صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16

موضوع: فلسفه وجود متشابهات در قرآن

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض فلسفه وجود متشابهات در قرآن



    فلسفه وجود متشابهات در قرآن

    متشابهاتِ قرآن، عقل مؤمنان را به فعاليت وامى‏دارد تا به ضعف و مردگى نگرايد. از آن‏جا كه عقل، ارزشمندترين ركن وجود انسان مى‏باشد، تربيت و رشد آن لازم است. دين ارزشمندترين چيز براى انسان است و اگر عقل در زمينه دين به كار گرفته نشود، مى‏ميرد و زمينه‏هاى ديگر موجب حيات آن نمى‏گردد.
    يكى از شبهات ديرين درباره قرآن كريم، مسأله وجود آياتِ متشابه در اين كتاب آسمانى است. گويند: چرا بخشى از آيات قرآن كريم كه كتاب هدايت و ميزان شناخت حق از باطل به شمار مى‏رود، متشابه است، با اين كه هدايتگرى عامِ قرآن اقتضا مى‏كند معارف آن در عباراتى روشن، رسا و قابل فهم براى همه عرضه شود چرا با تشابه شمارى از آيات، زمينه لغزش در فهم قرآن فراهم آمده و اين امر، سبب بروز اختلاف و ظهور مذاهب گوناگون شده است؟
    در پاسخ به اين شبهه و بيان فلسفه وجود متشابهات در قرآن، آرا و نظرات گوناگونى ابراز شده است .
    برخى از آراى مزبور در حدى ضعيف و سست است كه ارزشِ عرضه و نقد و بررسى را ندارد. لذا در اين جا تنها مهمترين اقوال را بيان مى‏كنيم و مورد بررسى قرار مى‏دهيم.

    بررسى آرا ديدگاه شيخ محمد عبده شيخ محمد عبده در اين باره سه وجه بيان نموده كه اساس آن آرايي است كه پيشينيان در اين موضوع اظهار داشته اند:

    الف) خداي سبحان متشابهات را براي آزمودن ايمان و تسليم دلها نازل كرده است زيرا اگر همه معارف قرآن براي كليه افراد واضح و بدون شبهه بود ايمان به آنها نمي توانست به معناي خضوع و تسليم در برابر كلام خدا باشد. به معناى خضوع و تسليم در برابر كلام خدا باشد.
    اين توجيه، پذيرفته نيست؛ زيرا خضوع وتسليم نسبت به خداوند، يك انفعال درونى است كه به دنبال شناخت خداوند و ادراك عظمت او در جان آدمى پديد مى‏آيد و مبتنى بر تشابه آيات نيست، لذا در فرض واضح بودن مفاد كليه آيات نيز خضوع و تسليم در كسانى كه خداوند را شناخته باشند، تحقق مى‏يابد و آثار آن در رفتار ايشان ظاهر مى‏گردد و عرصه عمل، خود ميدان امتحان الهى است كه مرتبه خضوع و تسليم اشخاص را نسبت به خداوند آشكار مى‏سازد. با اين حال، ترديدى نيست كه آشكار شدن انحراف اهل زيغ و تسليم اهل ايمان در برابر متشابهات را مى‏توان يكى از آثار وجود متشابهات در قرآن دانست، ولى با توجه به اين كه براى آشكار شدن ماهيت اهل زيغ و اهل ايمان زمينه‏هاى ديگرى نيز وجود دارد، اين امر نمى‏تواند وجود تشابه در قرآن را ايجاب كند.


    ویرایش توسط parnian90 : 04-01-2012 در ساعت 12:57 دلیل: صفحه آرایی

  2. تشكرها 5


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ب) بر خلاف مطالب سهل‏الوصول و آسان كه زمينه‏اى براى كاركرد عقل در آن وجود ندارد، متشابهاتِ قرآن، عقل مؤمنان را به فعاليت وامى‏دارد تا به ضعف و مردگى نگرايد. از آن‏جا كه عقل، ارزشمندترين ركن وجود انسان مى‏باشد، تربيت و رشد آن لازم است. از سوى ديگر، دين ارزشمندترين چيز براى انسان است و اگر عقل در زمينه دين به كار گرفته نشود، مى‏ميرد و زمينه‏هاى ديگر موجب حيات آن نمى‏گردد.(4
    )

    ترديدى نيست كه تأمل و تفكر براى فهميدن متشابهات و مشكلات قرآن كريم موجب پرورش عقل مى‏گردد، ليكن خداى سبحان بشر را به تفكر در زمينه‏هاى فراوانى مانند: آفرينش آسمانها و زمين و انسان و احوال گذشتگان واداشته است. بديهى است كه تفكر در امور يادشده، براى پرورش و حياتِ عقل كفايت مى‏كند. لذا اين امر، مستلزم وجود متشابهات در قرآن نمى‏باشد.(5) در عين حال، فايده مزبور را به عنوان يكى از آثار طبيعى وجود متشابهات نمى‏توان انكار كرد؛ ولى اين امر، وجود تشابه در قرآن را ايجاب نمى‏كند.

    ج) دعوت انبيا عليهم‏السلام به دين، همگانى است و همه افراد را؛ اعم از عالم و جاهل، تيزهوش و متوسط و... دربرمى‏گيرد. با اين حال، برخى از حقايق قرآن، معارف عالى و حكمتهاى دقيقى است كه نمى‏توان آن را به گونه‏اى بيان كرد كه براى همه مخاطبان خاص و عام، به وضوح قابل ادراك باشد، ليكن اين حقايق براى خواص قابل فهم است؛ اگرچه از راه به‏كارگيرى كنايه و تعريض باشد. و عامه مردم در اين خصوص، موظف به واگذار نمودن حقيقت امر به خداوند و توقف در حد محكمات مى‏باشند. بدين‏سان، هركس به قدر استعداد خود از معارف دينى بهره‏مند مى‏گردد.(6



  5. تشكرها 4


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    اين توجيه در خصوص متشابهاتى كه دربردارنده معارف عالى و دقيقند، و اين امر سبب تشابه آنها شده، صحيح و پذيرفته است؛ مانند آيه شريفه «و ما تشاؤون الاّ ان يشاء اللّه‏ رب العالمين»(تكوير/ 29) كه ناظر به مسأله «امر بين الامرين» است. بى‏گمان، دريافت اين نوع از مفاهيم دقيق، تنها براى خواص، قابل فهم است و عامه مردم در دريافت آن دچار اشكال مى‏گردند. ولى برخى از آيات، با اين كه مسائل پيچيده و دور از ذهن را در برندارد، از مصاديق متشابه به شمار مى‏رود؛ زيرا قابليت حمل بر بيش از يك وجه معنايى را دارد. در اين‏گونه موارد، نمى‏توان گفت كه دقت و ظرافت معنى در حدى است كه براى عامه مردم قابل فهم نيست؛ مثلاً مفاد آيه شريفه «وجوه يومئذٍ ناضرة الى ربها ناظره»(قيامت/ 23-22) اين است: در آن روز، چهره‏هايى شاد و خرمند و رحمت پروردگار خود را انتظار مى‏كشند. يقينا اين معنى براى عامه مردم به راحتى قابل فهم است، ولى آنچه موجب مى‏شود عامه مردم در فهم مراد آيه مزبور دچار لغزش گردند، اشتراك تعبير «الى ربها ناظرة» بين دو معناى گوناگون است:



    1. نگاه كردن.
    2. انتظار داشتن و چشم داشت.

    با توجه به انس بيشتر عامه مردم با مفاهيم حسى، زمينه لغزش در فهم آيه مزبور براى آنان فراهم است. اكنون روشن شد كه توجيه سوم در بيان فلسفه وجودى متشابهات، تنها نسبت به برخى از آيات، صحيح است.
    علامه طباطبايى رحمه‏الله توجيه اخير شيخ محمد عبده را نيز مانند دو توجيه پيشين وى نپسنديده و به نقد آن پرداخته است. در مقابل، يكى از محققان معاصر، ردّ مقبولى بر نقد ايشان نگاشته است.(7)





  7. تشكرها 3


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ديدگاه علامه شعرانى


    كلام متشابه در همه كتب علم و ادب و سِيَر هست كه بايد اهل فن و بصيرت آن را شرح و تفسير كنند و به نظر ديگران، غلط يا متناقض مى‏آيد، خصوصا در علم حديث و علم حكمت... اگر گويى علت وجود متشابه در كتابها چيست؟ گوييم از آن كه مردم در ادراك، مختلفند و نويسنده كتاب ملزم نيست در تأليف خود بدان اكتفا كند كه همه آسان دريابند و مطالب دشوار ننويسند، بلكه آن را هم بايد نوشت براى گروهى خاص، خداى تعالى در قرآن همان كرده است كه طريقه مردم است در تأليف، چون قرآن به طريق مكالماتِ مردم نازل شده است.(8)
    بر اساس اين ديدگاه، سبب وجود تشابه در قرآن كريم؛ مانند هر كتاب علمى ديگر، دربرداشتن معارف عاليه و تفاوت انسانها از حيث ادراك است. اين توجيه به وجه سومى كه شيخ محمد عبده بيان نموده، بسيار نزديك است و در آياتى كه ناظر به معارف عالى و دقيق مى‏باشد، صحيح به نظر مى‏رسد، ولى چنان كه گفتيم، تشابه در همه موارد آن، ناشى از علو و ظرافت معنى نيست، بلكه در برخى از موارد، منشأ تشابه، صرفا جهات لفظى است .

    ديدگاه علاّمه طباطبايى


    علامه طباطبايى رحمه‏الله پس از ردّ آراى مختلف درباره حكمت وجود متشابهات در قرآن، مى‏فرمايد: آنچه شايسته گفتن است، اين است كه وجود متشابه در قرآن، ضرورتى است كه از وجود تأويل به معنايى كه بيان نموديم و نيز مفسِّر بودن آيات نسبت به يكديگر نشأت گرفته است.(9)
    وى در تبيين اين مطلب مى‏نويسد: از آيه شريفه «انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا...»(10)(رعد/17) استفاده مى‏شود كه معارف حقه الهيه مانند آبى است كه خدا از آسمان فرو مى‏فرستد و فى‏نفسه، تنها آب است، بدون مقيد شدن به كميت و كيفيت، ولى پس از نزول و جارى شدن بر روى زمين، به تناسب محل خود، به اندازه‏هاى گوناگونى درمى‏آيد.
    معارف حقه و مصالح احكام نيز پيش از وارد شدن در قالب الفاظ، داراى اطلاق است، اما همين معارف، هنگامى كه در ظرف الفاظ و عبارات وارد مى‏شود، ديگر آن بى‏قيدى را كه پيش از وارد شدن در قالب الفاظ داشت، ندارد، بلكه شكل و اندازه قالبهاى لفظى را به خود مى‏گيرد. اين شكلها و اندازه‏ها، هرچند كه منظور صاحب كلام مى‏باشد، اما در عين حال، قالب لفظى، مَثَلى براى نشان دادن آن معناى مطلق و بدون قيد است.
    همين الفاظ، هنگامى كه از ذهن افراد گوناگون بگذرد، هر ذهنى از آن، معانى‏اى مى‏فهمد كه مراد گوينده نيست، بلكه مانند كفِ سيل است و اين بدان سبب است كه هركس با معلوماتى كه در طول عمر خود كسب كرده و ذهنش بدان انس گرفته است، در مفاهيمى كه به او القا مى‏شود، دخل و تصرف مى‏كند و بيشتر اين تصرفها در معارف اعتقادى و مصالح احكام است كه براى اشخاص، مأنوس و مألوف نيست. اما در احكام و قوانين اجتماعى، صرف نظر از ملاك و مصلحت آنها، دخل و تصرفى صورت نمى‏گيرد؛ زيرا ذهن اشخاص با آنها مأنوس است.






  9. تشكر


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    از اين روست كه تشابه در آيات متشابه، تنها از آن حيث است كه دربردارنده ملاك احكام و يا اصول معارف مى‏باشد، نه از حيث دربرداشتن خصوص احكام و قوانين دينى.
    علامه در ادامه مى‏نويسد: از آنچه گفته شد، به اين نتيجه مى‏رسيم كه آيات قرآن، مثَلهايى است براى معارف حقه الهيه. خداى متعال آن معارف را براى فهم عامه مردم تا سطح افكار آنان تنزل داده است. از آن‏جا كه عامه مردم جز از طريق حسّيات قادر به درك معانى كلى نيستند، ناگزير خداى سبحان معانى كلى را در قالب امور حسى و جسمانى به آنان ارائه نموده است و اين شيوه، يكى از اين دو محذور را در پى دارد: يا شنونده به ظاهر كلام گوينده اكتفا مى‏كند و در مرتبه حسّيات مى‏ماند؛ بديهى است كه در اين صورت، به خطا رفته و مراد گوينده را به هيچ وجه درنمى‏يابد و يا اين كه به ظاهر كلام گوينده اكتفا نمى‏كند، بلكه مى‏خواهد با كنار گذاشتن خصوصياتى كه دخالتى در اصل مراد ندارد، به معناى كلى آن منتقل شود. در اين صورت، ترس آن هست كه خصوصيت دخيل در معنى را كنار بگذارد و يا خصوصيتى را كه دخالت در اصل معنى ندارد، دخيل در آن قرار دهد؛ مثلاً وقتى گوينده‏اى به مخاطب خود مى‏گويد: «شاهنامه آخرش خوش است»(11) يا «آفرينِ شبروان در صبح است»، اگر شنونده سابقه ذهنى نسبت به اين مَثَلها داشته باشد، آنها را از خصوصياتى كه دخيل در اصل مراد نيست، تهى و مجرد مى‏كند و مى‏فهمد كه مقصود گوينده اين است كه حُسن تأثير عمل، پس از فراغت از آن آشكار مى‏گردد و در حين عمل (و پيش از ظهور نتيجه آن)، قدر و ارزش عمل دانسته نمى‏شود. اما اگر شنونده نسبت به مورد كاربرد مثلى كه به او ارائه مى‏شود، سابقه ذهنى نداشته باشد، اگر آن را بر ظاهر الفاظش حمل كند، مثَل را به خبر تبديل نموده و در فهم آن به كلى به خطا رفته است و اگر بخواهد مانند مثَل با آن برخورد كند و آن را از خصوصياتش تجريد كند، نمى‏داند چه خصوصياتى را كنار بگذارد و چه خصوصياتى را در معنى لحاظ كند. گوينده را گريزى از اين دو محذور نيست، مگر اين كه معانى‏اى را كه مى‏خواهد براى شنونده ممثّل و مجسّم كند، در قالب مثلهاى گوناگون و متنوعى بياورد تا هر يك مفسّر و بيانگر ديگرى باشد و در نتيجه، با تدافعى كه بين قالبها به وجود مى‏آيد، شنونده بتواند بفهمد كه اوّلاً آن عبارات، مثَلهايى است براى مجسّم ساختن حقايقى كه در وراى آنهاست و مراد گوينده، منحصر به مرتبه محسوس آنها نيست و ثانيا پس از آن بفهمد كه چه مقدار از خصوصيات ظاهر كلام را بايد طرد كند و چه مقدار را اخذ نمايد.
    تبيين مطالب مبهم و دقيق با ذكر مَثَلها و حكايات گوناگون، امرى است كه در تمام زبانها رايج است و اختصاص به قوم خاصى ندارد. اهميت اين امر از آن جهت است كه برخى خصوصيات موجود در يك مَثَل كه ممكن است (به اشتباه)، دخيل در مقصود پنداشته شود، به وسيله مَثَل ديگر، نفى مى‏شود.
    اكنون از آنچه گفته شد، ضرورت وجود متشابهات در قرآن و نيز رفع تشابه از متشابهات به وسيله محكمات آشكار گرديد و اشكال تنافى وجود متشابهات در قرآن با هدف هدايت و بيان، پاسخ داده شد.(12)




  11. تشكر


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    رأى علاّمه رحمه‏الله به جهاتى نمى‏تواند پذيرفته شود:

    الف) اين ديدگاه مبتنى بر رأى ايشان درباره تأويل است، ليكن در بحث تأويل، ضعف ديدگاه علامه رحمه‏الله را آشكار نموده‏ايم.(13)
    بنابراين، به نظر مى‏رسد كه توجيهات ايشان بر پايه درستى استوار نيست.
    ب) اين كه ايشان به طور كلى، آيات قرآن را مثَلهايى براى معارف حقه الهيه مى‏داند، قابل پذيرش نيست؛ زيرا بدون ترديد، بسيارى از معارف قرآن در قالب عباراتى روشن بيان شده و مفاد ظاهر آيات مراد است، لذا قابل حمل بر مَثَل نيست. به عنوان مثال، به آيات ذيل بنگريد:
    «
    للّه‏ ما فى السموات و ما فى الارض...»(بقره /284)
    «
    انّ اللّه‏ لايخفى عليه شى‏ء فى الارض و لا فى السماء...»(آل عمران/ 5)
    «
    لايكلف اللّه‏ نفسا الاّ وسعها لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت»(بقره/ 286)
    «
    لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار»(انعام / 103)
    «
    انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه‏ شيئا...»(آل عمران/ 10)
    بى‏شك، معنى و مراد اين نوع آيات، روشن و آشكار است و دليلى بر مَثَل بودن آنها وجود ندارد. اگر علاّمه رحمه‏الله مى‏فرمايد اين آيات از نوع امثال است، از آن‏جا كه مثل را نمى‏توان بر معناى ظاهر آن حمل كرد، بايد حمل اين آيات نيز بر معناى ظاهر آنها نادرست باشد؛ با اين كه ترديدى در صحت اين امر وجود ندارد.
    از سوى ديگر، قرآن خود به صراحت گوياى آن است كه به زبان عربى روشن و دور از هرگونه پيچيدگى نازل شده است: «قرآنا عربيّا غير ذى عوج لعلهم يتقون»(زمر/ 28)، «نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين بلسان عربى مبين»(شعراء/ 195-193). بنابراين، چگونه مى‏توان همه آيات قرآن را چنان كه علامه رحمه‏الله مى‏فرمايد از قبيل مثلهاى نامأنوسى دانست كه تنها در پرتو يكديگر آشكار مى‏گردد.
    اگر مقصود علامه رحمه‏الله از مثل بودن آيات براى معارف حقه الهيه، دربرداشتن لايه‏هاى معنايى ديگرى افزون بر معناى ظاهر باشد كه بطون آيات ناميده مى‏شود، سخن ايشان پذيرفته است، ليكن داشتن لايه‏هاى معنايى ديگرى افزون بر لايه ظاهرى نمى‏تواند عامل ايجاد تشابه باشد؛ زيرا در صورتى كه مفاد لايه ظاهرى، بدون كم و كاست مراد باشد، وجود لايه‏هاى معنايى باطنى، ظاهر آيه را متشابه نمى‏سازد؛ چون عاملى براى آن وجود ندارد. چه اين كه اگر اين امر، عامل تشابه باشد، بايد كليه آياتى كه داراى بطون هستند، در شمار متشابهات قرار گيرد، در حالى كه چنين نيست؛ زيرا اگر نگوييم همه آيات قرآن داراى بطون مى‏باشد، حداقل اكثر آيات چنين است و در عين حال، اين امر سبب تشابه آنها نشده است.
    ج) از آن‏جا كه علاّمه رحمه‏الله منشأ تشابه را مَثَل بودن آيات قرآن براى معارف حقه آن مى‏داند و از سوى ديگر، بر اساس ديدگاه ايشان، همه آيات از قبيل مَثَل است، اين امر مستلزم آن است كه كليه آيات مربوط به معارف اعتقادى قرآن در شمار متشابهات قرار گيرد؛ زيرا عامل تشابه در همه آنها وجود دارد، ولى ترديدى نيست كه بسيارى از آيات كلامى قرآن از محكمات به شمار مى‏رود. بنابراين، ادعاى مثَل بودن كليه آيات براى مقاصد قرآنى، قابل پذيرش نيست.

    ویرایش توسط parnian90 : 07-01-2012 در ساعت 15:06

  13. تشكر


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ديدگاه محمدباقر حكيم
    متشابهات، دو گونه‏اند:
    1.
    متشابهاتى كه دانش تأويل آنها منحصر به خداوند است.
    2.
    متشابهاتى كه راسخان در علم نيز از تأويل آن آگاهند؛ گرچه به واسطه تعليم خداى متعال باشد.
    اما وجود نوع نخست در قرآن، از آن روست كه يكى از اهداف مهم قرآن كريم، پيوند دادن انسان دنيايى با مبدأ هستى و عالم آخرت است و برقرارى اين ارتباط، جز از طريق مطرح نمودن موضوعات و مفاهيم مربوط به عالم غيب، تحقق نمى‏يابد؛ زيرا از اين راه است كه ايمان فطرى انسان رشد مى‏يابد و توجه او به جهانى كه به زودى به سوى آن رهسپار مى‏گردد، جلب مى‏شود.
    بنابراين، قرآن كريم، راهى براى اجتناب از اين نوع متشابهات نداشته است.
    اما متشابهات نوع دوم در قرآن كريم، از آن روست كه خداى متعال مى‏خواهد افقهاى فكرى جديدى مانند برخى از مسائل راجع به هستى، انسان و مفاهيم عالم غيب را به روى انديشه بشرى بگشايد تا در حقيقت آن تدبّر كند و زواياى ناشناخته آن را كشف نمايد يا تا حدى كه دانش بشر اجازه مى‏دهد، به آن نزديك شود.(14)
    بر اساس اظهارات آقاى حكيم، عامل تشابه، وجود معارف مربوط به عالم غيب و مطرح شدن افقهاى فكرى جديد؛ مانند برخى از مسائل حوزه هستى‏شناسى و انسان‏شناسى در قرآن است. از آن‏جا كه ارائه معارف و مسائل مزبور به بشر، امرى ضرورى مى‏باشد، قرآن كريم به عرضه آن پرداخته است و به سبب نامأنوس بودن اين نوع معارف، شمارى از آيات، قهرا دچار تشابه گرديده است.
    چنان كه پيش از اين گفتيم، بدون ترديد، وجود معارف دقيق و مفاهيم مربوط به عالم غيب در قرآن، يكى از عوامل مهم ايجاد تشابه در برخى آيات است، ولى نمى‏توان به‏طور كلى، عامل تشابه را منحصر به آن دانست؛ زيرا در شمارى از آيات، عامل تشابه، به‏كارگيرى برخى از فنون بلاغى؛ همچون مجاز، ايجاز و تعريض است. به عنوان مثال، به اين آيه بنگريد: «و لاتكوننّ من الذين كذبوا بآيات اللّه‏ فتكون من الخاسرين»(يونس/ 95)؛ (و از آنان كه آيات خدا را دروغ شمردند مباش كه از زيان‏كاران خواهى شد.) اين آيه از متشابهات است؛ زيرا زمينه لغزش در فهم مراد و سوء استفاده اهل زيغ در آن وجود دارد؛ چون ظاهر آيه مزبور، موهم اين معنى است كه شرك ورزيدن و تكذيب آيات الهى درباره پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وس م احتمال مى‏رود. لذا اهل زيغ مى‏توانند با دستاويز قرار دادن آن، اصل عصمت را مورد ترديد قرار دهند.
    با اين كه آيه مزبور از مصاديق متشابه است، يقينا عامل تشابه آن، مفاهيم غيبى و امثال آن نيست، بلكه آنچه سبب تشابه گرديده، به‏كارگيرى فن تعريض است كه به واسطه آن، سخن در ظاهر، متوجه شخصى و در واقع، ناظر به غير اوست.(15




    ویرایش توسط parnian90 : 07-01-2012 در ساعت 15:07

  15. تشكر


  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ديدگاه استاد معرفت

    وقوع تشابه در قرآن كريم به عنوان يك كتاب آسمانى جاويد، امرى اجتناب‏ناپذير است؛ زيرا قرآن، مفاهيمِ جديد را در قالب زبان عربى كه زبان اعرابِ دور از تمدنِ جزيرة‏العرب بود، عرضه نمود، در حالى كه واژه‏هاى لغت عرب، بيشتر براى افاده معانى كوتاه و سطحى وضع شده بود و گنجايش معانى گسترده و عميق را نداشت. از طرفى، قرآن ملتزم بود در بيان معارف خود، الفاظ محدود لغت عرب و شيوه‏هاى كلامى آن را به كار گيرد، لذا براى بيان معانى والا راه كنايه، مجاز و استعاره را پيمود. اين روش، از يك سو مفاهيم قرآنى را به ذهن عامه مردم نزديك مى‏نمود؛ زيرا مفاهيم، در قالبهاى لفظىِ شناخته شده به آنان ارائه مى‏شد، ولى از سوى ديگر، ذهن آنان را از معناى واقعى دور مى‏ساخت؛ زيرا واژه‏ها و قالبهاى تعبيرىِ رايج در زبان عربى از انعكاس درست آن مفاهيم والا قاصر بود. اين امر مهمترين عامل تشابه ذاتى در تعبيرات قرآنى است كه در مسائل پيچيده كلامى قرآن از قبيل: مبدأ و معاد و جبر و اختيار وجود دارد.(16)
    در برابرِ آياتى كه داراى تشابه ذاتى است، شمارى از آيات، داراى تشابه عرضى مى‏باشد؛ به اين معنى كه آيات مزبور، در صدر اسلام به راحتى براى مسلمانان قابل فهم بود و آنان با سلامت طبع خود، بدون هيچ شبهه‏اى مراد آن را به خوبى مى‏فهميدند، ولى پس از به وجود آمدن مباحث جدلى و مسائل كلامى و مطرح شدن ناپخته فلسفه يونانى در بين مسلمانان، بسيارى از آيات در هاله‏اى از ابهام قرار گرفت و در رديف متشابهات آمد. اين امر، نتيجه برخوردهاى نارواى برخى از ارباب جدل با شمارى از آيات بود كه چهره تابناك اين‏گونه آيات را دگرگون ساخت؛ مثلاً در آيه «وجوه يومئذٍ ناضرة الى ربها ناظره»؛ (چهره‏هايى در آن روز شكفته است؛ زيرا به پروردگار خويش چشم دوخته است.) بر حسب استعمالاتِ متعارف عرب، چشم داشتن به جايگاه بلند پروردگار را مى‏رساند.
    زمخشرى گويد: دختركى از مردمان سرو را ديدم كه به هنگام نيم‏روز، گدايى مى‏كرد و چنين مى‏گفت: «عيينتى نويظرة الى اللّه‏ و اليكم»؛ (چشمان كوچك من به خدا و شما مردم دوخته است.)
    آيه مزبور، همانند گفتار اين دخترك عرب، چيزى جز چشم‏داشت و حالت توقع را نمى‏رساند و عرب به طبع سليم خود مى‏داند كه اين‏گونه تعبير، جز معناى ياد شده را افاده نمى‏كند، ولى ابوالحسن اشعرى (متوفاى 324) شيخ اهل سنت و سركرده اشاعره، اين آيه را دگرگون ساخته و آن را به معناى «رؤيت بصر» گرفته است.(17)




  17. تشكر


  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ديدگاه برگزيده
    به نظر نگارنده براى شناخت فلسفه وجود متشابهات، نخست بايد با مطالعه و بررسى آيات متشابه، عوامل تشابه را بشناسيم و سپس با بررسى نحوه رابطه عوامل مزبور با قرآن، به نقش آنها پى برده و به فلسفه وجود متشابهات در قرآن دست يابيم.

    بررسى عوامل تشابه
    تأمل و درنگ در آيات متشابه، ما را به اين مطلب رهنمون مى‏سازد كه عوامل تشابه عبارتند از:
    1. ظرافت و علو مفاهيم كه نوعا به‏كارگيرى برخى از فنون بلاغى؛ مانند كنايه، مجاز و تشبيه را اقتضا مى‏كند.
    2. الفاظ مشترك
    3. ايجاز
    4. تعريض

    اكنون به تفصيل، عوامل مزبور را با استناد به آيات، بيان مى‏كنيم:

    1. ظرافت و علوّ مفاهيم
    تشابه در آياتِ راجع به ذات و صفات خداى سبحان، نوعا ناشى از ظرافت و علوّ معنى است كه اين امر، بهره‏گيرى از تعبيرات كنايى، مجازى يا تشبيه را ايجاب نموده است؛ مثلاً در آيه شريفه: «الرحمن على العرش استوى»(طه/ 5)، در بيان سلطه تدبير الهى بر عالم، از تعبير كنايى استفاده شده است. اگر در بيان اين معنى، تعبير كنايى به كار گرفته نمى‏شد و به جاى آن گفته مى‏شد: «الرحمن استولى على تدبير العالم» يقينا تشابه ايجاد نمى‏گرديد، ولى اين تعبير، يك عبارت ساده و پيش‏پاافتاده بود كه هيچ‏گاه نمى‏توانست مانند: «الرحمن على العرش استوى»، عظمت و شكوه معناى مقصود را در ذهن شنونده مجسّم كند.(18)
    بنابراين، علوّ معنى در آيه مزبور، بهره جستن از تعبير كنايى را اقتضا نموده است و تعبير كنايى، زمينه لغزش در فهم مراد را فراهم ساخته و موجب تشابه گرديده است.
    در آيه شريفه «اللّه‏ نور السموات و الارض مثل نوره كمشكاة...»(نور/ 35)، ظرافت و علوّ معنى از يك سو و ضعف توان عقلانى عامه مردم در ادراك مفاهيم عالى از سوى ديگر، اقتضا كرده است كه خداى سبحان در توصيف ذات مقدسش، يك تشبيه بليغ را به كار گيرد و خود را به نور كه يكى از برترين و لطيف‏ترين محسوسات است، تشبيه كند.
    از آن‏جا كه عامه مردم، هر موجود را از طريق ادراكات حسّى و تخيّلى مى‏شناسند، اگر در آيه مذكور، به جاى آن تشبيه، گفته مى‏شد: «خداوند جسم نيست و همچون اجسام، در محدوده زمان و مكان قرار نمى‏گيرد و با چشم، قابل رؤيت نيست...»، پذيرش چنين موجودى براى آنان دشوار بود و چه‏بسا آن را مساوى با عدم تلقى مى‏كردند(19)، ولى تشبيه مزبور، چنين اشكالى ايجاد نمى‏كند و بهترين تعبير براى معرفى ذات مقدس بارى‏تعالى به‏شمار مى‏رود. با اين حال، به سبب علوّ معنى و ظرافت تعبير، زمينه لغزش در فهم آن وجود دارد كه موجب تشابه آن شده است.


  19. تشكر


  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    January 2012
    شماره عضویت
    2132
    نوشته
    155
    تشکر
    62
    مورد تشکر
    220 در 111
    وبلاگ
    9
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در آيه شريفه: «و الارض جميعا قبضته يوم القيمة و السموات مطويات بيمينه»(20)
    (زمر/ 67)
    به طريق استعاره تمثيليه تخييليه(21) كه يك نوع مجاز مركب است، ظهور عظمت و قدرت وصف‏ناپذير خداى سبحان در قيامت ترسيم شده است. بديهى است كه آنچه سبب تشابه در آيه مزبور گرديده، استعاره يادشده است كه عظمت معنى، به‏كارگيرى آن را اقتضا نموده است.

    در آيه شريفه: «يوم يكشف عن ساق و يدعون الى السجود...»(22)(قلم/ 42) بابه‏كارگيرى «مَثَل» كه از مصاديق مجاز مركب است، عظمت و شدّت امر در روز قيامت، تصوير شده است؛ با اين كه در مورد آيه، نه كشفى وجود دارد و نه ساقى.
    چنان‏كه در بيان بخل انسان بخيل گفته مى‏شود: «يده مغلولة»؛ (دست او بسته شده است)، اين تعبير درباره بخيلى كه دستان او قطع شده باشد نيز به كار مى‏رود؛ در حالى كه نه دستى وجود دارد و نه غُلى و زنجيرى.
    تعبير مجازى در آيه ياد شده كه علوّ معنى، كاربرد آن را اقتضا كرده نيز از اين قبيل است و موجب تشابه آيه مزبور گرديده است. لذا برخى با تمسّك به اين آيه و امثال آن، خداوند سبحان را همچون مخلوقاتش، داراى اعضا و جوارح پنداشته اند.
    گاهى سبب تشابه، صرفا ظرافت معنى است؛ مانند تشابه در آيه: «فلم‏تقتلوهم و لكن اللّه‏ قتلهم و ما رميت اذ رميت و لكن اللّه‏ رمى»(23)(انفال/ 17).
    در اين آيه، آنچه سبب تشابه گرديده، ظرافت معناىِ عدم جبر و تفويض و «امر بين الامرين» است كه به اقتضاى آن، اراده و اختيار در طول اراده و مشيّت الهى براى بشر ثابت مى‏شود. از اين روست كه اعمال انسان، از جهتى به خداى سبحان نسبت داده مى‏شود و از جهت ديگر، به سبب آن كه شرط آن، اراده انسان است، به خود انسان نسبت داده مى‏شود.

    2. اشتراك لفظ
    اشتراك الفاظ در معانى گوناگون، امرى است كه مى‏تواند عامل ايجاد تشابه در آيات باشد؛ زيرا به سبب آن، كلام قابل حمل بر غير معناى مقصود مى‏گردد؛ چنان‏كه در تعبيرات مجازى كه كلام، قابل حمل بر هريك از معناى حقيقى و مجازى مى‏باشد، تشابه رخ مى‏دهد. به عنوان مثال به موارد زير اشاره مى‏شود:
    الف) «و ذاالنون اذ ذهب مغاضبا فظنّ ان لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات ان لا اله الاّ انت سبحانك انى كنت من الظالمين»(انبياء/87)؛ لفظ «نقدر» در اين آيه از ماده «قدر» مى‏باشد كه به چند معنى به كار مى‏رود و هنگامى كه با «على» استعمال شود، در معناى آن، دو احتمال داده مى‏شود:
    1. تنگ گرفتن و در مضيقه قرار دادن؛ چنان كه در اين آيه آمده است: «و اما اذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربى اهانن»(فجر/ 16)؛ (و اما آنگاه كه او را بيازمايد و روزى را بر او تنگ گيرد، مى‏گويد: پروردگارم مرا خوار كرده است.)
    2. تمكّن و قدرت يافتن بر شى‏ء؛ مانند آيه «ضرب اللّه‏ مثلاً عبدا مملوكا لايقدر على شى‏ء...»(نحل/ 75)؛ (خداوند مثل مى‏زند براى شما، بنده مملوكى را كه بر هيچ چيز توانايى ندارد.)



  21. تشكر


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi