نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: سرگذشت ننگین عبیدالله بن زیاد

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. سرگذشت ننگین عبیدالله بن زیاد




    شمایل منحوس عبیدالله در سریال مختارنامه
    عبيدالله بن زياد (مقتول به سال 67ق/ 686م)
    سردارامويان و والي خراسان و عراق. تاريخ تولد او به درستي دانسته نيست امابراساس مدارك موجود بايد در سال 29 ق به دنيا آمده باشد.
    او از مادري كنيز به نام "مرجانه" ‌زاده شد كه این زن سپس به ازدواج "شيرويه" مردی ايراني درآمد و عبيدالله در خانة او پرورش يافت. هم از اين‌رو گفته‌اند كه خللي در گفتارش راه يافت و پاره‌اي از حروف عربي را نمي‌توانست به درستي ادا كند. او را به طعنه به مادرش منسوب كرده و "ابن مرجانه" هم ناميده‌اند.
    عبيدالله نسب به پدرش "زیاد" نیز می برد و او را در پاره ای از منابع به نام او میخوانند. "زياد بن ابيه"، والي كوفه و بصره بود كه در قلمرو سياسي اش به امور حكومتي واقف گشت و از تصدي مناصب حكومتي بر كنار نماند.
    عبیدالله در 54 ق هنگامي كه 25 سال بيش نداشت از سوي معاويه به حكومت خراسان گماشته شد و توانست بخش هايي از ماوراءالنهر را تصرف كند. تاريخ او را به عنوان نخستين سردار عربي مي‌‌شناسد كه از رود جيحون گذشت تعدادی از شهرهاي بخارا را به تصرف درآورد و بر ملكة ثروتمند بخارا پيروز شد.
    يك سال پس از آندر 55 ق، "عبدالله بن عمرو غيلان" به دستور معاويه از حكومت بصره معزول شد وعبيدالله بن زياد بر جاي او نشست. 3 سال پس از فرمانروايي به جنگ خوارج رفت و آنها را به شدت سركوب كرد. او پيش تر، "اسلم پسر ربيعه" را مأمورسركوب خوارج كرده بود، اما اسلم با 2000 سوار از 40 تن خوارج در دهكده‌ايبه نام اسَك از دهكده‌هاي اهواز شكست خورد. عده ای از خوارجيان در اين باره گفتند: «آيا دوهزار مردي كه به گمان شما مؤمن بودند سزاوار بود كه در آسَك چهل تن آنها را وادار به گريز كنند؟ دروغ مي‌گوييد. چنان نيست كه شماپنداشته‌ايد. بلكه خوارج مؤمن اند، دانستيد كه آنان گروه‌ اندك اند كه برگروه بسيار پيروز مي‌شوند، شما فرمان شخص ستمگر سركشي را اطاعت كرديد و حال آن كه ستمگران شايستة طاعت نيستند». پس از اين گفتار ابن‌زياد يك نفرخارجي در بصره باقي نگذاشت
    .



  2. تشكرها 2

    seyed yasin (22-01-2011), مدير اجرايي (22-01-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. پاسخ : سرگذشت ننگین عبیدالله بن زیاد



    در سال 60 ق/ 680 م معاويه درگذشت و يزيد به
    ناحق به ولايت عهدي رسيد. او بر آن بود تا عبيدالله بن زياد را از ولايت بصره بركنار كند، اما مخالفت امام‌حسين(ع) در بيعت با يزيد و متعاقب آنورود "مسلم بن عقيل" به كوفه به ابن‌زياد فرصت داد تا علي رغم ميل باطني يزيد، همچنان بر منصب حكومت بصره باقي‌ بماند و افزون بر آن به امارت كوفه نيز دست يابد. يزيد او را مأمور يافتن مسلم بن عقيل و كشتن او در كوفه كرد. عبيدالله با روي پوشيده وارد كوفه شد و بر هر جمعي كه مي‌گذشت، سلام مي‌گفت. كوفيان كه منتظر ورود "امام‌حسين"(ع) بودند، او را با آن حضرت اشتباه گرفته، گفتند: «سلام بر تو اي پسر دختر پيمبر خدا
    به روايت طبری او با مكر، "هاني بن عروه" را به دارالاماره خواند و محبوس نگه‌داشت تا مسلم بن عقيل كه از 12 هزار تن بيعت گرفته بود، با چهارهزار نفر در پي او روان شدند. عبيدالله به دنبال سران كوفه فرستاد و آنها را به دارالاماره آورد. وقتي مسلم با يارانش رسيدند، سران كوفه خويشان خود را از همراهي بامسلم بازداشتند و تا هنگام شب بيش از 500 نفر با مسلم باقي‌نماند. شب كه فرارسيد آنها هم رفتند و مسلم تنها پشت در خانة پيرزني ماند. او مسلم را آبداد و بعد از آن كه فهميد او مسلم است، پذيرفت كه در خانه‌اش شب را به سربرد. فرزند پيرزن، غلام "محمد بن اشعث" بود، خبر را به او رساند. عبيدالله "عمروبن حريث مخزومي" را كه سالار نگهبانانش بود، همراه "عبدالرحمان بن محمد ابن اشعث" به خانة پيرزن فرستاد.
    مسلم وقتي آگاه شد با شمشير بيرون آمد تا با آنها بجنگد سربازان حریف شیرمردی همچون مسلم نبودند تا اینکه عبدالرحمان او را امان داد و مسلم را نزدعبيدالله بن زياد برد. گردن مسلم را در بالاي دارالحكومه از تن جدا و پيكرش را ميان مردم رها كردند. هاني را نيز در بازار به دارآويختند.
    ابن‌زيادسپس "حرّ بن يزيد" را به سوي حسين بن علي(ع) كه بي‌اطلاع از قتل مسلم وروي گرداني كوفيان از پيوستن به وي، از حجاز به سوي كوفه به راه افتاده بود،فرستاد و به او دستور داد كه اجازه ندهد امام حسين(ع) در محلي كه داراي آب است، اردو زند. آن گاه "عمر بن سعد بن ابي وقاص" را با لشكري به سوي وي گسيل داشت.
    عمر بن سعد براي تحصيل حكومت ري روان به سوی كاروان امام حسين (ع) شد و با وي مذاكره كرد. در آخرين مذاكره، نمايندة عمر بن سعد؛ "قره بن قيس حنظلي" از امام حسين (ع) پرسيد كه براي چه آمده؟ چه مي‌خواهد وچه مي‌جويد؟ و امام(ع) پاسخ دادند: «مردم اين ولايت به من نوشتند وفرستادگان شان پيش من آمدند و خواستند كه بيايم و آمدم، اگر مرا نمي‌خواهند و رايي جز آن دارند كه فرستادگان شان با من گفته‌اند، از پيش آنها بازمي‌روم


  5. تشكر

    seyed yasin (22-01-2011)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. پاسخ : سرگذشت ننگین عبیدالله بن زیاد

    عمر بن سعد نتيجة مذاكره و رأي امام (ع) بر بازگشت را به گوش عبيدالله بن‌زياد رساند، او نخست شادمان شده، شعري سرود. اما "شمر بن ذي الجوشن" او را از پذيرش صلح بازداشت. عبيدالله نيز در نامه‌اي به عمر بن سعد نوشت از امام‌حسين(ع) بيعت بگيرد، درغيراين‌صورت با وي بجنگد و چنان چه طالب ستيز نيست، پيكار را به شمر بن ذي‌الجوشن بنهد.
    به اين ترتيب در 10 محرم 61 ق/ 10 اكتبر 680 م، امام حسين (ع) و 72 تن از يارانش درحالي كه تشنه بودند در جنگي نابرابر به شهادت رسيدند و خاندان آن حضرت به اسارت رفتند.


    اين اقدام ابن‌زياد خشم كوفيان را برانگيخت. چنان چه "عبدالله بنعفيف ازدي"، در ميان نخستين خطبة ابن‌زياد پس از واقعة كربلا برپا خاست واو و يزيد را دشنام داد. گفته می شود حتي مرجانه نيز، ‌پسر خود ابن‌زياد رابسيار نكوهش كرد.
    ابن‌زياد همچنان بر مصدر حكومت بود تا آن كه يزيددرگذشت. مورخان دربارة سرگذشت ابن‌زياد پس از اين واقعه روايت‌هاي مختلفي آورده‌اند. اين روايت‌ها مربوط به رقابت‌هاي" ابن‌زياد"، "عبدالله بن زبير" و "مروان بن حكم" در دعوي خلافت پس از مرگ يزيد است.
    به روايت "طبري"،ابن‌زياد شب قبل از ايراد خطبه، مالي فراوان ميان بزرگان بصره پراكند وموفق شد آنها را به بيعت با خود برانگيزد. اما ديري نپاييد كه علی رغم اين تدبير ابن‌زياد و با آن كه مردم بصره نيز با وي بيعت كرده بودند، همگي ازاو رويگردان شده به عبدالله بن زبير روي‌آوردند. ابن‌زياد درمقابل، عطايا ومقرري هاي مردم را قطع كرد، باقي ماندة بيت‌المال را تصرف كرد و درپي آن بود تا با نمايندة عبدالله بن زبير در بصره بستيزد كه برادرش عبدالله او رااز انجام جنگ بازداشت.
    به روايت "دينوري" ابن‌زياد از قبیله "ازد" پناه خواست و از طريق خدعه‌اي كه به كاربرد توانست "مسعود بن عمر" و رئيس ازديان را به پذيرش پناهندگي خود وادارد. بصريان نيز كه ابن‌زياد را دردارالاماره نيافتند، به زندان شهر هجوم برده زندانيان را آزاد ساخته آن گاه "عبدالله بن حارث بن نوفل" را به امارت برداشتند. در ديگر سو، دو قبيلة "تميميان" و "قيسيان" خشمناك از ازديان كه ابن‌زياد را پناه داده‌اند، به نزاع با آنان برخاستند و سرانجام ابن‌زياد مجبور شد با تني چند از گماشتگان مسعود بن عمر به شام بگريزد.
    در شام عبدالله بن زبير آن چنان قدرت يافته بود كه شاميان به خلافت او گردن نهاده بودند و مروان بن حكم نيز به قصد خلافت با او به حجاز مي‌رفت. ابن‌زياد او را ملاقات كرد و مروان رابرای به دست گرفتن علم خلافت تحریص كرد. در نتيجه مروان بازگشت و ابن‌زيادرهسپار دمشق شد تا "ضحاك بن قيس" را كه از مردم بيعت ستانده بود، از شهربيرون كند. ابن‌زياد، ضحاك بن قيس را در "مرج راهط" شكست داد و كار برمروان هموار شد.


  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. پاسخ : سرگذشت ننگین عبیدالله بن زیاد



    مروان بن حكم بعد از آن كه بيعت دمشقيان را به دست
    آورد، متوجه عراق شد و ابن‌زياد را مأمور نبرد با "سليمان بن صُرد خزاعي" كرد. سليمان بن‌صرد از توابيني بود كه به خون خواهي امام‌حسين(ع) به پاخاسته بود. ابن‌زياد او را در اواخر جمادي‌الاول 65 ق در عين‌ ا لورده شكست داد و پس از آن متوجه موصل شد.
    موصل در "دست عبدا لرحمن بن سعد بن قيس"،عامل مختار بود. عبدا لرحمن به تكریت عقب نشست و مختار را از حملة ابن‌زيادآگاه كرد. مختار نيز "يزيد بن انس" را كه بيمار بود، به مقابله فرستاد. علي رغم مرگ يزيد بن انس، سپاه ابن‌زياد به فرماندهي "ربيعه بن مخارق" و"عبدالله بن حمله خثعمي"، از سپاه مختار شكست سختي خورد و این بار ابن‌زيادبا سپاه خود به مصاف مختاريان رفت. ابتدا سپاه مختار به فرماندهي "رقاء بن عازب" جانشين يزيد بن انس، عقب نشست اما پس از آن كه مختار، "ابراهيم بنما لك اشتر" را به مقابله با ابن‌زياد فرستاد، نتيجه عكس شد. ابراهيم كه مي‌خواست قبل از ورود ابن‌زياد به سرزمين عراق، به وي رسد، در ساحل رود "خازر" نزديك روستايي به نام "باربيثا" در 5 فرسخي موصل به لشكر شام رسيد. در جنگ شديدي كه ميان عراقيان و شاميان درگرفت، ابن‌زياد شكست خورد و در 67 محرم همراه يارانش به قتل رسيد.
    به روايتي، ابراهيم بن مالك اشتر خوددر جنگ تن به تن، ابن‌زياد را به قتل رساند. آن‌گاه سر ابن‌زياد را نزدمختار بردند و او آن را نزد "محمد بن حنفيه" و حضرت علي بن حسين(ع) (امام زین ا لعابدین"ع") و ديگر افراد بني هاشم فرستاد.گویند
    امام سجاد(ع) با دیدن سر عبیدالله برای اولین بار پس از واقعه کربلا خشنود شد و مختار را دعای خیر کرد
    .


    .
    .
    .
    .
    .

  8. تشكر

    seyed yasin (22-01-2011)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi