روزی «عقیل» برادرامام علی(ع) در دمشق نزد معاویه نشسته بود.اتفاقاً آن روز عدهای ازبزرگان شام و حجاز و عراق در آن مجلس حاضر بودند.معاویه به خاطر اینكه عقیل را دست بیاندازد و شرمنده كند گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز وعراق!! آیا آیه «تبّت یدا ابی لهبٍ و تب؛بریده باد هر دو دست ابولهب» راشنیدهاید؟گفتند:بلی.معا یه گفت:این ابولهب عموی عقیل است.عقیل هم بدون معطلی در جواب گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز و عراق!! آیا این آیه «وأمراته حمالة الحطب فی جیدها حبل من مسد؛و همسرش در حالی كه هیزم كش دوزخ است و در گردنش طنابی از لیف خرماست» را شنیدهاید؟گفتند:بلی،عقیل گفت:این حمالة الحطب عمّه معاویه است.حاضران از این جواب عقیل خندیدند و معاویه ساكت شد.