اظهار اسلام حضرت حمزه
نسبت به زمان تشرف حمزةابن عبدالمطلب به اسلام تاریخ نگاران دچار اختلاف شده اند، گروهی اسلام او را در سال دوم بعثت و عدهای سال ششم آن ذکر کرده اند. ابن سحاق میگوید:
روزی ابوجهل در کنار کوه صفا رسول خدا را دید و او را آزرد و سخنان ناخوشایندی به وی روا داشت و دین او را نکوهید و رسالتش را تضعیف نمود، و رسول خدا هیچ سخنی به او نگفت. یکی از کنیزان عبدالله ابن جدعان که در بالای کوه صفا بود ماجرا را شنید و زمانی که حمزه از صید برگشت، ـ او هر روز برای شکار به بیرون از شهر مکه میرفت و چون از شکار بر میگشت به خانه اش نمیرفت تا اینکه به طواف خانه خدا رفته و بعد از آن در کنار محافل قریش میایستاد و با آنها گفت و گو میکرد ـ کنیز گفت: ای ابوعماره کاش آنچه را ساعتی پیش از این، پسر برادرت از ابی الحکم ابن هشام دید، مشاهده میکردی، ابوجهل به او دشنام گفت و سخنانی ناروا نثارش کرد.
حمزه پس از شنیدن این سخنان خشمگین شد و در مسجد الحرام به سوی ابوجهل رفت که در میان مردم نشسته بود. او بالای سر ابوجهل ایستاد و کمان خود را محکم بر سر او کوفت و او را مجروح نمود. در این هنگام فردی از قبیله بنی مخزوم به یاری ابوجهل برخاسته و به حمزه گفت: تو مردی هستی که از دین خارج گشته ای.
حمزه گفت: چه چیز مانع من میشود از او ﴿در دفاع از او؟﴾ در صورتی که برایم روشن شده ﴿که او بر حق است﴾ و من شهادت میدهم که محمد رسول خداست و آنچه میگوید حق است. به خدا قسم از او جدا نمیشوم. اگر راست میگویید مرا بازدارید. و این حادثه باعث شد تا حمزه اسلام خویش را برملا سازد.
در ادامه ابن اسحاق میگوید: زمانی که حمزه اسلام خود را آشکار کرد، قریش دریافت که رسول خدا عزت پیدا کرده و قوی شده است. آنگاه از او دست برداشتند.
و سپس شعری از حمزه نقل میکند به این مضمون:
سپاس گویم خداوندی را که قلبم را به سوی دین ناب اسلام هدایت کرد.
دینی که از سوی پروردگار عزیز آمده، پروردگاری که نسبت به بندگان آگاه و مهربان است. هرگاه پیامهای او برای ما خوانده شود، اشک چشم خردمند استوار فرو ریزد.
آن پیامهایی که حضرت محمد از مسیر هدایت خود با آیات روشن قرآن آورده است.
سید شرف الدین و علامه جعفر مرتضی از علمای معاصر در باب اسلام حمزه سخنانی گفته اند که نشان دهنده ی ایمان مبتنی بر شناخت و معرفت حمزه قبل از اعلان اسلامش میباشد. علامه جعفر مرتضی اسلام حمزه را مبتنی بر معرفت او میداند، برخلاف ابن اسحاق که در گزارش خود قصد دارد علت اسلام حمزه را خشم و غضب او به هنگام دفاع از رسول خدا معرفی کند.
و حال آن که جمله ی حمزه که فرمود: چه چیز مانع من میشود، در صورتی که برای من روشن شده و من شهادت میدهم که او رسول خداست و آنچه که میگوید حق است. بیانگر شناخت و معرفی او از رسول خدا و دین اسلام میباشد و اگر فقط حمایت جاهلی بود، باید میگفت او برادرزادهی من است و در هر صورت من از او حمایت خواهم کرد.
سخن او به هنگام اعلام اسلامش اعتراف رسمی او به اسلام و اعلام آمادگی و حمایت از رسول خدا است. تا جایی که فشارهای قریش با این تأیید بر پیامبر تخفیف مییابد. و این سیاستی بود که حضرت ابوطالب بدان معتقد بود که اقربای نزدیک رسول خدا9 مادامی که با کتمان اسلامشان میتوانستند به رسول خدا خدمت کنند و در حفظ و حراست او بکوشند، میبایست ایمان خود را کتمان میکردند. اما وقتی اظهار اسلام فردی باعث تقویت اسلام و تشویق دیگران به مسلمان شدن میگردید، لزوم کتمان و پوشاندن ایمان از میان میرفت و حضرتحمزه نیز در یک مقطع اسلام خود را کتمان نمود و به هنگام فراهم شدن زمینه و احتیاج اسلام و مسلمین به فردی چون وی ایمان خود را آشکار نمود و سد محکمی در برابر آزار مشرکین بر علیه مسلمانان شد.