بي بي ! من مي خواهم به مشهد مقدّس مشرّف شوم و سلام شما را به برادر بزرگوارتان برسانم .
توسط
در تاریخ 16-12-2011 در ساعت 13:14 (1046 نمایش)
کرامت چهل و چهارم: مستجاب کردن حاجت و تشرف به مشهد مقدس، به عنایت حضرت معصومه
عبدالله افسا يکي از خدمتگزاران حرم ، به حضرت معصومه عليها السلام متوسّل مي شود و مي گويد : بي بي ! من مي خواهم به مشهد مقدّس مشرّف شوم و سلام شما را به برادر بزرگوارتان برسانم .
يکي از آقايان به دفتر آستانه مراجعه مي کند ، شناسنامه او را مي گيرد و بليط هواپيما تهيّه مي کند ، سپس به او مي گويد : من مي خواهم ترا به مشهد بفرستم .
آقاي افسا به جهت اشتياقي که به زيارت امام هشتم داشته ، ساعتها قبل از وقت پرواز به فرودگاه مي رود ، نماز ظهر را در آنجا مي خواند و به انتظار فرا رسيدن وقت مي نشيند در آنجا حوصله اش تنگ مي شود و از همانجا به بي بي متوسّل مي شود و عرضه مي دارد : بي بي جان من مي خواهم طوري به مشهد برسم که آفتاب نکرده غسل زيارت کنم و به حرم مشرّف شوم .
در اين اثنا افسري او را صدا مي زند و مي گويد : اهل قم هستي ؟ مي گويد : بلي . مي پرسد : به کجا مي روي ؟ مي گويد : به مشهد مقدّس . مي پرسد : اساس داري ؟ مي گويد : نه . مي گويد : همين الآن يک پرواز هست ، برو کارت سوار بگير و سوار شو . او نيز با شتاب مي رود و کارت مي گيرد و سوار مي شود .
ساعت 2 بعداز ظهر هواپيما در فرودگاه مشهد بر زمين مي نشيند و او پيش از غروب آفتاب غسل کرده ، به عتبه بوسي سلطان خراسان موفق مي شود . (ماهنامه کوثر : شماره 17 ص 76)