محروم می سازد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «روزه دار عبادت کننده شمرده می شود، اگرچه
در میان رختخواب و در حال استراحت باشد؛
البته تا زمانی که به غیبت از این و آن روی نیاورد.
کسی که در ماه رمضان از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خدا نماز و روزه او
را تا چهل روز نمی پذیرد، مگر آنکه فرد مورد غیبت از او راضی شود.
کسی که در ماه رمضان غیبت کند، در مقابل
روزه خود پاداشی به دست نمی آورد».
نغمه یا ربنا
ای که همیشه گوش دهی بر دعای من
دل می دهی به نغمه یا ربنای من
فهمیده ام که با همه عالم غریبه ام
فهمیده ام دگر که تویی آشنای من
تو رب عالمی و من عبد گناه کار
می آید از تو حرف زدن بر کجای من؟!
در روزگار معصیت آخرالزمان
شکرت خدا به کوی تو باز است پای من
این گونه ام مبین که گرفتار غفلتم
من دوست دارمت به خدا ای خدای من
از هیچ کس به جز تو ندارم من انتظار
بر دست های توست فقط چشم های من
تنها بلا که نیست فقط سیل و زلزله
فقدان یاد توست که باشد بلای من
کاری نکرده ام به تو نزدیک تر شوم
دارد تمام می شود این ماه وای من!
دارد که جمع می شود این سفره ات ولی
تازه ببین که باز شده اشتهای من
یک ذره دست و پا زدنم را نگاه کن
ای کشتی نجات من و ناخدای من
یک عمر بنده تو نبودم عجیب نیست
پیشت اگر که رنگ ندارد حنای من
مهرداد مهرابی