صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 85 , از مجموع 85

موضوع: **۞** گلچيني از زيباترين اشعار شاعران گمنام **۞**

  1. Top | #81

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    اندک اندک جمع مستان مي رسند

    اندک اندک مي پرستان مي رسند



    دلنوازان نازنازان در ره اند

    گلعذاران از گلستان مي رسند



    اندک اندک زين جهان هست و نيست

    نيستان رفتند و هستان مي رسند



    جمله دامن هاي پرزر همچو کان

    از براي تنگدستان مي رسند



    لاغران خسته از مرعاي عشق

    فربهان و تندرستان مي رسند



    جان پاکان چون شعاع آفتاب

    از چنان بالا به پستان مي رسند



    خرم آن باغي که بهر مريمان

    ميوه هاي نو زمستان مي رسند



    اصلشان لطفست و هم واگشت لطف

    هم ز بستان سوي بستان مي رسند




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #82

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    ای ببرده دل تو قصد جان مکن

    و آنچ من کردم تو جانا آن مکن

    بنگر اندر درد من گر صاف نیست

    درد خود مفرستم و درمان مکن

    داد ایمان داد زلف کافرت

    یک سر مویی ز کفر ایمان مکن

    عادت خوبان جفا باشد جفا

    هم بر آن عادت بر او احسان مکن

    گر چه دل بر مرگ خود بنهاده ایم

    در جفا آهسته تر چندان مکن

    عیش ما را مرگ باشد پرده دار

    پرده پوش و مرگ را خندان مکن

    ای زلیخا فتنه عشق از تو است

    یوسفی را هرزه در زندان مکن





    امضاء


  4. Top | #83

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    دیرگاهی است كه در این تنهایی
    رنگ خاموشی در طرح لب است.

    بانگی از دور مرا می‌خواند،
    لیك پاهایم در قیر شب است.

    رخنه‌ای نیست در این تاریكی :
    در و دیوار به هم پیوسته.

    سایه‌ای لغزد اگر روی زمین
    نقش وهمی است ز بندی رَسته.

    نفس آدم‌ها
    سر بسر افسرده است.

    روزگاری است در این گوشه پژمرده ی هوا
    هر نشاطی مرده است.

    دست جادویی شب
    در به روی من و غم می‌بندد.

    می‌كنم هر چه تلاش،
    او به من می خندد .

    نقش‌هایی كه كشیدم در روز،
    شب ز راه آمد و با دود اندود .

    طرح‌هایی كه فكندم در شب،
    روز پیدا شد و با پنبه زدود .

    دیرگاهی است كه چون من همه را
    رنگ خاموشی در طرح لب است.

    جنبشی نیست در این خاموشی:
    دست‌ها، پاها در قیر شب است .




    امضاء


  5. Top | #84

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بر لوح دل من غزل عشق نوشته
    ذرات وجودم همه با عشق سرشته

    ای فاصله ی پای من و بال فرشته
    ای عشق ای عشق ای عشق


    با این دل چون آهن چه کردی
    با من چه کردی با من چه کردی

    از روز خلقت با من که هستی
    بودی که بودم هستی که هستی

    آتش به جانم کردی تو کردی
    آوازه خوانم کردی تو کردی

    بر لوح دل من غزل عشق نوشته
    ذرات وجودم همه با عشق سرشته

    ای فاصله ی پای من و بال فرشته
    ای عشق ای عشق ای عشق

    روحی دوباره در من دمیدی
    نقش جهان را در من کشیدی

    راز تمام افسانه هایی
    بال تمام پروانه هایی
    جان خراب ویران هایی

    آیینه دار زیبا و زشتی
    هم در سرشتی هم سرنوشتی




    امضاء


  6. Top | #85

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    چرا آن را که می خواهی دلش پیش کسی گیر است؟
    چرا هرکس که عاشق بوده از جان خودش سیر است؟

    تو او را، من تو را، او دیگری را، دیگری من را
    همه سر درگمیم و علتش بازیِ تقدیر است

    رسیدن جز خیال خام و رویای محالی نیست
    همیشه هرکجای قصه هم باشی کمی دیر است

    کسی شور جنون و حسِ دل دادن ندارد، چون
    به لطفِ آدم قبلی، به بند ِ درد زنجیر است

    شروع یک نفر بودن، شده رویای دور از ذهن
    همه قبل از تو عاشق بوده اند و قلبشان پیر است

    دلیل با تو بودن، دیگری را بردن از یاد است
    تنش پیش تو است اما دلش جایی زمین گیر است

    پر از زخم جدایی، قلب های نصف و نیمه
    به هر کس می رسی احساس او در دست تعمیر است

    در این گونه لجنزاری همان بهتر که تنها ماند
    خوشا قلبی که با تنهایی اش هر روز درگیر است

    حمیدرضا گلشن






    امضاء


صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi