او کاخ ستمگران را در هم می کوبد
تیرگی، روزگاران را فرا گرفته، و امام مجتبی به خانه نشسته است.آنان مه نامردمی کرده و امام را در نبرد با معاویه یاری ننموده بودند، به صلح وی خرده می گرفتند.
امام مجتبی در پاسخشان فرمود: فسوسا! که شما راز کار مرا نمی دانید.بهره آنچه انجام داده ام، فزونتر از همه چیزهایی است که خورشید بر آن می تابد...مگر نمی دانید من پیشوای شما هستم و اطاعت من بر شما لازم است؟مگر پیامبر عزیز اسلامی (ص) مرا یکی از دو سرور جوانان بهشت معرفی نفرمود؟
مردم: آری
امام: مگر نمی دانید آنکاه که خضر آن؟ تی را سوراخ کرد و دیوار خرابه را ساخت و...حضرت موسی چون از راز آنها بی خبر بود و حکمت و دلیل آن را نمی دانست به خشم آمد.(اینان هم چون حکمت صلح و کناره گیری مرا نمی دانند، خرده می گیرند)مگر نمی دانید که ما امامان گرفتار بیدادگران زمان خود هستیم، به جز امام قائم (ع)آنکه عیسا پشت سراو نماز می گزارد.خداوند ولادت وی را پنهان، و او را از دیده ها دور خواهد داشت، تا در هنگامه خروج و نهضتش گرفتار بیعت ستمکاری نباشد، او نهمین فرزند برادرم حسین (ع)است.
خداوند عمر او را در روزگار غیبت دراز می کند و آنگاه وی را به صورت جوانی چهل ساله ظاهر می سازد، تا مردم بدانند خداوند بر همه چیز توانا است.