قبلش لازمه یه توضیح مختصری درباره صفت حکمت و عدل بدم و اون اینه که:
منظور از حكيم بودن او اين است كه نظام آفرينش، نظام احسن و اصلح، يعنى نيكوترين نظام ممكن است.
لازمه حكمت و عنايت حق اين است كه جهان هستى، غايت و معنى داشته باشد. آنچه موجود مىشود يا خود خير است و يا براى وصول به خير است( مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج1، ص: 87)
حكمت الهی اینه كه نظام هستى، نظامى حكيمانه ست، يعنى نه تنها علم و شعور و اراده و مشيّت در این جهان موجوده، بلکه این نظام، كاملترين جهان ممكنه.
معنای عدل اینه که:
دادن حق هر دارنده حقي به او. قرار دادن هر چيزي در جاي ويژه خود اما عادلانه بودن نظام به این معناست که اگه نظام و جهان موجود بهترین نظام و نظامی عادلانه است و همه این تفاوت های در دنیا همه از روی حکمته
خداوند حکیمه،و تمام کارهاش از روی مصلحته و هیچ کار قبیحی انجام نمی ده و از آنجا که ظلم عمل قبیحیه در نتیجه خداوند هیچ ظلمی انجام نمیدهد و همه کارهای خداوند عادلانه است.
يكى از معانى حكمت, احتناب فاعل از انجام كارهاى زشت و قبيح است و اين معنا از حكمت, شامل عدل نيز مى گردد, زيرا عدالت ورزى كارى شايسته و ظلم عملى قبيح و ناشايست است. بر اين اساس, مى توان صفت عدل را يكى از شاخه هاى صفت حكمت به شمار آورد. (اوائل المقالات، ص 128.)