وجود گروه دوم متشابهات، تشابه اصلی، کاملا طبیعی مینماید، زیرا این گونه تشابه در اثر بیان معانی ژرف توسط الفاظ متداول عرب - که برای معانی سطحی ساخته شده - پدید آمد. قرآن در افاده معانی عالیه راهی پیموده که هم برای عامه مردم جنبه اقناعی داشته باشد و هم علما و دانش مندان را متقاعد سازد.لذا دربیانات خود،بیشتر فن خطابه و برهان را به هم آمیخته ، از مشهورات و یقینیات ، هردو یک واحد منسجم ساخته است.با آن که در ظاهر این دو فن از هم متنفرند، میانآنها سازش داده است، و این خود، یکی از دلایل اعجاز قرآن به شمار میرود.
ابن رشد اندلسی - دانشمند و فیلسوف معروف - (متوفای سال 595) در این زمینه میگوید:«مردم ، در برخورد با تعالیم عالیه شریعت سه دستهاند:
دسته اول، کسانیاند که از حکمت متعالیه برخوردار بوده، صاحب فکر واندیشهاند، در برخورد با حوادث استوار و با متانت رفتار میکنند.
دسته دوم،عامه مردم هستند که طبقه جمهور را تشکیل میدهند.اینان ممکناست چندان با علم و دانش سر و کاری نداشته باشند اما طبعی سلیم،نیتی پاک ودلی تابناک دارند.
دسته سوم، میانه این دو قرار دارند، نه از طبقه علمای راستین به شمار میروند ونه خود را از جمهور مردم به حساب میآورند.خود را از سطح همگانی برتر و درردیف دانشمندان میدانند، در صورتی که صلاحیت عرض اندام در آن عرصه والا را ندارند».
گوید:«تشابه ، صرفا درباره دسته سوم است،زیرا دانش مندان در سایه دانش سرشار خود و با اندیشه و متانت شایسته خویش که در راه رسیدن به حقایق مبذول میدارند، هرگز تشابهی بر سر راه آنان قرار نمیگیرد. طبقه جمهور، با ذهن صاف وسادهای که دارند، هیچ گاه شبههای در تعالیم شریعت احساس نمیکنند، زیرا به ظاهر الفاظ و تعابیر بسنده کرده ، نگرانی به خود راه نمیدهند».
گوید:«تعالیم شریعت ،هم چون غذای سالم و پاکیزه برای بدنهای سالم وطبعهای ناآلوده،نافع و مفید خواهد بود که بیشترین مردم را تشکیل میدهند.
در صورت تمایل به ادامه بحث اینجا را کلیک کنید.