صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 99 , از مجموع 99

موضوع: ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩

  1. Top | #91

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩


    پیامبر با دختر خود سخن می‌گوید:


    تجربه نشان می‌دهد که عواطف در شخصیت‌های بزرگ ، بر اثر تراکم افکار و فعالیت‌های زیاد ، نسبت به فرزندان خود کم فروغ می‌گردد . زیرا اهداف بزرگ و افکار جهانی آنچنان آنان را به خود مشغول می‌سازد که دیگر عاطفه و علاقه به فرزندان ، مجالی برای بروز و ظهور نمی‌یابد ؛ ولی شخصیت‌های بزرگ معنوی و روحانی از این قاعده مستثنی هستند . آنان با داشتن بزرگ‌ترین اهداف و ایده‌های جهانی و مشاغل روزافزون ، روح وسیع و روان بزرگی دارند ، که گرایش به یک قسمت ، آن‌ها را از قسمت دیگر باز نمی‌دارد .
    علاقه پیامبر به یگانه فرزند خود ، از عالی‌ترین تجلی عواطف انسانی بود تا آنجا که پیامبر هیچگاه بدون وداع با دختر خود ، مسافرت نمی‌کرد و هنگام مراجعت از سفر قبل از همه به دیدن او می‌شتافت . در برابر همسران خود ، از وی احترام شایسته‌ای به عمل می‌آورد ، و به یاران خود می‌فرمود : « فاطمه پاره تن من است . خشنودی وی خشنودی من ، و خشم او خشم من است » . ( 3 )
    دیدارِ زهرا ، او را به یاد پاک‌ترین و عطوفترین زنان جهان ، « خدیجه » می‌انداخت که در راه هدف مقدس شوهر ، به سختی‌های عجیبی تن داد و ثروت و مکنت خود را در آن راه بذل نمود .
    در تمام روزهائی که پیامبر بستری بود ، فاطمه ( علیها السلام ) در کنار بستر نشسته و لحظه‌ای از او دور نمی‌شد . ناگاه پیامبر به دختر خود اشاره نمود که با او سخن بگوید . دختر پیامبر قدری خم شد و سر را نزدیک پیامبر آورد . آنگاه پیامبر با او به طور آهسته سخن گفت . کسانی که در کنار بستر پیامبر بودند ، از حقیقت گفتگوی آن‌ها آگاه نشدند . وقتی سخن پیامبر به پایان رسید ، زهرا سخت گریست و سیلاب اشک از دیدگان او جاری گردید . ولی مقارن همین وضع ، پیامبر بار دیگربه او اشاره نمود و آهسته با او سخن گفت . این بار زهرا با چهره‌ای باز و قیافه‌ای خندان و لبان پرتبسم سر برداشت . وجود این دو حالت متضاد در وقت مقارن ، حضار را به تعجب واداشت . آنان از دختر پیامبر خواستند که از حقیقت گفتار پیامبر آگاهشان سازد ، و علت بروز این دو حالت مختلف را ، برای آنان روشن سازد . زهرا فرمود : من راز رسول خدا را فاش نمی‌کنم .
    پس از درگذشت پیامبر ، زهرا ( علیها السلام ) روی اصرار « عائشه » ، آنان را از حقیقت ماجرا آگاه ساخت و فرمود : پدرم در نخستین بار مرا از مرگ خود مطلع نمود و اظهار کرد که من از این بیماری بهبودی نمی‌یابم . برای همین جهت به من ، گریه و ناله دست داد ، ولی بار دیگر به من گفت که تو نخستین کسی هستی که از اهل بیت من ، به من ملحق می‌شوی . این خبر به من نشاط و سرور بخشید ، فهمیدم که پس از اندکی به پدر ملحق می‌گردم . ( 4 )

    در آخرین لحظه‌های زندگی ، چشمان خود را باز کرد و گفت : برادرم را صدا بزنید تا بیاید در کنار بستر من بنشیند . همه فهمیدند که مقصودش علی است . علی در کنار بستر وی نشست ، ولی احساس کرد که پیامبر می‌خواهد از بستر برخیزد . علی پیامبر را از بستر بلند نمود و به سینه خود تکیه داد . ( 5 )
    چیزی نگذشت که علائم احتضار ، در وجود شریف او پدید آمد . شخصی از ابن عباس پرسید ، پیامبر در آغوش چه کسی جان سپرد .
    ابن عباس گفت : پیامبر گرامی در حالی که سر او در آغوش علی بود ، جان سپرد . همان شخص افزود که عایشه مدعی است که سر پیامبر بر سینه او بود که جان سپرد . ابن عباس گفته او را تکذیب کرد و گفت : پیامبر در آغوش علی ( علیه السلام ) جان داد . و علی و برادر من ، « فضل » او را غسل دادند . ( 6 )
    امیر مؤمنان ، در یکی از خطبه‌های خود به این مطلب تصریح کرده می‌فرماید : « وَلَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلّی الله علیه وآله ) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی . . . وَلَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ ( صلّی الله علیه وآله ) وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی . . . » . ( 7 )
    پیامبر در حالی که سر او بر سینه من بود ، قبض روح شد . من او را در حالی که فرشت‌گان مرا یاری و کمک می‌کردند ، غسل دادم .
    گروهی از محدثان نقل می‌کنند که آخرین جمله‌ای که پیامبر در آخرین لحظات زندگی خود فرمود ، جمله « لا ، مع الرفیق الاعلی » بوده است . گویا فرشته وحی او را در موقع قبض روح ، مخیّر ساخته است که بهبودی یابد و بار دیگر به این جهان بازگردد ؛ و یا پیک الهی ، روح او را قبض کند و به سرای دیگر بشتابد . وی با گفتن جمله مزبور ، به پیک الهی رسانیده است که می‌خواهد به سرای دیگر بشتابد و با کسانی که در آیه زیر به آن‌ها اشاره شده ، به سر ببرد . { . . . فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقاً } ؛ ( 8 ) آنان با کسانی هستند که خداوند بر آن‌ها نعمت بخشیده ؛ از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان ، و این‌ها چه نیکو دوستان و رفیقانی هستند . پیامبر این جمله را فرمود و دیدگان و لب‌های وی روی هم افتاد . ( 9 )

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #92

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩


    روز رحلت:


    روح مقدس و بزرگ آن سفیر الهی ، نیمروزِ دوشنبه در 28 ماه صفر ، ( 10 ) به آشیان خلد پرواز نمود . آنگاه پارچه‌ای یمنی بر روی جسد مطهر آن حضرت افکندند و برای مدت کوتاهی درگوشه اتاق گذاردند . شیون زنان و گریه نزدیکان پیامبر ، مردم بیرون را مطمئن ساخت ، که پیامبر گرامی درگذشته است . چیزی نگذشت که خبر رحلت وی در سرتاسر شهر انتشار یافت .
    خلیفه دوم ، روی عللی ، در بیرون خانه فریاد زد که پیامبر فوت نکرده و بسان موسی پیش خدای خود رفته است ؛ و بیش از حد در این موضوع پافشاری می‌نمود و نزدیک بود که گروهی را با خود همرأی سازد . در این میان ، یک نفر از یاران ( 11 ) رسول خدا این آیه را بر او خواند : { . . . وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِیْن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ . . . } محمد پیامبریست که پیش از او پیامبرانی آمده‌اند و رفته‌اند . آیا هرگا بمیرد و یا کشته شود ، عقب گرد می‌نمایید ؟ وی با شنیدن این آیه ، دست از مدعای خود برداشت و آرام گرفت . ( 12 )
    امیرمؤمنان جسد مطهّر پیامبر را غسل داد و کفن کرد ، زیرا پیامبر فرموده بود که نزدیک‌ترین فرد مرا غسل خواهد داد ، ( 13 ) و این شخص جز علی ، کسی نبود . سپس چهره او را باز کرد ، و در حالی که سیلاب اشک از دیدگان او جاری بود ؛ این جمله‌ها را گفت : پدر و مادرم فدای تو گردد ، با فوت تو ریشه نبوت و وحی الهی و اخبار آسمان‌ها ـ که هرگز با مرگ کسی بریده نمی‌شود ـ قطع گردید .
    اگر نبود که ما را به شکیبائی در برابر ناگواری‌ها دعوت فرموده‌اید ، آنچنان در فراق تو اشک می‌ریختم که سرچشمه اشک را می خشکانیدم ، ولی حزن و اندوه ما در این راه پیوسته است و این اندازه در راه تو بسیار کم است ، و جز این چاره نیست . پدر و مادرم فدای تو باد ما را در سرای دیگر به یاد آر و در خاطر خود نگاهدار . ( 14 )
    نخستین کسی که بر پیامبر نماز گزارد ، امیرمؤمنان بود . سپس یاران پیامبر ، دسته دسته بر جسد او نماز گزاردند و این مراسم تا ظهر روز سه شنبه ادامه داشت . و سپس تصمیم بر این شد که جسد مطهر پیامبر را در همان حجره‌ای که درگذشته بود ، به خاک بسپارند . قبرِ آنحضرت ، به وسیله ابوعبیده جراح و زید بن سهل آماده گردید و مراسم دفن به وسیله امیرمؤمنان به کمک فضل و عباس انجام گرفت .
    سرانجام ، آفتاب زندگی شخصیتی که با فداکاری‌های خستگی ناپذیر خود ، سرنوشت بشریت را دگرگون ساخت و صفحات نوین و درخشانی از تمدن به روی انسان‌ها گشود ، غروب نمود .


    پی نوشت ها :
    1 . سوره آل عمران/144 .
    2 . « ارشاد » /98 .
    3 . « صحیح بخاری » ، ج 5/21 .
    4 . « طبقات ابن سعد » ، ج 2/247 ؛ « کامل » ، ج 2/219 .
    5 . همان مدرک/263 .
    6 . « طبقات » ، ج 2/263 .
    7 . نهج البلاغه .
    8 . سوره نساء/69 .
    9 . « اعلام الوری » /83 .
    10 . اتفاق محدثان و سیره نویسان شیعه ، بر این است و در سیره ابن هشام ج 2/658 ، به صورت قولی نقل شده است .
    11 . بنا به نقل بخاری ، ابوبکر بوده است .
    12 . « سیره ابن هشام » ، ج 2/656 .
    13 . « طبقات کبری » ، ج 2/57 .
    14 . نهج البلاغه ، خطبه 23 .
    منبع: فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  5. تشكر

    نرگس منتظر (02-02-2011)

  6. Top | #93

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    satare پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩



    در خلوت ابوذر و پیامبر چه گذشت؟

    ابوذر می‌گوید: روزی به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم، در مسجد بود و تنها. این خلوت را غنیمت شمردم، و در حضورش زانو زدم . فرمود:

    ای ابوذر! مسجد، تحیّت دارد.
    گفتم : تحیّت مسجد چیست یا رسول الله ؟
    فرمود: دو رکعت نماز می‌خوانی .
    آنگاه ابوذر، رو به حضرت رسالت کرده ، می‌پرسد:
    ای رسول خدا! مرا به نماز فرمان دادی ، نماز چیست ؟!


    پیامبر: نماز بهترین موضوع و نهاد است ، هرکس بخواهد، کم می‌خواند، و هر که بخواهد بسیار!
    ابوذر: ای رسول خدا!، چه کاری نزد خدا محبوب‌تر است ؟
    پیامبر: ایمان به خدا و جهاد در راه خدا.
    ابوذر: ای پیامبر ! ایمان چه کسی از مؤمنان بیشتر و کامل‌تر است ؟
    پیامبر: آنکه اخلاقش نیکوتر باشد.
    ابوذر: از خود مؤمنان، چه کسی برتر است ؟
    پیامبر: آنکه مسلمانان، از دست و زبان او در امان باشند.
    ابوذر: کدام هجرت برتر است ؟
    پیامبر: آنکه از بدی هجرت کند!
    ابوذر: چه وقتی از شب با فضیلت‌تر است ؟
    پیامبر: دل شب تار.
    ابوذر: کدام قسمت نماز برتر است ؟
    پیامبر: قنوت طولانی .

    ابوذر: چه روزه‌ای با فضیلت‌تر است ؟

    پیامبر: روزه واجب، که خدا هم پاداشی مضاعف می‌دهد.

    ابوذر: کدام صدقه بهتر است ؟
    پیامبر : تلاش و انفاق مخفیانه انسانی تهیدست به یک نیازمند!
    ابوذر : کدام جهاد برتر است ؟
    پیامبر : آنکه مرکب در آن آسیب ببیند و خون رزمنده ریخته شود.
    ابوذر : بزرگ‌ترین آیه‌ای که خدا نازل کرده چیست ؟
    پیامبر: آیة الکرسی .
    نای حکمت (مواعظ حضرت رسول صل الله علیه وآله وسلم به ابوذر غفاری)، جواد محدّثی

    تنظیم : بخش عترت و سیره تبیان

    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  7. تشكر

    شكوه انتظار (03-02-2011)

  8. Top | #94

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩

    وصایای پیامبرانه




    “ابوذر به رسول خدا “صلی الله علیه و آله “ عرض کرد: مرا توصیه‌ای کن . پیامبر: تو را به “تقوا” سفارش می‌کنم ، چرا که تقوا در رأس همه کارهای توست .

    ابوذر : باز هم بفرمایید، بیشتر.
    پیامبر:
    بر تو باد قرآن خواندن و یاد خدای متعال ، چرا که تلاوت قرآن برای تو در آسمان‌ها “یاد” است و در زمین ، “نور” .(1)
    تقوا عنوان کلی است ، پروای از خدا در همه کارها. قرآن خواندن هم ، انس مستمر با آفریدگار و کلام اوست ، که تلاوت هر روزه ، “برنامه گرفتن “ از این منشور بی نظیر و جاویدان است . ابوذر قانع نیست ، بیشتر می‌خواهد و بیشتر، از این رو، از حضرت مطالب بیشتر و مواعظ بلیغ‌تر می‌طلبد. این گفتگو ادامه می‌یابد:
    “ابوذر: باز هم بیفزای ، ای رسول خدا “ص “!
    پیامبر :بر تو باد “جهاد” . چرا که رهبانیت آیین من ، جهاد است .
    ابوذر :با زهم بیشتر، یا رسول اللّه “ص “!
    پیامبر: بر تو باد “سکوت “ ، مگر آنجا که حرف نیک بگویی ، چرا که سکوت و خموشی شیطان را از تو طرد می‌کند و در امور دینی هم یاور توست .” (2)
    این هم جهاد است ، لیکن در جبهه درونی و در جهاد با نفس . گاهی کنترل زبان و مهار کردن سخنان ، از یک جنگ بیرونی دشوارتر است و قوّتی بیشتر می‌طلبد. چه بسیار حرف‌ها که بی پایه و بی مایه است و خاستگاه نفسانی دارد و وسوسه‌های ابلیسی انگیزه آن گفتار است ، پس خموشی گزیدن و رعایت سکوت و کم حرفی ، بستن راه شیطان است .
    “ابوذر: ای پیامبر، باز هم موعظه‌ام کن ، و بیشتر! پیامبر از خنده زیاد بپرهیز، چرا که دل را می می‌راند و نور چهره را از بین می‌برد.
    ابوذر باز هم ، یا رسول اللّه “ص “!...
    پیامبر به پایین‌تر از خودت نگاه کن ، نه به بالاتر از خویش ، چرا که این سبب می‌شود نعمت‌های خدا را درباره خودت ، کم مشماری .” (3)
    در احادیث دیگر، این نکته با تفصیل بیشتری آمده است . در امور دنیایی و برخورداری‌ها و مال و معیشت و زندگی ، باید به پایین‌تر از خود نگریست نه بالاتر. چون نظر به پایین‌تر، سبب می‌شود انسان آنچه را هم که دارد قدر بشناسد و شکرگزار باشد. اما اگر به بالاتر از خود بنگرد و تمتعات و امکانات و رفاه و خانه و حقوق و... دیگران را ببیند، همیشه احساس کمبود می‌کند و به دنیاطلبی و “تکاثر” می‌گراید.

    امضاء

  9. تشكر

    شكوه انتظار (03-02-2011)

  10. Top | #95

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩

    اما در امور اخروی و معنوی ، انسان باید به بالاتر از خود بنگرد (این در احادیث آمده است ). به آنکه علم بیشتر، تقوای افزونتر، خلوص و صداقت برتر دارد، و معرفتش بیشتر، اخلاقش نیکوتر و روحیاتش والاتر است . این‌ها قله‌های کمالند. توجه به این گونه افراد بالاتر از خود، سبب می‌شود که انسان به ضعف‌های اخلاقی و معنوی خود واقف گردد و تلاش بیشتر کند تا به آن قله برسد و به آنچه دارد، قانع نگردد. چرا که مراتب کمال و معنویت انسان ، تا بی نهایت قابل رشد و فزایندگی است . برگردیم به کلمات نورانی حضرت رسالت :
    “ابوذری رسول خدا “ص “ باز هم بر موعظه‌های خود بیفزای .



    پیامبر با خویشاوندانت رفت و آمد داشته باش ، هرچند آن‌ها از تو قطع رابطه کنند. بینوایان محروم را دوست داشته باش و با آنان مجالست و همنشینی کن . (قبلاً هم گذشت که این کار، سبب زدودن “تکبر” می‌شود و گُل تواضع را بر شاخه زندگیمان می شکوفاند.)ابوذر یا رسول الله ، باز هم !پیامبر حق را بگو، هر چند تلخ باشد! ابوذر باز هم ، ای پیامبر!
    پیامبر در راه خدا، از ملامت و نکوهش ملامتگران نترس .” (4)
    (راستی ، در تعارض راه خدا و پسند مردم ، کدام یک را باید برگزید؟ کسانی از سرزنش و حرف‌های مردم می‌هراسند و به همین خاطر، حرف حق را نمی‌گویند، به وظیفه عمل نمی‌کنند و از گرفتن یک “موضع مکتبی “ می‌هراسند.
    اما مرد حق ، در راه خدا از هیچ ملامتی نمی‌ترسد.
    دیگران هرچه می‌خواهند بگویند، اگر کارشان طبق رضای خدا باشد، دیگران و حرف‌هایشان مهم نیست ...)
    “ابوذر: (آخرین سؤ ال ) یا رسول الله ، بیشتر موعظه‌ام کن !
    ای ابوذر!...آنچه از عیب و مسائل خویش می‌دانی ، باید تو را از پرداختن به دیگران باز دارد و آنچه خود انجام می‌دهی ، بر دیگران ستم مکن .
    در عیب انسان ، همین بس که از عیوب دیگران آن را بشناسد که از خودش نمی‌شناسد...” (5)
    در امثال فارسی ما نیز این گونه سخن زیاد است
    . سیر، یک روز به پیاز طعنه می‌زند که چه قدر بدبویی !... پیاز می‌گوید: تو از عیب خود بی خبری ، از این رو به عیبجویی دیگران پرداخته‌ای . و به تعبیر دیگر:
    یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به دیگری . سبب پرداختن به ضعف‌ها و عیوب دیگران ، آن است که از عیوب خود بی خبریم و یا فراموش می‌کنیم و چیزی را بر دیگران ناروا و زشت می شماریم که در خودمان نیز، همان‌ها یافت می‌شود. این خود، عیبی است بزرگ .
    ابوذر می‌گوید: پیامبر آنگاه دست بر سینه‌ام نهاد و فرمود:
    امضاء

  11. تشكر

    شكوه انتظار (03-02-2011)

  12. Top | #96

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩




    “ای ابوذر!...هیچ عقلی ، همچون تدبیر و آینده نگری نیست ،هیچ تقوا و وَرَعی ، همچون پرهیز از حرام‌های خدا نیست .
    و... هیچ افتخار و شرافتی ، همچون “حسن خلق “ و خوش اخلاقی نیست !” (6)
    در اینجا، این سلسله نور و این آبشار حکمت ، پایان می‌پذیرد. اساسی‌ترین حکمت‌ها و اندرزهایی که برای دین و دنیایمان سودبخش است ، توجه به آن‌ها، ما را به فلسفه بلند و ناب هستی و حیات ، نزدیکتر می‌سازد.
    در این نوشتار، در آستان روایت شریفی بودیم که نصایح حضرت رسالت را صحابی گرانقدر، “ابوذر غفاری “ به رایمان نقل می‌کرد.
    امید است روشنی بخش دل و جانمان بوده باشد و چراغ راه و راهگشای زندگی‌مان ،
    که ما “حیات طیبه “ خویش را، مدیون ارشادهای اولیاء خداییم .

    فقلتُ: یا رسولَ اللّه زِدْنی . قال صل الله علیه و آله و سلم : عَلیك بِتِلاوَةِ الْقُرْاَّنِ وَذِكْرِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَإ نَّهُ ذِكْرٌ لَكَ فِی السَّماءِ وَنُورٌ فِی الاْ رْضِ.

    1-قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ اءوْصِنِی . قالَ: اءُوصِیكَ بِتَقوَى اللّه ، فإ نّهُ رَاءسُ اءمْرِكَ كُلِّهِ.
    2-قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ زِدْنِی . قال صل الله علیه و آله و سلم : عَلَیْكَ بِالْجِهادِ، فَإ نَّهُ رُهْبانِیَّةُ اءُمَّتِی . قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ زِدْنِی . قال صل الله علیه و آله و سلم : عَلَیْكَ بِالصَّمْتِ إ لاّ مِنْ خَیْرٍ، فَإ نَّهُ مَطْرَدَةٌ لِلشَّیْطانِ عَنْكَ وَعَوْنٌ لَكَ عَلى اءُمُورِ دِینِكَ.
    3-قُلْتُ: یا رَسُولِ اللّهِ زِدْنِی . قالَ صل الله علیه و آله و سلم : إ یّاكَ وَكَثْرَةَ الضِّحْكِ، فَإ نَّهُ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَیَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْهِ. قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ زِدْنِی .
    قال صل الله علیه و آله و سلم :
    اُنْظُرْ إ لى مَنْ هُوَ تَحْتَكَ وَلا تَنْظُرْ إ لى مَنْ هُوَ فَوْقَكَ، فإ نَّهُ اءجْدَرُ اءنْ لا تَزْدَرِی نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْكَ. 4-قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ زِدْنِی . قال صل الله علیه و آله و سلم : صِلْ قَرابَتَكَ وَإ نْ قَطَعُوك وَاءحِبَّ الْمَساكِینَ وَاءكثِرْ مُجالَسَتَهُم . قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ زِدْنِی .
    قال صل الله علیه و آله و سلم : قُلِ الْحَقَّ وَإ نْ كانَ مُرّا. قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ زِدْنِی . قال صل الله علیه و آله و سلم :
    لا تَخَفْ فِی اللّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ. 5-قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ زِدْنِی . قال صل الله علیه و آله و سلم :
    یا اءباذر: لِیَرُدَّكَ عَنِ النّاسِ ما تَعْرِفُ مِنْ نَفْسِكَ وَلا تَجُرْ عَلَیْهِمْ فِیما تَاءْتِی ، فَكَفى بالرَّجُلِ عَیْبا اءنْ یَعْرِفَ مِنَ النّاسِ ما یَجْهَلُ مِنْ نَفْسِهِ. 6-یا اءباذر! لا عَقْلَ كَالتَّدْبِیرِ، وَلا وَرَعَ كالْكَفِّ عَنِ الَْمحارِمِ، وَلا حَسَبَ كَحُسْنِ الْخُلْقِ.
    منبع : نای حکمت ،(مواعظ حضرت رسول صل الله علیه وآله وسلم به ابوذر غفاری) جواد محدّثی
    تنظیم : بخش عترت و سیره تبیان

    امضاء

  13. تشكر

    شكوه انتظار (03-02-2011)

  14. Top | #97

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩


    عزای ختم المرسلین است
    یا غربت قرآن و دین است
    گریان امیر المؤمنین است
    وامصیبت، وامصیبت

    بر پا شده شور قیامت
    خانه نشین گشته امامت
    سرِ علی بادا سلامت
    وامصیبت، وامصیبت

    مدینه را سوز و خروش است
    ناله ی فاطمه به گوش است
    وامصیبت، وامصیبت

    مدینه را ماتم عظماست
    واقعه ی محشر کبراست
    توطئه ی کشتن زهراست
    وامصیبت، وامصیبت

    سروِ قد زهرا خمیده
    رنگ از رخ مولا پریده
    داغ رسول الله دیده
    وامصیبت، وامصیبت


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  15. Top | #98

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩




    لحظات آخر عمر رسول خدا صلى الله علیه و آله


    رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم پس از مراجعت از حجة الوداع به مدینه لشگرى به فرماندهى اسامة بن زید تجهیز كرد و دستور داد كه براى جنگ با دشمنان دین بسوى شام حركت كنند و چون بر حضرتش معلوم شده بود كه به زودى رخت از این جهان بر بسته و به ملاقات پروردگار خویش خواهد شتافت براى این كه پس از رحلت وى در امر خلافت و جانشینى على علیه السلام كه آن را در غدیر خم به اطلاع مسلمین رسانیده بود از ناحیه بعضى‏ها مخالفت و كارشكنى نشود دستور فرمود گروهى از مهاجر و انصار از جمله ابوبكر و عمر و ابوعبیده نیز با لشگر اسامه به سوى شام بروند تا در موقع رحلت آن حضرت در مدینه حضور نداشته باشند ولى به طوری كه مورخین نوشته‏اند آنها از این دستور تخلف ورزیده و به لشگر اسامه نپیوستند.
    در همان روزها آن حضرت بیمار شد و ابتداء در منزل ام سلمه و بعد هم در منزل عایشه بسترى گردید و مسلمین به عیادت او می‌رفتند و رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز آنها را نصیحت می‌فرمود و مخصوصا درباره عترت و خاندان خویش به آنان توصیه می‌نمود.
    در یكى از روزها كه با حال بیمارى براى اداى نماز به مسجد رفته بود چشمش به ابوبكر و عمر افتاد و از آنها توضیح خواست كه چرا با اسامه نرفتید؟ ابوبكر گفت ‏من در لشگر اسامه بودم برگشتم كه از حال شما با خبر شوم! عمر نیز گفت من براى این نرفتم كه دوست نداشتم حال شما را از سوارانى كه از مدینه بیرون می‌آیند بپرسم خواستم خود از نزدیك نگران حال شما باشم! پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود به لشگر اسامه بپیوندید و فرمایش خود را سه مرتبه تكرار كرد. (ولى آنها نرفتند) (1)
    قطب‏الدین شافعى شیرازى كه از اكابر علماى اهل سنت است در كتاب كشف الغیوب گوید این امر مسلم است كه راه را بى راهنما نتوان پیمود و تعجب مینمائیم از كلام خلیفه عمر رضى الله عنه كه گفته چون قرآن در میان ما هست به راهنما احتیاجى نیست این كلام مانند كلام آن كس ماند كه گوید چون كتب طب در دست هست احتیاجى به طبیب نمی‌باشد. بدیهى است كه این حرف غیر قابل قبول و خطاى محض است چه آن كه هر كس از كتب طبیه نتواند سر در آورد، قطعا باید رجوع نماید به طبیبى كه عالم به آن علم است.


    بیمارى حضرت روز به روز سخت‏تر می‌شد و مسلمین نیز از وضع حال او نگران بودند روزى كه جمعى از صحابه در خدمتش بودند فرمود دوات و كاغذى براى من بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم كه پس از من هرگز گمراه نشوید عمر گفت این مرد هذیان می‌گوید و به حال خود نیست كتاب خدا براى ما كافى است!! آنگاه هیاهوى حضار بلند شد و پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود برخیزید و از نزد من بروید و سزاوار نیست كه در حضور من جدال كنید. (2)

    مسلما عمر می‌دانست كه آن حضرت در تأیید جریان غدیر خم مجددا در مورد خلافت على علیه السلام می‌خواهد مطلبى بنویسد بدین جهت از آوردن دوات و كاغذ ممانعت نمود زیرا در حدیثى كه از ابن عباس نقل شده خود به این امر اعتراف نموده و می‌گوید من فهمیدم كه پیغمبر میخواهد خلافت على را تایید كند اما براى رعایت مصلحت به هم زدم. (3)


    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  16. Top | #99

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. پاسخ : ۩ ╫ ۩ ╫ ۩ ويژه نامه رحلت جانسوز خاتم الانبياء٬ محمد مصطفي (ص) ۩ ╫ ۩ ╫ ۩


    در آن حال باید از عمر مى‏پرسیدند كه اولا چگونه به پیغمبر نسبت هذیان می‌دهى در صورتی كه آن حضرت با عصمت الهى مصون بوده و هر چه گوید من جانب الله است چنان كه خداوند در قرآن كریم فرماید: و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى، ثانیا تو از كجا مصلحت مردم را بهتر از پیغمبر دانستى كه مانع آوردن كاغذ و دوات شدى؟ و از همین سخن عمر می‌توان نتیجه گرفت كه او معرفت صحیح و درستى به مقام قدس و معنوى پیغمبر نداشته و با دستور وى مخالفت می‌ورزیده است چنانكه قطب‏الدین شافعى شیرازى كه از اكابر علماى اهل سنت است در كتاب كشف الغیوب گوید این امر مسلم است كه راه را بى راهنما نتوان پیمود و تعجب مینمائیم از كلام خلیفه عمر رضى الله عنه كه گفته چون قرآن در میان ما هست به راهنما احتیاجى نیست این كلام مانند كلام آن كس ماند كه گوید چون كتب طب در دست هست احتیاجى به طبیب نمی‌باشد. بدیهى است كه این حرف غیر قابل قبول و خطاى محض است چه آن كه هر كس از كتب طبیه نتواند سر در آورد، قطعا باید رجوع نماید به طبیبى كه عالم به آن علم است.
    بیمارى پیامبر روز به روز سخت‏تر می‌شد و مسلمین نیز از وضع حال او نگران بودند روزى كه جمعى از صحابه در خدمتش بودند فرمود دوات و كاغذى براى من بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم كه پس از من هرگز گمراه نشوید عمر گفت این مرد هذیان می‌گوید و به حال خود نیست كتاب خدا براى ما كافى است!!


    همین قسم است قرآن كریم كه هر كس نتواند به فكر خود از آن بهره‌بردارى كند ناچار باید رجوع نماید به آن كسانی كه عالم به علم قرآن‏اند، چنانكه خداى تعالى در قرآن (سوره بقره آیه 83) می‌فرماید:
    ولو ردوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم. و كتاب حقیقى سینه اهل علم است چنانكه خداوند در آیه 48 سوره عنكبوت فرماید: بل هو آیات بینات فى صدور الذین اوتوا العلم. به همین جهت حضرت على كرم الله وجهه فرمود: انا كتاب الله الناطق و هذا هو الصامت؛ من كتاب ناطق خدا هستم و این قرآن كتاب صامت است. (4)
    بارى مرض پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم شدت یافت و در اواخر ماه صفر سال 11 هجرى و به قولى در 12 ربیع‏الاول همان سال پس از یك عمر مجاهدت در سن 63 سالگى به دار بقاء ارتحال فرمود، على علیه‌السلام به همراهى عباس و تنى چند از بنى‏هاشم جسد آن حضرت را غسل داده و پس از تكفین در همان محلى كه رحلت فرموده بود مدفون ساختند.

    پى‏نوشت‌ها:
    (1) ارشاد مفید، ج 1، باب دوم، فصل 52 / اعلام الورى.
    (2) البدایة و النهایة، جلد 5 ،ص 227/ تاریخ طبرى، جلد 2، ص 436/ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، ص 133.
    (3) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، ص 134
    (4) نقل از كتاب شب‌هاى پیشاور، ص 667


    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi