ابوذر: (آخرین سؤ ال ) یا رسول الله ، بیشتر موعظهام کن !
ای ابوذر!...آنچه از عیب و مسائل خویش میدانی ، باید تو را از پرداختن به دیگران باز دارد و آنچه خود انجام میدهی ، بر دیگران ستم مکن . در عیب انسان ، همین بس که از عیوب دیگران آن را بشناسد که از خودش نمیشناسد...” (5)
در امثال فارسی ما نیز این گونه سخن زیاد است . سیر، یک روز به پیاز طعنه میزند که چه قدر بدبویی !... پیاز میگوید: تو از عیب خود بی خبری ، از این رو به عیبجویی دیگران پرداختهای . و به تعبیر دیگر: یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به دیگری . سبب پرداختن به ضعفها و عیوب دیگران ، آن است که از عیوب خود بی خبریم و یا فراموش میکنیم و چیزی را بر دیگران ناروا و زشت می شماریم که در خودمان نیز، همانها یافت میشود. این خود، عیبی است بزرگ .
ابوذر میگوید: پیامبر آنگاه دست بر سینهام نهاد و فرمود:
“ای ابوذر!...هیچ عقلی ، همچون تدبیر و آینده نگری نیست ،هیچ تقوا و وَرَعی ، همچون پرهیز از حرامهای خدا نیست .
و... هیچ افتخار و شرافتی ، همچون “حسن خلق “ و خوش اخلاقی نیست !” (6)
در اینجا، این سلسله نور و این آبشار حکمت ، پایان میپذیرد. اساسیترین حکمتها و اندرزهایی که برای دین و دنیایمان سودبخش است ، توجه به آنها، ما را به فلسفه بلند و ناب هستی و حیات ، نزدیکتر میسازد.
در این نوشتار، در آستان روایت شریفی بودیم که نصایح حضرت رسالت را صحابی گرانقدر، “ابوذر غفاری “ به رایمان نقل میکرد.