ما و حکایت غریبه ی دوست داشتنیِ دوران

بازی میکنم مادر چشم؛
اگر شما باشید! درس میخوانم اما به شرط بودن شما!
مادر شما که هستی دلم قرص است؛ توان نوشتن، حرف زدن و خندیدن دارم …
این جملات آشنای ماست وابستگی به چیزی بالاتر از محبت است!
چیزی شبیه انس، دلهرهی نبودن، عدم تمرکز وقت بیتوجهی انیس!
همه با آن آشناییم. بعضی را از همان بچگی داشتیم
و برخی را بعد به دست آوردیم.
انس به مادر، یا بعضی وسایل زندگی مانند موبایل، و حتی امر مقدسی
همچون نماز و … که اگر نباشد گم شدهی داریم!(۱)
از همان گمشدهای حرف میزنم که هنوز مأنوسش نشدیم
همانکه تا وابستهاش نشدیم تجربه نمیکنیم ایمان را!
هر وقت مثل مادرت، مثل دوستت ، مثل موبایلت
به مولا وابسته شدی به هدف رسیدهای!(۲)
متأسفانه یا خوشبختانه با هر چه انس بگیریم با همان محشور میشویم؛ چه در این دنیا و چه در آن دنیا؛ وقتی آن مرد بادیه- نشین در میان یاران رسول رحمت(صلی الله علیه و آله) از ایشان پرسید که قیامت کی برپا می شود؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) از او پرسید: برای آن روز چه توشهای فراهم ساختهای؟
جواب داد: به خدا قسم! من برای آن روز عمل فراوانی ندارم ولی واقعاً خدا و رسول او را دوست دارم! آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) کُدی دادند به او و به همهی عالم که «المرء مع من احبَّ»(۳) : انسان با کسی است که دوستش دارد.
جالب است پیامبر (صلی الله علیه و آله) نفرمود “در آخرت با ما هستی”. بلکه معیت را به طور کلی بیان فرمود، یعنی معیت با آن که دوستش داریم هم دنیایی است و هم آخرتی.
یکی از نشانههای انس، شاد بودن با شادی، و انیس و غمگین بودن با ناراحتی اوست؛ امام رضا (علیه السّلام) فرمود: ای فرزند شبیب! اگر خوشحال میشوی که با ما در درجات والای بهشت باشی در اندوه ما اندوهگین و در شادی ما شاد باش و بر تو باد به ولایت ما.
پس، اگر کسی سنگی را دوست بدارد خداوند او را با آن سنگ در قیامت محشور می کند.(۴)