رسول الله (ص) بعد از مرگ مادرش آمنه بنت وهب و جدش عبدالمطلب در هشت سالگی به خانه عمش عبدمناف مكنی به ابوطالب منتقل شد و او و همسرش فاطمه بنت اسد مانند پدر و مادری دلسوز از آن حضرت سرپرستی كردند و تا بیست و پنج سالگی و به قولی سی و یا سی و هفت سالگی كه با خدیجه ازدواج كرد و به خانه او رفت با ابوطالب زندگی می كرد. از این رو وقتی علی (ع) متولد شد به چشم فرزند یا برادر كوچك بدو می نگریست و در پرستاری از او با فاطمه كمك می كرد و ساعتهای بسیار در كنار گاهواره اش می نشست یا این كه او را در آغوش می گرفت و به او غذا می داد و برایش آواز لالایی می خواند تا به خواب رود (اعیان الشیعه، 1/335) ؛ سیره ابن هشام، 1/187، حواشی آن، 1/178؛ شرح مواهب؛ الاستیعاب) علی (ع) وقتی بزرگتر شد و زبان باز كرد و به راه افتاد رسول الله (ص) مربی و زبان آموز او شد. او را به دوش می گرفت و به كوه و صحرا می برد و با او حرف می زد و به پرسشها و كنجكاویهای او پاسخ می داد. هر چه زمان می گذشت تعالیم پیغمبر دقیق تر و عمیق تر و سرسپردگی و اخلاص علی (ع) به معلم و مربی خود افزونتر می شد تا این كه رفته رفته نسخه دوم مقام رسالت و شایسته منصب ولایت گردید. قضا را بعد از انتقال رسول الله (ص) به خانه خدیجه و در ایام خردسالی علی (ع) واقعه ای پیش آمد كه وی از خانه پدر به خانه پیغمبر نقل مكان كرد. تفصیل چنین بود كه در حجاز قحطی و خشكسالی پیش آمد (از آن خشك سالی ها كه تا كشف و استخراج نفت غالبا گریبانگیر عرب بود) و مكیان از جمله ابوطالب كه شیخ الاباطح و رئیس مكه و قریش بود دچار عسرت گردیدند. اما رسول الله (ص) و همسرش خدیجه دولتمند و بازرگان بودند و عمش عباس نیز تاجر و ثروتمند بود. پس پیغمبر به عباس پیشنهاد كرد هر یك یكی از پسران ابوطالب را متكفل شوند و با هم به خانه ابوطالب رفته عباس، جعفر را و رسول الله علی (ع) را با خود به خانه بردند (سیره ابن هشام، 1/245) .