نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: @@ چرا در قرآن تشابه وجود دارد؟ @@

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد @@ چرا در قرآن تشابه وجود دارد؟ @@




    چرا در قرآن تشابه وجود دارد؟




    وجود گروه دوم متشابهات، تشابه اصلی، کاملا طبیعی می‏نماید، زیرا این گونه ‏تشابه در اثر بیان معانی ژرف توسط الفاظ متداول عرب - که برای معانی سطحی‏ساخته شده - پدید آمد. قرآن در افاده معانی عالیه راهی پیموده که هم برای عامه‏ مردم جنبه اقناعی داشته باشد و هم علما و دانش مندان را متقاعد سازد.لذا دربیانات خود،بیش‏تر فن خطابه و برهان را به هم آمیخته ، از مشهورات و یقینیات ، هردو یک واحد منسجم ساخته است.با آن که در ظاهر این دو فن از هم متنفرند، میان‏آن‏ها سازش داده است، و این خود، یکی از دلایل اعجاز قرآن به شمار می‏رود.
    ابن رشد اندلسی - دانش‏مند و فیلسوف معروف - (متوفای سال 595) در این‏ زمینه می‏گوید:«مردم ، در برخورد با تعالیم عالیه شریعت ‏سه دسته‏اند:
    دسته اول، کسانی‏اند که از حکمت متعالیه برخوردار بوده، صاحب فکر واندیشه‏اند، در برخورد با حوادث استوار و با متانت رفتار می‏کنند.
    دسته دوم،عامه مردم هستند که طبقه جمهور را تشکیل می‏دهند.اینان ممکن‏است چندان با علم و دانش سر و کاری نداشته باشند اما طبعی سلیم،نیتی پاک ودلی تابناک دارند.
    دسته سوم، میانه این دو قرار دارند، نه از طبقه علمای راستین به شمار می‏روند ونه خود را از جمهور مردم به حساب می‏آورند.خود را از سطح همگانی برتر و درردیف دانشمندان می‏دانند، در صورتی که صلاحیت عرض اندام در آن عرصه والا را ندارند».
    گوید:«تشابه ، صرفا درباره دسته سوم است،زیرا دانش مندان در سایه دانش ‏سرشار خود و با اندیشه و متانت‏ شایسته خویش که در راه رسیدن به حقایق مبذول‏ می‏دارند، هرگز تشابهی بر سر راه آنان قرار نمی‏گیرد. طبقه جمهور، با ذهن صاف وساده‏ای که دارند، هیچ ‏گاه شبهه‏ای در تعالیم شریعت احساس نمی‏کنند، زیرا به‏ ظاهر الفاظ و تعابیر بسنده کرده ، نگرانی به خود راه نمی‏دهند».
    گوید:«تعالیم شریعت ،هم چون غذای سالم و پاکیزه برای بدن‏های سالم وطبع‏های ناآلوده،نافع و مفید خواهد بود که بیش‏ترین مردم را تشکیل می‏دهند.




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    گرچه برای برخی که در اقلیت‏اند زیان آفرین می‏گردد،چنان چه خداوند فرموده: وما یضل به الا الفاسقین (1) ، یعنی در سایه تعالیم الهی گم راه نمی‏گردد،جز کسانی که ازمرز طبیعی مردمی بیرون زده‏اند.این حالت،صرفا در برخی از آیات برای برخی ازمردم رخ می‏دهد و در آیاتی است که از عالم ماورای حس سخن گفته، که در عالم ‏شهود همانندی ندارد.لذا برای تقریب به اذهان،از نزدیک ‏ترین چیزی که بتواند شاهد و مثالی باشد تا واقع را ارائه دهد، استفاده کرده است.همین امر سبب گردیده ‏تا برخی به ظاهر مثال اخذ کرده، تصور کنند آن چه در تعبیر آمده عین واقع است، از این‏رو در حیرت و شک باقی می‏مانند. متشابهات که موجب شبهه می‏گردند، ازاین قبیل هستند.ولی نه برای دانش مندان و نه برای طبقه جمهور،زیرا اینان ازسلامت طبع و صحت نفس برخور دارند،غذای سالم برایشان کاملا نافع و مفیدمی‏افتد.ولی بیرون از این دو دسته کسانی‏اند مریض،که نفسی ناسالم دارند، غذاهر چند کامل و سالم باشد،بر مذاق اینان لذت بخش و نافع نخواهد بود.لذاخداوند فرموده: فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله (2) ،اما کسانی که در دل‏های شان انحراف است،برای فتنه جویی و طلب تاویل‏ آن [به دل خواه خود] از متشابه آن پیروی می‏کنند
    ».
    گوید:«اینان، همان ارباب جدل و صاحبان مکتب‏های کلامی می‏باشند».و نیزمی‏گوید:«شریعت در تعالیم و برنامه‏های خویش، روشی در پیش گرفته تا طبقه‏جمهور بهره‏مند شده و هم دانش مندان پذیرا باشند.از این‏رو قرآن الفاظ وعبارت‏هایی به کار برده که برای هر دو گروه قابل درک باشد.عامه مردم به ظاهر مثال‏بسنده کرده، گمان می‏برند مورد مثال چیزی همانند آن و نزدیک به آن می‏باشد و به‏همین اندازه قناعت کرده و پیش‏تر نمی‏روند و دانش‏مندان نیز حقیقتی را که در طی‏مثال نهفته دریافت می‏کنند.
    مثلا چون‏«نور»رفیع‏ترین موجود در عالم حس به شمار می‏رود،آن را مورد مثال قرار داده و گفته است: الله نور السماوات و الارض.. (3) و با این گونه تصور برای طبقه‏جمهور امکان درک موجودات ماورای حس فراهم گردیده است،به این معنا که ازآن چه هست‏ با کمک قوه متخیله خود سنجیده، بر ایشان قابل پذیرش خواهد بود.



  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آن گاه که شریعت در صفات باری تعالی سخن بگوید،راه شک و شبهه را بسته‏است.پس هرگاه بگوید خدا نور است،حجابی از نور دارد.مؤمنان او را در آخرت ‏نظاره کنند هم چون آفتاب در بلندای روز.برای جمهور هیچ گونه شک و شبهه‏ای رخ‏ نمی‏دهد و به ظاهر این تعابیر گرفته بی‏تردید می‏پذیرند
    .
    هم چنین برای علما شبهه‏ای دست نمی‏دهد، زیرا می‏دانند که مقصود از این گونه ‏تعابیر تنها مزید علم و یقین است. چه بسا اگر به عامه مردم گفته شود که این تعابیر، ظاهری بیش نیست و حقیقت جز این است، در آن صورت نپذیرفته اصلا زیر بارنروند، زیرا پیش خود چنین تصور می‏کنند که هر چه قابل حسن نباشد وجود ندارد وهر نامحسوسی با عدم مساوی است. مثلا اگر گفته شود: در آن جا موجودی هست‏که دارای جسم نیست و هر چه از لوازم جسمیت می‏دانند در او نیست،امکان تخیل‏از آنان برداشته شده و چنین چیزی را معدوم مطلق می‏پندارند.مخصوصا اگر به‏آنان گفته شود نه از جهان بیرون است و نه در درون جهان جایی دارد.نه بالا است ونه پایین.لذا هرگز شریعت تصریح به نفی جسمیت نفرموده، صرفا گفته: لیس کمثله‏شی‏ء و هو السمیع البصیر... (4). لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف‏الخبیر... (5).
    گوید: «و اگر تامل کنی خواهی یافت که شریعت‏با آن که برای مردم در افاده‏این گونه معانی به مثال پرداخته و راهی جز این وجود نداشت تا آنان را به پذیرش وادارد،در عین حال علما را بر دقایق و اسرار این گونه تعابیر واقف ساخته،حقایق رابر ایشان مکشوف نموده است.» (6).
    پر روشن است در تشبیه غیر محسوس به محسوس،بهترین مثالی که می‏تواند کاملا نمودار ذات حق تعالی باشد همان تشبیه به نور است.حقیقتی که:«الظاهر فی‏نفسه و المظهر لغیره، خود نمودار خود است، و نمود هر چیزی به او بستگی دارد».
    حقیقتی که:«فیعین الظهور،هو فی غایة الخفاء، خود، پیداترین موجود در جهان‏هستی است، ولی در عین حال حقیقت و کنه آن در نهایت‏خفا و پنهان از دیدگان‏ است. تاکنون کسی به حقیقت آن راه نیافته و نخواهد یافت‏».
    این گونه صفات و نعوت که خاص ذات پروردگار است،مانندی برای آن- درجهان حس و شهود- جز نور نمی‏توان یافت.در این زمینه امام فخر رازی و شیخ‏ محمد عبده و علامه طباطبایی، شیوه ابن رشد را دنبال کرده‏اند (7).

    محمد هادی معرفت


    پی‏نوشتها:

    1- بقره 2:26.
    2- آل عمران 3:7.
    3- نور 24:35.
    4- شوری 42:11.
    5- انعام 6:103.
    6- ر.ک:ابن رشد اندلسی،الکشف عن مناهج الادلة،ص 89 و 97-96 و 107.
    7- ر.ک:تفسیر کبیر فخر رازی،ج 7،ص 172.رشید رضا،تفسیر المنار،ج 3،ص 170،علامه طباطبایی،تفسیر المیزان،ج 3،ص 62-58
    
    



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi