صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 44 , از مجموع 44

موضوع: ۩ |♥|♥| ۩ داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) ۩ |♥|♥| ۩

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    اوج بندگى

    ابوبصیر از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت مى کند : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) همواره مانند عبد و بنده غذا مى خورد و مانند عبد و بنده روى زمین مى نشست و دانا به این حقیقت بود که عبد و بنده است.





    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    عطوفت با همسر

    رسول اکرم صلى الله علیه و آله با همسران خود با عطوفت و عدل رفتار مى کرد و بین آنها تبعیض و ترجیح قائل نمى شد، و در مسافرتها به هر کدام از آنها قرعه اصابت مى کرد، او را همراه مى برد. (84) او مطلقا خشونت اخلاقى نداشت ، خاصه در مورد زنان ، نهایت رفق و مدارا را به کار مى برد و تندخوئى و بدزبانى همسران خود را تحمل مى نمود.






    امضاء


  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    فرزند شهید

    ابن هشام مى نویسد: اسماء دختر عمیس ، همسر عبدالله بن جعفر گفته است : روزى که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه ما آمد. من تازه از کار خانه ، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم ، به من فرمود: فرزندان جعفر را پیش من آور. آنان را پیش آن حضرت بردم ، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان کرد، در حالى که اشک از دیدگان آن بزرگوار سرازیر بود.
    من پرسیدم: اى رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد. چرا گریه مى کنى؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسیده است؟ فرمود: آرى ، آنها امروز به شهادت رسیدند







    امضاء


  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    فرزند شهید

    غش در معامله
    رسول اکرم صلى الله علیه و آله از کنار مردى گذشت که گندم مى فروخت. از او پرسید: چگونه مى فروشى؟ او چگونگى را به عرض رسانید. خداى تعالى وحى فرستاد که دست در گندم ببر. حضرت دست مبارکش را به گندم فرو برد. درون آن گندم را مرطوب و نمناک یافت. پس فرمود: کسى که در معامله غش و فریب به کار برد، از ما نیست.






    امضاء


صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi