وحدت وجود عبارت است از اینکه وجود مطلق و بود حقیقی، تنها خداست و جز خدا همه چیز نمود و هستی نماست، و واحد، همه اشیاست و هیچ یک از اشیاء نیست «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیء منها»جمیع موجودات، تراوشی است از مبدأ احدیّت که به طریق تجلی و فیضان از او صادر گشته و بازگشت همه چیز به سوی اوست.به عبارت دیگر نسبت همه دنیا به خدا در حکم اشعه است نسبت به خورشید.
آفتابی در هزاران آبگینه تافته
پس به رنگ هر یکی تابی عیان انداخته
جمله یک نور است امّا رنگهای مختلف
اختلافی در میان این و آن انداخته1
و ابن عربی میگوید:«فسبحان من اظهر الاشیاء و هو عینها»
بنا بر این، کثرت و تعدد در وجود بواسطه اعتبارات و نسب و اضافات است، چون به .
هستی از حیث ذات نظر انداخته شود، همان وجود اقدس حقّ میباشد امّا وقتی از جهت صفات و اسماء در نظر گرفته شود، یعنی از جهت ظهوری که در اعیان ممکنات دارد، همان خلق است. 1
و این ابیات را نیز در ترجمان الاشواق آورده است.
فما نظرت عینی الی غیر وجهه
و لا سمعت اذنی خلاف کلامه
چشم من جز او ننگریست و گوشم جز گفتار او نشنید(زیرا او عین اشیاء است وجودش همه جا را پر کرده است).
هو الواحد الفرد الکثیر بنفسه
و لیس سواه ان نظرت بدقّة
واحد فردی است که کثرت را در خود دارا میباشد و اگر با دقّت بنگری جز او کسی نیست
بدأ ظاهرا بالکل لکل بیننا
تشاهد العینان فی کل ذرّة
در میان ما بصورت کل ظاهر گشت، بطوریکه چشمها او را در هر ذرهای میبینند. (2)
عرفا میگویند:«جمیع موجودات را در آیینههای متعدد فرض کن، آنچه که بر آنها از کمالات و فیوضات وجودی تابش نموده است، صور و تعیّنات وجود حقّ و اسماء و صفات حقّ مطلق است.چون هر یک از موجودات مظهر اسم خاصّی از اسماء حق میباشد، تمامی موجودات، مظهر جمیع اسماء و صفات حقّند.اگر به همه حقایق به عین واحد بنگریم و همه را مظهر واحد فرض کنیم، حق را متجّلی به همه اسماء و صفات حق خواهیم دید.اگر انسان دقیقتر شود، چون خود را شاهد حق با ظهور وی به جمیع اسماء و صفات میداند، خود را محیط بر همه حقایق فرض کند، همه حقایق را مرتسم در خود میبیند.در نظر اوّل، حق را غیر خود شهود مینمود، در فرض دوم خود را مظهر حق به تمام صفات و اسماء میبیند.به نظری دقیقتر و عمیقتر حقایق ممکنه و اعیان ثابته را .
ملاحظه کن که«من حیث هی هی»با قطع نظر از تجلّی حق عدم صرفند، چون آیینه از خود چیزی ندارد و هر چه در آن مشاهده شود اثر عاکس است، جهت امکانی را القا کن و همه حقایق وجودی را قائم به حق بین، چون آنچه در خارج موجود است، کمال و جمال حق مطلق است که به حسب واقع عند الشهود قائم به حق است نه ممکنات.