نگاهي به واژه قسم در قرآن وکاربردهاي آن
قرآن هدايت است از گمراهي،بينائي است از كوي،نگهداري است از لغزشها، نور است در تاريكي،روشني است در حوادث، نگهدار از هلاكت، رهنماي از گمراهي و بيانكننده هدفتند است كه انسان را از دنيا به آخرت رساند. در آن كمال دين نهاده شده است و كسي از آن روي نگرداند مگر سنخيتي با قران نداشته و به سوي آتش باشد، ظاهرش زيبا و باطنش پرژرف است.
«قرآن را حدو نهايتي است و فوق هر حد و نهايت آن، حد و نهايتي ديگر است؛ شگفتيهاي قرآن بيپايان است و تازگيهاي آن كهنگي ندارد[1]».
اين قران مهماني پروردگار است . ريسمان خدا،نور مبين،شفاي سودمند و نگهبان كسي است كه بدان چنگ زند. نجات پيروانش است و غرض و هوس بشري نتواند كه تغييرش دهد . در يك كلام چه توصيفي برتر از آنكه قرآن شهادتي است از كلام گوينده تعالي.
مولي علي(ع) فرمود:«قرآن، نشانهها و علائم روشني است كه عابرين از آن نتوانند كه غفلت ورزند. تلهاي بلندي است كه رهروانش آن را گم نكنند. قرآن، كتابي است كه خداوند آن را سيراب كننده تشنگان علم، بهار دلهاي فقيهان و دانشمندان و آخرين مقصد نيكان و پاكان قرار داده است[2]».
كلام خدا،سخن خدا، كتاب خداست و از ذات او تراوش كرده، از مصدر جلال و عظمت كبريائيش بر مهبط وحي الهي نزول يافته، بر دل پاكترين پاكان جهان نقش بسته و دو لب مبارك فرخندهاش بدان مترنم گشته، دل گروندگان حافظش شده و دست تواناي مؤمنان نقش نگار دفتر و ديوانش گشته، مونس عزيز شبهاي دراز شب زنده داران كوي دوست بوده، واسطه و راهنماي راز و نياز پرستندگان و راهگشاي دلدادگان طريقت حق بوده،آشناي ذات اوست و از اوسرچشمه گرفته، و اين خود او تعالي است كه حافظ ونگهبانش است.
كجا كوتاه خرد كج انديش متنابهي ميتواند از اين درياي ناپيدا كندر نامتناهي، از اين سرچشمه صافي بركت كه به ازليت پيوسته و با ابديت همخواست، از اين منبع فيضاني كه آبشخورش ذات پاك اوست، چيزي جز در خور عقل ناقص و خرد كم خود درك كند. متناهي كجا به نامتناهي ره برد؟ هيهات.
گربريزي بحر را در كوزهاي
چند گنجد؟ قسمت يكروزهاي
پس، آب كمجو، تشنگي آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست