نخستين کسي که کتاب مقتل نوشت چه کسي بود ؟
گفتگو با حجة الاسلام و المسلمين محمد امين پور اميني
حجة الاسلام و المسلمین محمد امین پورامینی، از استادان حوزه علمیه قم و از پژوهشگران فعال در عرصه علوم اسلامی بویژه تاریخ اسلام است. تدریس درحوزه های علمیه قم و سوریه، سفرهای تبلیغی فراوان به کشورهای عربی و اروپایی، تالیف چندین کتاب در عرصه های گوناگون مجله شبستان اندیشه را بر آن داشت که پای سخنان ایشان بنشینیم، و دیدگاه های ایشان درباره ی مقتل نگاری، آسیب و راهکارها و پیشینه آن را جویا شود. متن این گفتگو به شرح ذیل است:
جناب استاد پورامینی، خیلی سپاسگذاریم از اینکه وقت شریفتان را در اختیار نشریه شبستان اندیشه قرار دادید. بحث ما درباره وقایع نگاری عاشورا و سیر تدوین مقاتل عاشورا و آسیب شناسی های موجود در این عرصه است. اگر ممکن است مقداری در این باره برایمان سخن بگویید.
من هم از شما متشکرم. از صدر اسلام تاکنون با وجود دو جریان عمده روبرو بوده ایم: جریان حق و جریان باطل. این دو جریان پس از رحلت رسول خدا (ص) با دو نام علوی و اموی پیریزی و دنبال شد. عصر امام حسین (ع) نیز این گونه بود و نمود بیشتری یافت. با شهادت حضرت سید الشهداء امام حسین (ع) نمود و نماد بیشتری یافت، گرچه شهادت آن بزرگوار از قبل معلوم بود، در کتاب ((کامل الزیارت)) ابن قولویه که کتاب معتبر و مشهور شیعی است ابوابی مربوط به خبر دادن خداوند و پیامبران الاهی از شهادت امام حسین(ع) وجود دارد که نشان از عمق فاجعه دارد.
در بحث نقل حادثه عاشورا نیز باید گفت نخستین کسی که در این باره کتاب مقتل نگاشت اصبغ بن نباته از دوستداران ویاران امیرمومنان (ع) بود. شیخ طوسی در کتاب (الفهرست) از آن یاد می کند. البته این کتاب مفقودشده است ودر دسترس نیست. در اینکه چگونه اصبغ کتاب مقتل نوشته است وحال آنکه در جریان کربلا نامی از او نیست دو احتمال داده میشود، اول آنکه او از عمری طولانی برخوردار شده باشد، که به این مطلب تصریح نیز شده است، احتمال دوم آنست که او در وقت فاجعه کربلا زنده نبوده است، که در این صورت کتاب مقتل وی را باید مجموعه اخباری دانست که دلالت بر شهادت امام حسین (ع) مینماید، که این اخبار از زبان رسول خدا وامیر مؤمنان (ع) وحتی امام حسن (ع) وامام حسین (ع) صادر شده است، که به این نحو اخبار أخبار غیبیه میگویند ، پس ازاوافراد دیگری نیز به نگارش حوادث عاشورا روی آوردند و به نگارش مقتل اهتمام ورزیده اند که مرحوم آقابزرگ تهرانی درکتاب گرانسنگ (الذریعه) از برخی آنان نام برده است. بنده نام صد نفر از مقتل نویسان را در مقدمه (مقتل الامام الحسین (ع) ) آورده ام، ازجمله می توان به آثارابن سعد، طبری، ,ابن اعثم کوفی,، شیخ صدوق، ابن اثیر، ابوالفرج اصفهانی، ,ابن قولویه,، شیخ مفید، ,خوارزمی، ,ابن عساکر، ,ابن شهرآشوب، ,ابن نما,، مسکویه رازی، سید ابن طاووس اشاره کرد که جزو نخستین وقایع نگاران عاشورا بوده اند.
بسیاری ازمردم درباره سند مقاتل می پرسند.آیادربحث سند وقایع عاشورا, باید همانند مباحث فقهی که سسلسه سند رابررسی می کنیم وبه قوت وضعف راویان اهتمام ویژه ای داریم وروایات ضعیف السند رانمی پذیریم,عمل کنیم، و یا آنکه درمسئله حوادث عاشورا ملزم به رعایت چنین چیزهایی نیستیم.
در این بحث بایدچندمطلب راتوضیح دهیم اول آنکه ما مقتل مأثور داریم یا نه؟ دوم آنکه کیفیت برخوردماباگزاره های تاریخی بایدچگونه باشد؟ درباره مطلب اول باید گفت مادرباره عاشوراروایات فراوانی از معصومان(ع) داریم که پس ازبررسی می توانیم به آن هاتمسک کنیم؛مثلا بسیاری ازوقایع از زبان امام سجاد (ع) نقل شده است.شاید یکی ازحکمت های به همراه بردن أهل بیت توسط امام حسین (ع) ثبت وضبط وقایع وانتقال آن هابه نسل های دیگربوده است. بسیاری ازنقل های تاریخی دربارهی عاشورانیزازطریق خواهران , دختران وهمراهان امام حسین(ع) وبويژه حضرت زینب وام کلثوم مانقل شده است. اخیرا کتابی به نام(المقتل الحسینی المأثور) نوشته آقای شیخ محمدجوادطبسی چاپ شده که درآن هرآنچه معصومان(ع)درباره ی وقایع عاشورا نقل کرده اند گردآمده است.اماسخن درباره ی آن دسته ازمطالبی است که ازغیرمعصومان(ع)نقل شده است.مثلا حمیدبن مسلم برخی وقایع عاشورا رانقل کرده است، او در جمله یاران حق محسوب نیست، بلکه در جمله سپاه عمر سعد است، آیا به نقل او که متضمن عمق فاجعه ویا اعتراف است نباید عنایت شود؟ در باره فاجعه عاشورا کتاب های زیادی نوشته شده اند توسط عالمان وتاریخ نگاران شیعی وسنی نگاشته شده است ، باید با روش اجتهاد تاریخی با آنها برخورد کرد,، وقتی مطالب این کتاب هارادرکنارهم قرار می دهیم ازمجوع آن هامی توانیم حقایق مهمی راکشف کنیم.همانندآنکه امروزه در دایره ی آگاهی,، برای کشف حقایق یک قتل ویا سرقت,، شواهدواسناد مختلف راکنارهم می گذارند، وازمجموع آن ها اموری حتمی ومسلم می شود. بنابراین حتی اگردشمن هم آن مطالب راگفته باشد می توان آن هارامورد نظر دانست بلکه بایدآن را اعتراف واقرار به جنایت یاد کرد.مثلاعده ای پیش یزید می آیند ومی گویند:ما بر بدن حسین بن علی(ع)اسب تاخته ایم.مسلم است آن هادروغ نمی گویند واظهار این مطلب برای گرفتن جایزه ازیزیداست.حتی برای گرفتن جایزه بیشتر,شعری می خوانندکه درآن امام حسین(ع)وصفات اورامدح وتعریف کرده اند، اتفاقاً یزید می گوید: اگر این گونه است,پس چرا او را کشتید؟! ازاین رودرنقل حوادث تاریخی ومخصوصا وقایع عاشورا نیاز نیست همانند مباحث فقهی بحث سندی کنیم.چون درفقه می خوانیم حکم وجوب یاحرمت را استخراج واستنباط کنیم ونیاز به دقت درسندفراوان است.حتی درفقه فقها درمستحبات باتسامح درادله سنن به احادیث مراجعه می کنند وگاه روایات ضعیف رانیزمی پذیرند ومطلوبیت عمل راگرچه به نحو رجاءاستفاده می کنند، پس بایدتوجه کردکه روش استنباط تاریخی متفاوت از روش استنباط فقهی است.
و برای شناخت کتب مقاتل باید مسایل خاصی را در نظر گرفت، مثلا نویسنده کتاب (لهوف) سیدبن طاووس که کتاب او از بهترین کتب دراین عرصه است, تصریح می کند که در مقام نوشتن کتاب مسند درباره ی مسیله ی عاشورا نبوده بلکه می خواسته قضایای عاشورارابه نحو مختصر برای افرادی که قصدزیارت حضرت سیدالشهداامام حسین(ع)درکربلا داشته اندتوضیح دهد. همچنین اگرکتابی رامطالعه کردید و احساس کردید مطلب یامطالبی ازآن سست است بگونه ای نیست که اصل کتاب رابه نحوکلی ازاعتبار ساقط سازد, ومی توان بابرخورداری ازاطلاعت تاریخی باروش گزینشی باآن برخورد کرد. یاآنکه مثلادربرخی ازکتاب های تاریخی آمده است که یزید پس از عاشورا ازکرده ی خودپشیمان شده است ومامطمئن بودیم که این ,دروغ است,، وجود این تکه غلط تاریخی خللی به اصل کتاب ودیگرمطالب صحیح آن وارد نمی سازد بلکه آن رابه تحلیل تاریخی وامی نهیم که این اظهار رپشیمانی ناشی ازتحمل شکست آنان ونرسیدن به مقصود است.ازاین رودراستنباط تاریخی بیشتربه تحلیل تاریخی نیازمندیم که باچینش گذاره هاودقت درآن ها بتوانیم نتیجه گیری درست کنیم.