آیا استغفار با معصوم بودن منافات دارد؟
با این که می دانیم پیغمبران و امامان(علیهم السلام) معصوم از گناه هستند و هیچ گاه از آنها گناه صادر نمی شود در عین حال در برخی از دعاهایی که از آن بزرگواران رسیده است دیده می شود که آنان در ظاهر اقرار به گناه خود کرده و از پیشگاه پروردگار خواستار آمرزش گناهان خویش شده اند.
آیا منظور آنها از این گونه تعبیرات، تنها مردم بوده که طرز مکالمه با خدا و طریق آمرزش را یاد بگیرند و یا آن که حقیقت دیگری در این نوع تعبیرات نهفته است؟
جواب: دانشمندان اسلامى، از دير زمانى به اين ايراد توجّه داشته و پاسخ هاى گوناگونى به آن گفته اند كه شايد روح همه آنها يك چيز باشد و آن اين كه گناه و معصيت در اين گونه موارد همه جنبه «نسبى» دارد نه اين كه از قبيل گناهان مطلق و معمولى باشد.
توضيح اين كه: در تمام امور اجتماعى، اخلاقى، علمى، تربيتى و دينى انتظاراتى كه از افراد مختلف مىورد همه يكسان نيست.
ما از ميان صدها مثالى كه ممكن است براى روشن شدن اين مطلب آورد، تنها به نمونه زير اكتفا مى نماييم:
هنگامى كه عدّه اى براى انجام يك خدمت «اجتماعى» پيش قدم مى شوند و تصميم مى گيرند مثلا يك بيمارستان براى مستمندان بسازند، اگر يك كارگر معمولى كه درآمدش براى مخارج خودش كافى نيست مبلغ مختصرى به اين كار كمك كند بسيار شايان تقدير است، امّا اگر همين مبلغ را يك فرد بسيار ثروتمند و پولدار بدهد، نه تنها شايان تقدير نيست بلكه ايجاد يك نوع نفرت و ناراحتى و انزجار مى كند; يعنى، همان چيزى كه نسبت به يك فرد، خدمت قابل تحسينى محسوب مى شد، از يك فرد ديگر كار ناپسندى شمرده مى شود! با آن كه از نظر قانونى، چنين شخصى به هيچ وجه مرتكب جرم و خلافى نشده است.
دليل اين موضوع همان طورى كه در بالا تذكّر داده شد اين است كه: انتظاراتى كه از هركس مى رود بسته به امكانات او از قبيل عقل، دانش، ايمان و بالاخره قدرت و توانايى اوست.
چه بسا كارى كه انجام آن از يك نفر عين ادب، خدمت، محبّت و عبادت شمرده مى شود، امّا از فرد ديگرى عين بى ادبى، خيانت، خلاف صميميّت و كوتاهى در بندگى و اطاعت محسوب مى گردد!
اكنون با توجّه به اين حقيقت، موقعيّت پيامبران و امامان را در نظر بگيريم و اعمال آنها را با آن موقعيّت فوق العاده عظيم مقايسه نماييم:
آنها مستقيماً با مبدأ جهان هستى مربوطند و شعاع علم و دانش بى پايان او بر دل هاى آنها مى تابد، حقايق بسيارى بر آنها آشكار است كه از ديگران مخفى است، علم و ايمان و تقواى آنها در عالى ترين درجه قرار دارد، خلاصه آنها به اندازه اى به خدا نزديكند كه يك لحظه سلب توجّه از خداوند براى آنها لغزش محسوب مى شود.
بنابر اين، جاى تعجّب نيست افعالى كه براى ديگران مباح و مكروه شمرده مى شود، براى آنها «گناه» ناميده شود!