2)مرحله کلّی
25 دشمنایگی بصره با کتابت حدیث در اواخر سده دوم، کهن گرایی بود یا بدعت؟ البته درست است که بیشتر مطالبی که در بالا آورده شد، به دورانی کهن تر اشاره دارد، و بنابراین در نگاه نخست، فرض کهن گرایی را تأیید می کند؛ اما همچنان که پیشتر خاطر نشان شد، به دشواری می توان گفت که کدام یک از این مطالب موثّق است و از اوایل سده دوم باقی مانده، و کدام یک تبلیغاتی است معطوف به گذشته. اگر بخواهیم فرضیه کهن گرایی را تأیید کنیم، همچنین باید بصره را رها کنیم و به صحنه فراختری روی آوریم.
26 در مطالب زیر، مدارکی خواهم آورد که دلالت دارد «مخالفت با کتابت» در روزگاری، کلّی و شایع بوده است: کلّی، به مفهوم این که درباره همه مراکز بزرگ آموزش اسلامی، مورد تصدیق قرار گرفته است؛ و شایع به مفهوم اینکه معیاری(norm) بود که آنان که خواستار «تجویز کتابت حدیث» بودند، از آن منحرف شده بودند. من دست کم در نکته اول با شولر، سخت همداستانم و چون پیشتر روم، اختلافات ویژه ای را یادآور خواهم شد. بحث خود را با مطرح کردن مدارکی دالّ بر وجود مخالفت با کتابت حدیث در بیرون بصره، آغاز می کنم.