نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه










    گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه

    حزب‌الله

    در سال 1346 گروهی به نام حزب‌الله توسط عباس آقا زمانی (ابوشریف)، علیرضا سپاسی و احمد احمد از اعضای حزب ملل اسلامی که از زندان آزاد شده بودند، تشکیل شد.
    این گروه در ابتدا در مساجد به برقراری کلاس‌های قرآن و آموزش زبان عربی پرداختند. این گروه نام خود را با الهام از آیه‌ی «الا ان حزب‌الله هم المفلحون» انتخاب کردند.
    بعد از مدتی جمال نیکوقدم، جواد منصوری و عباس دوزدوزانی و سپس محمد مفیدی به آنها پیوستند و گروه رونق بیشتری گرفت.
    عباس آقازمانی در سفری که همراه پدرش برای معالجه به آلمان رفته بود توانست با سازمان الفتح ارتباط برقرار کند و با تجربیات بیشتری به ایران باز گردد.
    عباس آقا زمانی که سمت رهبری حزب‌الله را داشت در سال 1350 برای دیدن دوره‌ی آموزشی به لبنان رفت
    پس از مدتی به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد.
    وی مجدداً در سال 1351 به لبنان بازگشت. احمد احمد نیز قبل از آن به سربازی اعزام شده و پس از سربازی نیز دستگیر و به زندان افتاد و حزب‌الله رو به ضعف نهاد.

    این گروه نام خود را با الهام از آیه‌ی «لا ان حزب‌الله هم المفلحون» انتخاب کردند
    پس از ضربه‌ی شهریور 1350 به سازمان مجاهدین و نیاز سازمان به اعضای جدید، یکی از اعضای سازمان از طریق علیرضا سپاسی از حزب الله درخواست کمک کرد.

    حزب‌الله آنها را پناه داد و خانه‌های تیمی را در اختیار اعضای فراری سازمان قرار داد. حزب‌الله نیز که خود را از لحاظ تشکیلاتی ضعیف می‌دید طرح ادغام دو سازمان را پیشنهاد کرد. جواد منصوری با ادغام مخالفت کرد و از حزب الله بیرون رفت، ولی سپاسی و محمد مفیدی به مجاهدین پیوستند. محمد مفیدی و سپاسی در عملیات ترور سرتیپ طاهری شرکت کردند.

    مفیدی در سال 1351 دستگیر و به حکم دادگاه نظامی اعدام گردید؛ ولی متاسفانه علیرضا سپاسی در جریان تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین مارکسیست شد و در سال 1357 سازمان پیکار را تاسیس کردند و سرانجام در سال 1361 در درگیری با نیروهای جمهوری اسلامی کشته است.

    احمد احمد نیز که بر عقاید مذهبی خود پافشاری می‌کرد، مورد بی‌مهری سازمان قرار گرفت و زندگی او را متلاشی کردند؛ ولی موفق شد به اسلام وفادار بماند.

    منبع: کتاب چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران/ تبیان

    امضاء

  2. تشكرها 2

    parsa (02-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol پاسخ : گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه




    حزب ملل اسلامی

    آقای سید محمد کاظم بجنوردی در سال 1340 تصمیم گرفت یک تشکیلات سیاسی را به وجود آورد. ابتدا موضوع را با یکی از دوستانش به نام حسن (حامد) عزیزی در میان گذاشت. پس از مطالعه و بررسی در اسفند 1340 اولین هسته‌ی حزب تشکیل شد. در اولین جلسه سید کاظم بجنوردی، هاشم آیت‌الله زاده، حسن عزیزی، محمد مولوی عربشاهی و محمد سید محمودی طباطبایی قمی در منزل آقا هاشم جمع شدند و آقای بجنوردی اهداف حزب را تبیین کرد و نام حزب‌ ملل اسلامی را برای این تشکیلات انتخاب کردند. اعضای اولیه‌ی حزب به جز مولوی همه دیپلمه‌ و مجرد و جوانانی حدوداً بیست ساله بودند.
    به گزارش بنیان گذاران حزب، این حزب از اول مشی مسلحانه را انتخاب کرد؛ ولی موضوع خط مشی و عمل کرد حزب چندان جدی نبود. پس از قیام 15 خرداد «حزب ما از صورت یک گروه کوچک و محدود بیرون آمد؛ زیرا مردم از هر حرکت مذهبی علیه رژیم استقبال و حمایت می‌کردند. [به علاوه] به دنبال آن ما توانستیم با اطمینان مشی مبارزه‌ی مسلحانه را در دستور کار حزب قرار بدهیم.»
    شهید عراقی نیز به دلیل هم‌بند بودن با اعضای حزب‌ملل اسلامی نیز معتقد بود که فعالیت‌ حزب‌ملل اسلامی بعد از 15 خرداد شکل گرفت.
    وی در خاطراتش گفته است: «فکر این سازمان‌بندی از سال 1340 در مغز کاظم بجنوردی، عربشاهی، حسن عزیزی و سید محمودی که از بنیان‌گذاران این تشکیلات هستند، بوده ولی جنبه‌ی فعلیت‌ نداشته و بالقوه بوده؛ ولی بعد از کشتار 15 خرداد اینها تحت تاثیرش قرار می‌گیرند و به فکر ایجاد آن می‌افتند.
    یکی چند تا عضوگیری می‌کنند، ولی بعد از حادثه‌ی اول بهمن و کشتن منصور خیلی این مسئله اوج می گیرد و عضو گیریشان خیلی سریع می‌شود.»
    ساختار حزب عبارت بود از:
    کمیته‌ی مرکزی، شبکه‌ها، کادر، دسته، شاخه، واحد، مدرسه و کلاس که هر کلاس از چهار نفر و هر کلاس یک مدرسه و هر دو مدرسه یک واحد و هر دو واحد یک شاخه و هر دو شاخه یک دسته و هر دو دسته یک گروه و هر دو گروه یک کادر و هر چند کادر یک شبکه محسوب می‌شد.
    حزب در ابتدای فعالیت بیشترین تلاش خود را روی کادرسازی و تربیت نیروهای مومن و سیاسی نمود؛ به همین جهت کارهای تئوریک فراوانی انجام داد. انتشار جزوه‌ای به نام نشریه، ماه‌نامه‌ای به نام «خلق» که ارگان حزب بود و برنامه‌های آموزشی نشان از اولیت آموزش ایدئولوژیک دارد.
    حزب در ابتدای فعالیت بیشترین تلاش خود را روی کادرسازی و تربیت نیروهای مومن و سیاسی نمود
    حزب برای فعالیت خود سه مرحله پیش‌بینی کرده بود.
    مرحله‌ی اول «ازدیاد و تعلیم»؛ یعنی توسعه‌ی اعضا و آموزش، مرحله‌ی دوم استعداد یا آمادگی برای قیام و مرحله‌ی سوم ظهور یا قیام مسلحانه‌ی آشکار.
    در مرحله‌ی اول آموزش حزب «ایدئولوژیک و سیاسی و آماده‌ی ساختن فضای ذهنی افراد برای مبارزه‌ی مسلحانه بود.» برای این جهت حزب شانزده شماره «نشریه» منتشر نموده است.
    تحلیل محتوای نشریات نشان می‌دهد که رهبران سازمان در کار تئوریک بسیار پر مطالعه بوده‌اند.
    شماره‌ی اول «نشریه» مرحله‌ی اول را بسیار مهم می‌داند. در این نشریه آمده است: «عملیات حزب در مرحله‌ی اول از دیاد افراد و تربیت آنها از لحاظ تنظیمی و تعلیم آنان از لحاظ فرهنگی است.
    از کلمه‌ی فرهنگ، افکار و تعلیمات اسلامی را منظور می‌داریم... ما آنقدر این مرحله را ادامه می‌دهیم تا تعداد افراد حزب به اندازه‌‌ای برسد که بتواند مسئولیت‌های مرحله‌ی استعداد را به عهده گیرد... و به قدر لزوم از افکار اسلامی بهره‌ور شده باشند.»
    شماره‌ی دوم «نشریه» اهمیت انضباط حزبی و شماره‌ی سوم «نشریه» در ضرورت حضور توده‌ها در صحنه به منظور پیروزی انقلاب و شماره‌ی چهارم «نشریه» آینده‌ی اسلام و نقش ایمان در مبارزات مردم و شماره‌ی پنجم «نشریه» درباره لزوم انقلاب تدریجی و شماره‌ی ششم «نشریه‌ی» موضع حزب در قبال سایر اعضا را تبیین می‌کند و... شماره‌ی دوازدهم «نشریه» به تبیین اسلام و سلطنت پرداخته و سلطنت را مخالف اسلاهم می‌داند. نویسنده استدلال می‌کند که «وقتی اسلام را دین عقل می‌دانیم لازم است که هر چیز را از جمله همین سلطنت را» غیرمعقول و در نتیجه مخالف اسلام بشماریم.
    حزب، نشریه‌ی دیگری به نام ماه نامه‌ی «خلق» که ارگان رسمی حزب بود، منتشر می‌نمود. نخستین شماره‌ی ماه‌نامه‌ی خلق در اول بهمن 1343 (هفدهم رمضان 1384) در سال روز جنگ بدر منتشر شد.
    جالب این است که شاخه‌ نظامی جمعیت موتلفه نیز همین روز را برای قتل منصور در نظر گرفت و این نشان می‌دهد که نمادهای اسلامی چقدر در الهام بخشیدن به پیروان خود تاثیر دارد.
    تحلیل محتوای ماه‌نامه‌ی خلق نیز نشان‌گر اطلاعات سیاسی رهبراتن حزب می‌باشد. مباحثی مانند: سیاست خارجی آمریکا، حضور نظامی آمریکا در ویتنام، کودتای سیا در سایگون، شورش در یمن، مبارزات ضد استعماری مردم الجزایر، حساسیت‌های حزب را به استعمار خصوصاً آمریکا و جنبش‌های مردمی در مقابل آن نشان می‌دهد.
    علت انتخاب نام «حزب‌ ملل اسلامی» به این جهت بوده است که رهبران حزب هدف خود را تاسیس یک حکومت اسلامی در جهان اسلام قرار داده بودند
    رهبران حزب‌ ملل اسلامی در راستای مباحث تئوریک مرام‌نامه و اساس‌نامه‌ی حزب را نیز تهیه کردند. از مرام‌نامه‌ی حزب استنباط می‌شود که رهبران حزب‌انگیزه‌ای جز حاکمیت اسلام نداشته‌اند.
    آنان در این مرام‌نامه‌، خود را «تابع قوانین اسلامی» و مبانی قوانین اسلامی را «قرآن، سنت، عقل و اجماع» اعلام کرده‌اند و تصریح کرده‌اند که حزب «می‌خواهد اجتماع نوینی براساس فلسفه‌ی اسلام بنا کند.» آنان گرچه در مرام‌نامه هدف خود را حکومت اسلامی اعلام نکرده‌اند؛ ولی دقت در مرام‌نامه نشان می‌دهد که حکومت اسلامی یک اصل مسلم برای حزب است و به همین جهت هشت بار از حکومت اسلامی و دولت اسلامی نام برده‌اند.
    در اصل 3 می نویسند:
    «زمین‌های مسلمان‌نشین جزء لایتنفک دولت اسلامی است.»
    در اصل 5 «کمیته‌ی مرکزی حزب ملل» را «مرجع اعلای دولت اسلامی» اعلام کرده‌اند، و در اصل 8 تصریح کرده‌اند:
    «پارلمان دولت اسلامی از دو مجلس تشکیل» می‌شود: «مجلس مردم» و «مجلس بزرگان» و کار نظارت بر «حکومت‌اسلامی» را بر عهده‌ی مجلسین قرار داده‌اند. مرام‌نامه در تبیین مجلس بزرگان، شرط عضویت را «اجتهاد و عدالت» گذاشته است و در اصل 10 زمانی قوانین را قابل اجرا می‌داند که به «تصویب مجلس بزرگان» برسد و این نشان می‌دهد که رهبران حزب چگونه پای بند به مقررات اسلامی بوده‌اند.
    علت انتخاب نام «حزب‌ ملل اسلامی» به این جهت بوده است که رهبران حزب هدف خود را تاسیس یک حکومت اسلامی در جهان اسلام قرار داده بودند. از اصل 14 تا 18 استنباط می‌شود که نوع حکومت جهانی اسلام، حکومتی فدراتیو بوده که به ولایت‌های مختلف با رئیس جمهور منتخب از طرف مردم تقسیم می‌شده که سیاست داخلی را خود تنظیم می‌کرده‌اند؛
    ولی سیاست خارجی و داشتن نیروهای مسلح با مرکزیت بوده است.
    رهبران حزب در عین سادگی بسیار آرمان‌گرا بوده‌اند؛
    آرمان‌گرایی و خلوصی که بسیار ستایش برانگیز است. حتی رهبر حزب برای خرید ماشین پلی‌کپی از نماز و روزه‌ی استیجاری استفاده کرده است. وی در خاطرات خود نقل می‌کند که چون «برای خریدن [دستگاه پلی‌ کپی] پول نداشتیم و هاشم آیت‌الله زاده، پسردایی مادرم، می‌خواست ده سال نماز و روزه مادرش را بخوانند من به او گفتم پولش را به من بده تا یک دستگاه پلی‌کپی بخریم، نماز و روزه‌اش پای من...» این نهایت خلوص رهبر یک سازمان را می‌رساند.
    به همین جهت بارها در هنگام عملیات از خود این سوال را می‌کرده‌اند که «آیا چنین کارهایی مشروع است یا نه؟» به همین علت از «هر روشی استفاده نمی‌کردند» و معتقد بودند «هدف وسیله را توجیه نمی‌کند.»
    منبع: کتاب چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران



    امضاء

  5. تشكرها 2

    parsa (02-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol پاسخ : گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه


    گروه فلاح

    سازمان مجاهدین خلق تنها گروهی بود که برای نیروهای مذهبی با گرایش مشی مسلحانه دارای جذبه بود.
    بیشتر این نیروها در سال های اولیه ی تاسیس سازمان جذب یا هوادار سازمان مجاهدین شدند؛ ولی انحراف مبنایی سازمان از همان سال های اولیه سرباز کرد و نیروهای مذهبی را به فکر تاسیس سازمان های چریکی با ایدئولوژی ناب اسلامی انداخت.
    مرتضی الویری و حسن منتظر قائم از جمله جوانانی بودند که در سال 1352 در زندان پی به انحراف سازمان بردند و به فکر تشکیلاتی دیگر افتادند.
    پس از اعلام مواضع سازمان در سال 54 انگیزه ای بیشتر پیدا کرد و عده ای از جوانان را از جمله سید محمد رضوی، داداشی، فروتن، محسن شریعتمداری، حاج علی بیگی، حمید فغفور مغربی و نادر حلیمی را بر محور یک تفکر جمع کردند. اصول این تفکر عبارت بودند از:
    1- اعتقاد به مرجعیت و رهبری امام خمینی
    2- اعتقاد به اسلام ناب
    3- اعتقاد به مشی مسلحانه
    4- اعتقاد به خودسازی قبل از هر عملی
    آن ها برای خودسازی یک جدول رمزی تهیه کردند که روزه و نمازهای مستحبی و ورزش و مطالعه را در طول هفته مشخص می کرد.
    گروه برای خودسازی کتابچه ای به نام تزکیه با اقتباس از سر الصلوة امام خمینی تهیه کردند که محور رشد و تعالی نفسانی آنها باشد.
    گروه در یک جمع بندی به این نتیجه رسید که کار فرهنگی را سرعت بخشد. آنان با استاد مطهری تماس نوبه ای برقرار کردند و دفتری تحت پوشش «شرکت پوش» در تهران تاسیس کردند
    آنان ابتدا به سازمان مهدویون ملحق شدند؛
    ولی نسبت به مبانی ایدئولوژیکی آن ها نقد داشتند؛ لذا از مهدویون جدا شدند. گروه تصیمی گرفت اقدامات مسلحانه را آغاز کند؛
    ولی قبل از هر چیز باید نظر امام خمینی را کسب می کردند. به همین جهت مرتضی الویری سال 56 از طرف گروه مامور ملاقات با امام خمینی شد. وی از طریق آلمان- سوریه- عراق با امام خمینی ملاقات کرد. امام خمینی در ملاقات با وی رهنمودهای ذیل را به گروه ارائه دادند:
    1- با کمونیست ها همکاری نشود. آن ها تابع منافع خود هستند و در مواضع حساس خیانت خواهند کرد.
    2- کار فرهنگی مقدم بر کار مسلحانه است. آگاهی بخشی به توده ها گام مهمی در جهت انقلاب است.
    3- اقدامات مسلحانه فعلاً مصلحت نیست.
    4- در مسائل ایدئولوژیک به استاد مطهری مراجعه کنید.
    گروه در یک جمع بندی به این نتیجه رسید که کار فرهنگی را سرعت بخشد. آنان با استاد مطهری تماس نوبه ای برقرار کردند و دفتری تحت پوشش «شرکت پوش» در تهران تاسیس کردند.
    گروه به تکثیر اعلامیه ها و آثار امام خمینی پرداخت و مباحث قرآن و نهج البلاغه را در برنامه ی منظم خود قرار داد.
    گروه در عین حال نه به عنوان استراتژی، بلکه به عنوان بازوی نظامی امام خمینی خود را مسلح کرد و 14 قبضه کلت تهیه و تولید 2000 نارنجک را آغاز کرد. آیت الله مطهری مسئولیت کارهای صوتی بهشت زهرا را در هنگام بازگشت امام خمینی به عهده ی این گروه گذاشت.
    امضاء

  7. تشكرها 2

    parsa (02-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol پاسخ : گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه



    گروه الفجر


    این گروه توسط یک طلبه ی جوان به نام محمدعلی موحدی قمی (متولد 1334) بنیان گذاشته شد. محمدعلی موحدی به دلیل فعالیت های سیاسی و تکثیر اعلامیه های امام خمینی چندبار دستگیر و زندانی شد.
    موحدی در تظاهرات دی ماه 1350 طلاب در اعتراض به گفته ی جمشید اعلم دستگیر و به تهران منتقل شد. وی پس از مدتی آزاد و مجدداً در تظاهرات پانزدهم خرداد 1351 دستگیر و تا آبان ماه در تهران زندانی بود.
    او در زندان تهران با مبارزین آشنا شد و تصمیم گرفت گروهی با مشی مسلحانه راه اندازی کند.
    وی پس از آزادی در قم شروع به عضو گیری کرد. پیش از مدتی اقدامات او کشف و تحت تعقیب ساواک قرار گرفت.
    به این خاطر از قم متواری شد و در تهران زندگی مخفی خود را آغاز کرد و سپس با حمیدرضا اشراقی، محمدعلی باقری، محمد مشرف، سید جواد زرگران قمی، مصطفی نیکو حرف ماهر و حمید رضا فاطمی گروهی را با خط مشی مسلحانه تأسیس کردند و به جمع آوری سلاح پرداختند.
    اعضای گروه در بهمن 1353 قصد خلع سلاح یک پاسبان را در تهران داشتند و منجر به درگیری شد. در این درگیری محمدعلی باقری مجروح و دستگیر شد و اعضای گروه تحت تعقیب قرار گرفتند و اکثراً دستگیر شدند. محمدعلی موحدی در دادگاه صراحتاً اعلام کرد که «گروهی تشکیل دادم» که هدف آن «برانداختن رژیم مشروطه ی سلطنتی و برقراری حکومت اسلامی در کشور شیعه ی اثنی عشری ایران» بود.
    دادگاه جرم وی را «عضویت و فعالیت در دسته ی اشرار مسلح، توطئه برای بر هم زدن اساس حکومت در کشور شاهنشاهی ایران...
    انفجار مسلحانه و حمل و نگهداری اسلحه و مهمات و مواد منفجره ... و تخریب افکار و تحریک مردم و شناسایی شخصیت های داخلی و خارجی و اماکن جهت ترور و خراب کاری...» اعلام کرده است.(1) سرانجام محمدعلی موحدی و حمیدرضا فاطمی به اعدام محکوم و سحرگاه 16/12/1354 تیرباران شدند و به شهادت رسیدند.(2)
    ___________________________
    1- آرشیو مراکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده ی محمد علی موحدی، کد 15429
    2- برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به: علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 6، صص 432- 447


    امضاء

  9. تشكرها 2

    parsa (02-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol پاسخ : گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه



    ارتش انقلابی خلق مسلمان (منصورون)


    سال 1349 عده ای از جوانان مذهبی خرمشهر برای تبلیغ و ترویج مذهب در مساجد اجتماع می کردند . این تجمعات به تشکیل انجمن اسلامی منجر شد.
    هسته ی اولیه ی این تشکل عبارت بودند از: غلامرضا بصیرزاده، مرتضی نعمت زاده، اسماعلیل زمانی، سید کاظم نعمت زاده، محسن جهان آرا، حسین جهان آرا، محمد جهان آرا، علی جهان آرا و کریم رفیعی دستجریدی، که همه جوانانی بین 17 تا 20 سال بودند.
    انجمن اسلامی با تشکیل جلسات سخنرانی، نوشتن مقاله و اجرای نمایش تلاش می کرد تا جوانان را به سوی مذهب تشویق کند. اولین اقدام عملی اعتراض بصیر زاده به یک معلم توده ای بود که نسبت به پیامبر(ص) توهین کرد.
    معلم توده ای، بصیرزاده را مورد ضرب و شتم قرار داد.
    این خبر در سرتاسر خرمشهر پیچید و روحانیونی مانند آیت الله مکارم و آیت الله شیخ جعفر سبحانی با موضع گیری بر گسترش موضوع دامن زدند. آموزش و پرورش مجبور شد معلم هتاک را منتقل نماید. این حادثه انگیزه ی بچه های مذهبی را بالاتر برد. آن ها تصمیم گرفتند انجمن را گسترده تر، مخفی تر و سازماندهی کنند.
    گروه های سه نفره را تشکیل دادند و نام خود را حزب الله گذشتند. هدف حزب الله تلاش برای ایجاد حکومت اسلامی بود.(1)
    هم زمان در دزفول نیز گروهی از جوانان مذهبی پیرامون طلبه ای به نام شیخ عبدالحسین سبحانی جمع شدند و جلساتی را برای ترویج اسلام و جذب جوانان به مذهب راه اندازی کردند.(2)
    بدیهی بود که اسلام انگیزه های سیاسی جوانان مذهبی را تحت تأثیر قرار دهد و هر دو گروه به سوی اقدامات سیاسی روی آوردند.
    سرانجام ساواک به تشکیلات حزب الله پی برد و اکثر اعضا را دستگیر و بازداشت کرد
    اعضای گروه سبحانی نیز که تصمیم داشت در اعتراض به جشن های 2500 ساله بمبی را منفجر کنند نیز دستگیر و به زندان افتادند.
    شیخ سبحانی در اثر شکنجه در زندان به شهادت رسید و بقیه ی اعضا از جمله عزیز صفری، حمید صفری و ساکی به زندان محکم گردیدند.
    در همین زمان نیز تعدادی از جوانان اهوازی از جمله سید نورالدین شاه صفدری و غلامعلی رشید علی نور در زندان به سر می بردند دو گروه خرمشهر دزفول در زندان یکدیگر را شناختند و تصمیم گرفتند پس از آزادی با متحد شدن با خط مشی مسلحانه به مبارزات خود علیه رژیم ادامه دهند.
    آزادی زندانیان از سال 51 شروع شد. آن ها دور هم جمع شدند و به بررسی عمل کرد سابق و علت ضربه خوردن خود پرداختند. در همین اثنا فردی از راه رسید که کوله باری از تجربه ی عملیات مسلحانه را با خود داشت. غلامحسین صفاتی دزفولی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود. او از همان ابتدا انحراف سازمان را درک کرد و فهمید که سازمان از اسلام ناب سیراب نمی شود.
    او امید داشت که بتواند سازمان را از انحراف باز دارد؛ ولی جریان التقاط قوی تر از آن بود که صفاتی بتواند مانع سرعت آن شود.
    قبل از این که سازمان تغییر ایدئولوژی را رسماً اعلام کند، صفاتی یک سال قبل سازمان را رها کرد و به فکر ایجاد سازمانی خالص افتاد و به سراغ گروه خرمشهر و دزفول آمد.
    طبق گزارش ساواک «دو گروه دزفول و خرمشهر که اولی به سرپرستی شیخ عبدالحسنی سبحانی و دومی زیر نظر فرزاد قلعه گلابی تحت عنوان جلسات مذهبی و انجمن های دینی به فعالیت مضره می پرداختند، دستگیر و پس از بازجویی تعدادی از آنان به محکومیت های یک تا سه سال در زندان اهواز محکوم می گردند.» آن ها پس از «ترخیص هنوز افکار سابق خود را داشته اند.» پس از انحراف سازمان مجاهدین «یکی از افراد مجاهد به نام غلامحسین صفاتی دزفولی با دو نفر از افراد سابقه دار گروهای مذکور به اسامی غلامعلی رشید علی نور و مرتضی نعمت زاده تماس گرفته و پس از مشورت و این که راه افراد مجاهد به مارکسیسیم منتهی می شود، انشعاب جدیدی تشکیل داده، نام خود را ارتش انقلابی خلق مسلمان ایران گذاردند.
    این توافق در منزل رضا (غلامرضا) بصیر زاده که در قم منزل شخصی داشته انجام شد. هسته های اولیه این گروه ابتدا در قم و سپس در شهرستان های اصفهان، یزد، کاشان، شیراز و اراک تشکیل می گردد.» و این گونه ارتش خلق مسلمان تأسیس شد.(3)
    ___________________
    1- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آقای غلامرضا بصیرزاده، جلسه ی اول
    2- تاریخچه ی گروه های تشکیل دهنده ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ج 1، ص 50
    3- آرشیو مرکز اسناد انقلابی اسلامی، پرونده ی کریم رفیعی دستجردی، کد 5/132، صد 94 و سند شماره 41



    امضاء

  11. تشكرها 2

    parsa (02-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol پاسخ : گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه


    گروه مهدویون

    این گروه در سال 1352 توسط سید مهدی امیرشاه کرمی بنیان گذاشته شد. سید مهدی در سال 1331 در یک خانواده ی مذهبی در اصفهان متولد شد. مهدی پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) شد. وی به دلیل روحیات مذهبی فعالیت سیاسی خود را علیه رژیم آغاز کرد.
    او در دهم خرداد 1351 به عنوان اعتراض به ورود رئیس جمهور آمریکا در دانشگاه دست به تظاهرات و درگیری با پلیس زد.
    به گزارش دادرسی ارتش «در هنگام عبور اتومبیل های اسکورت حامل اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریامهر و میهمانان عالی قدر ایران از بزرگ راه ونک به سوی فرودگاه در روز 10/3/51 از داخل دانشگاه توسط عده ای که متهم نام برده ی بالا پیشتاز آنان بوده در تظاهرات شرکت و به دادن شعارهای سوء اهانت آمیز اقدام می نماید که از طرف مأمورین امنیتی دستگیر» می شود.(1) وی در دادگاه بدوی به یک سال حبس تأدیبی محکوم گردید و دادگاه تجدید نظر آن را
    به شش ماه حبس تبدیل کرد.
    مهدی پس از آزادی فعالیت خود را در انجمن اسلامی دانشگاه آغاز کرد. فعالیت وی موجب شد تا عناصری از سازمان مجاهدین خلق وی را جذب نمایند. وی با برادر و خواهر و عده ای از دوستانش هسته ای را تشکیل می دهد و به مطالعات ایدئولوژیک می پردازندد.
    یک روز که گارد دانشگاه قصد دستگیری وی را داشت، مهدی از آن جا متواری می شود و دیگر دانشگاه را ترک و زندگی مخفی خود را آغاز می کند. پس از مدتی متوجه ی انحراف ایدئولوژیکی سازمان می شود و رسماً به آن ها می گوید: «شما مارکسیست هستید و خود نمی دانید.»(2) وی از همان سال 1352 سازمان را رها و تصمیم بر ایجاد گروهی مؤمن با خط مشی مسلحانه می گیرد.
    او با همراهی همان گروه خود هسته ی اولیه ی مهدویون را بنیان گذاری می کند و در هان ابتدای کار به مطالعه ی مبانی اسلامی و تدوین ایدئولوژیک می پردازد. آثار به جای مانده از او عبارت است از: «شناخت، نقش روزه در روند تکاملی انسان، حمد می آموزد، خواست های خلق ما چیست؟
    جهان نگاه خداوند است، فلسفه ی وجودی امام زمان، عاشورا را چگونه گرامی بداریم؟ تحلیلی از نهضت محمد(ص).» (3)

    او به این جهت نام گروه را مهدویون گذاشت که مقدمات ظهور امام مهدی(ع) را فراهم کند.
    محور مرام گروه عبارت بود از:
    1- اصالت مکتب اسلام بدون التقاط مکتب های دیگر؛
    2- مبارزه با مارکسیسم و مکاتب مادی؛
    3- انتظار ظهور امام زمان(ع)؛
    4- خط مشی مسلحانه؛
    5- حمایت از روحانیت مبارز؛
    سازمان با خطی مشی مسلحانه شروع به توسعه و گرفتن نیرو کرد. چندین خانه ی امن در تبریز، کرج، مشهد، تهران و اصفهان تهیه نمود و چندین قبضه اسلحه و نارنجک تهیه کرد و برای عملیات، مطالعاتی را آغاز کرد؛ اما حوادثی پیش آمد که پی در پی ضرباتی را به سازمان وارد کرد و اعضای آن شهید و یا دستگیر شدند. طبق گزارش ساواک مهدی امیرشاه کرمی در 31/3/1352 «هنگام عبور از جاده ی خوراسگان – اصفهان به طور ناگهانی مواد منفجره ای که همراه داشته منفجر و بلافاصله به زمین می خورد و پس از سوختگی شدید، فوت می کند.»(4)
    زینعلی با همان حالت مجروحیت شدید علیه رژیم مرتباً شعار می داد تا این که درون اتومبیل نیروهای اطلاعاتی به شهادت رسید
    هنوز چندماهی از شهادت مهدی نگذشته بود که برادرش محمد نیز در تهران در یک درگیری مسلحانه به شهادت می رسد. به دنبال شهادت مهدی و محمد، گروه تصمیم به ادامه ی کار می گیرند و طرح انفجار پاسگاه ژاندارمری یکی از روستاهای اصفهان را در دستور کار قرار می دهند. دو نفر از اعضای گروه به نام محمدعلی اکبری انتفاقی و شمس الدین امیرشاه کرمی در شب 23/11/1353 عملیات را به عهده می گیرند؛ اما قبل از هر اقدامی ژاندارمری آن ها را دستگیر و بازداشت می نماید و عملیات بی نتیجه می ماند.
    ساواک که اینک اطلاعاتی از سازمان به دست آورده بود، برای دستگیری اعضا از جمله عباس صادقی گوقزی، سیداکبر موسوی فعالیت خود را آغاز نمود. در ادامه حسین جان زینعلی (متولد 1326، گلپایگان) دانشجوی صنعتی آریامهر (شریف) تحت تعقیب قرار گرفت.
    زینعلی در تاریخ 18/11/1354 با تغییر قیافه وارد دانشگاه صنعتی شد و پس از خروج، نیروهای ساواک درصدد دستگیری وی برآمدند. طبق گزارش ساواک وی «ضمن حمله و گلاویز شدن و مضروب نمودن افسر اطلاعاتی متواری» شد.
    افسر مذکور «به سوی وی تیراندازی و در نتیجه» وی «به علت اصابت گلوله به شدت مصدوم شد» و دستگیر گردید. زینعلی با همان حالت مجروحیت شدید علیه رژیم مرتباً شعار می داد تا این که درون اتومبیل نیروهای اطلاعاتی به شهادت رسید.(5)

    باقی مانده ی اعضا به بررسی علل شکست می پردازند.
    عده ای معتقد می شوند که ادامه ی کار نظامی بی نتیجه است و باید بیشتر به کارهای فرهنگی پرداخت تا جامعه آمادگی قیام مسلحانه را به پیشتازی نیروهای چریکی داشته باشد؛ اما در جمع بندی به ین نتیجه می رسند که هر دو کار باید انجام گیرد. از این به بعد اعلامیه های افشاگرانه ی گروه مهدویون بیشتر می شود.
    ابراهیم جعفریان، همسرش طیبه واعظی و مرتضی واعظی و همسرش فاطمه جعفریان برای ادامه ی مبارزه ی مسلحانه به تبریز می روند و چند خانه ی امن اجاره می کنند؛
    ولی ساواک خانه هایشان را شناسایی می کند. روز 31/1/1356 یکی از این خانه ها مورد هجوم نیروهای رژیم قرار می گیرد که مرتضی واظعی به شهادت می رسد و خواهرش طیبه واعظی دهنوی دستگیر می گردد. از طیبه واعظی «یک قبضه سلاح کمری» و از ابراهیم یک قبضه نارنجک جنگی کشف می کنند و از بازرسی منزل «یک قبضه سلاح کمری برتا، 11 عدد نارنجک جنگی، 3 عدد پوسته ی نارنجک، مقادیری وسایل مخصوص تهیه ی بمب» کشف می کنند.
    بعد از ظهر همان روز خانه ی دیگر مورد هجوم قرار می گیرد که در این درگیری فاطمه جعفریان، همسر مرتضی واعظی به شهادت می رسد. در بازرسی از منزل نیز تعدادی نارنجک و مقادیری مواد منفجره کشف شد. در این درگیری ابراهیم جعفریان نیز دستگیر گردید.

    دو ماه بعد ساواک مرتکب یک جنایت تازه گردید. بعد آزاد شد صلیب سرخ به زندان ها و سرکشی به زندانیان، ساواک موظف شد دستگیر شدگان را قبل از محاکمه به قتل برساند؛ به همین جهت دستگیر شدگان مهدویون در روز 2/3/1356 آقای ابراهیم جعفریان و همسرش طیبه واعظی را به بیابان های بین تهران و قم بردند و آنان را به گلوله بستند و به شهادت رساندند. آن ها در گزارشی ساختگی نوشتند:
    «در ساعت 17:00 روز 2/3/1336 مأمورین کمیته دو نفر خراب کاران نام برده ی بالا را که در تبریز دستگیر و برای انجام تحقیقات به مرکز اعزام گردیده بودند، جهت ملاقات با همکارانشان به ابتدای جاده ی قم برده که نام بردگان از فرصت استفاده کرده و مبادرت به فرار می نمایند.
    و چون به ایست توجهی نمی نمایند ناچار به سمت آنان تیراندازی شده، هر دو نفر مقتول می گردند. اجساد به بیمارستان شهربانی منتقل و نتیجه ی کالبد شکافی به عرض خواهد رسید.»(6)

    _____________________________
    1- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده مهدی امیرشاه کرمی، کد 178/400
    2- بیانیه شماره ی 67 سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
    3- روزنامه ی جمهوری اسلامی ایران، 6/4/1359
    4- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده ی مهدی امیرشاه کرمی، کد 178/400
    5- همان.
    6- سند شماره 42

    امضاء

  13. تشكرها 2

    parsa (08-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gol پاسخ : گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه


    مؤتلفه‌ی اسلامی

    به دنبال نهضت امام خمینی سه هیئت مذهبی در حوزه‌ی بازار، دست به فعالیت شدیدی علیه رژیم شاه زدند. این سه هیئت عبارت بودند از: 1- هیئت مسجدامین‌الدوله به رهبری حبیب‌الله عسکراولادی، مهدی شفیق، ابوالفضل توکلی، مهدی عراقی، سید محمود محتشمی، مهدی احمدی و مصطفی حائری. 2- هیئت مسجد شیخ علی به رهبری صادق امانی، هاشم امانی، محمد صادق اسلامی، سید اسدالله لاجوردی، عباس مدرسی، عبدالله مهدیان، حسین رحمانی و حسین رضایی. 3- هیئت اصفهانی‌ها به رهبری مهدی بهادران، محمود میرفندرسکی، سیدعلاءالدین میرمحمد صادقی، علی حبیب‌اللهیان، عزت‌الله خلیلی و محمد متین.
    این سه گروه با هواداری از امام خمینی نقش بسیار مهمی را در ترویج افکار رهبری نهضت از خود بروز دادند. اعلامیه‌های امام خمینی در یک شب در سرتاسر تهران توزیع می‌شد و رژیم را غافل‌گیر می‌کرد. هر سه گروه به طور مستقل با امام خمینی رابطه برقرار کرده بودند و اقدامات خود را مستقل از یکدیگر انجام می‌دادند.
    در یکی از روزهای آغازین سال 1342 امام خمینی بعضی از سران این گروه‌ها را به قم دعوت کردند. امام خمینی خطاب به سران این سه گروه فرمودند: « این عیب نیست که سه گروه مسلمان دارای یک هدف، جداجدای از هم کار کنید؟ شما مومن هستید، متدین هستید، یک گروه مسلمان هستید، دارای یک هدف هستید، بروید یک بشوید، با هم باشید.» آقای حبیب‌الله عسکراولادی نیز این موضوع را چنین روایت می‌کند:
    بعد از اینکه ملاقات با امام تمام شد، «امام فرمودند که در آن اطاق بمانید.» چند نفر دیگر در اطاق بودند و چند نفر نیز بعداً به ما ملحق شدند. «امام تشریف آوردند و فرمودند: آن‌جور که من راجع به شما شناخت دارم، شماها برای خدا کار می‌کنید، همه به قیامت معتقدید، همه به نبوت و امامت معتقدید، همه برای عظمت اسلام، همه برای عزت مسلمین کار می‌کنید. چرا پراکنده باشید؟ چرا با هم کار نکنید.»

    توصیه‌ی امام موجب شد تا سران هیئت‌های سه گانه در تهران به رایزنی بپردازند و زمینه‌ی ائتلاف را فراهم کنند. سران هیئت‌ها تصمیم گرفتند برای انتخاب رهبری، اظهار نظر و تصمیم‌گیری از هر هیئت، چهار نفر را به عنوان اعضای اصلی انتخاب کنند و این‌گونه «کمیته‌ی مرکزی موئلفه» به شرح ذیل انتخاب شدند:
    «عزت‌الله خلیلی، مهدی بهادران، سید محمود میرفندرسکی، علی حبیب‌اللهیان، مهدی شفیق، مهدی عراقی، ابوالفضل توکلی، حبیب‌الله عسکراولادی، صادق امانی، محمد صادق اسلامی، اسدالله لاجوردی» و حاج حسین رحمانی. نتیجه‌ی اولیه‌ی جلسه‌ی کمیته‌ی مرکزی، صدور اعلامیه‌ای با امضای «جبهه‌ی مسلمانان آزاده» بود.

    « این عیب نیست که سه گروه مسلمان دارای یک هدف، جداجدای از هم کار کنید؟ شما مومن هستید، متدین هستید، یک گروه مسلمان هستید، دارای یک هدف هستید، بروید یک بشوید، با هم باشید.»
    امام خمینی گاهی برای اعضای موتلفه توصیه‌های مهم تشکیلاتی را رهنمود می‌کردند. از جمله در مورد گسترش هیئت فرمودند: «سعی کنید از اعضای احزاب سیاسی چه ملی، چه ملی مذهبی، چه چپی در بین خودتان راه ندهید… شما به دنبال عضوگیری نباشید، شما به دنبال برادریابی باشید
    . اگر عضوگیری کنید از آنها می‌آیند. اما اگر برادریابی کنید، راه برای آنها بسته می‌شود.» «حزبی‌ها را بین خودتان راه ندهید. آنها هر جا منافعشان ایجاب بکند شما را وجه المصالحه قرار می‌دهند.»

    امام در مورد چگونگی شور و تصمیم‌گیری توصیه کردند: «شما حالا که دور هم جمع می‌شوید، مسلماً شور و بحث می‌کنید و مسلماً رای اکثریت غالب می‌شود… ولی باید اکثریت اقلیت را قانع کنند، نه ساکت … اقلیت هم باید بداند که چون تعداد زیادتری از برادرانش به یک مطلب رسیده‌اند، به حق نزدیک‌تر است.»
    شورای مرکزی موتلفه چون هر روز به امام دسترسی نداشت، نام 25 روحانی را به امام پیشنهاد کرد تا چند نفر را به عنوان اشخاص مورد اعتماد تعیین نماید تا در مسائل فقهی و ایدئولوژیک از آنها استفاده شود. امام خمینی فرمودند: «همه‌ی اینها خوبند اما من در اثر شناخت بیشتر به آقای مطهری و آقای بهشتی اعتماد دارم.» کمیته‌ی مرکزی شورایی را به نام شورای روحانیون تشکیل دادند.
    اعضای شورای روحانیون عبارت بودند از: آیت‌الله بهشتی، مطهری، انواری و ملایمی.

    موتلفه کم‌کم انسجام بیشتری پیدا کرد و تصمیم گرفت تا مرام نامه و اساس‌نامه‌ی خود را تدوین کند. در مقدمه‌ی این مرام‌نامه و اساس‌نامه که به دست ساواک افتاد، آمده بود که: «ما مردم مسلمان به حکم اعتقادی راسخ که نسبت به آیین مقدس آسمانی اسلام داریم سلامت روحی و جسمی و سعادت مادی و معنوی خود و زن و فرزندان و جامعه و ملت خود را در پیروی اسلام و عمل به تعالیم سعادت بخش آن می‌دانیم.» موتلفه در این مرام‌نامه هدف خود را چنین اعلام کردند: «انتخاب کردن راهی روشن و عملی برای به وجود آوردن یک جامعه‌ی نمونه‌ی اسلامی که در عین پاکی برنده و متحرک و فعال باشد.» آنان اعلام کرده بودند که راه‌های تحقق جامعه‌ای اسلامی عبارت است «شناخت تعالیم اسلام، شناساندن و عمل کردن به آن.» در این اساس‌نامه تشکیلات اصلی موتلفه را در چهار رکن ترسیم کرده بودند: «سازمان مرکزی، سازمان مالی، سازمان تبلیغات و ارتباطات.»
    در این اساس‌نامه وظیفه‌ی اصلی سازمان مرکزی را به این شرح اعلام کرده بودند:

    1- تهیه و تنظیم نقشه‌ها و طرح‌های لازم برای رسیدن به هدف‌های جمعیت و توسعه‌ی آن با استفاده از راهنمایی‌های مشاورین روحانی؛
    2- تماس و ارتباط با مراجع تقلید و کسب نظر از آنان؛
    3- رسیدگی به پیشنهاد و تذکرات اعضا و جمعیت‌های وابسته؛
    4- نظارت بر کارهای سازمان مالی و سازمان تبلیغات اسلامی؛
    5- تنظیم کلیه‌ی آیین‌نامه‌ها؛
    6- تماس با هیئت روحانی در کلیه‌ی مسائل مورد نیاز.
    هیئت موتلفه‌ی اسلامی در ابتدای کار به تقویت بنیادهای دینی با تشکیل کلاس‌های ایدئولوژیک توسط استاد مطهری، دکتر بهشتی و دکتر باهنر پرداخت. در امور سیاسی نیز به تکثیر و توزیع اعلامیه‌‌های امام خمینی، صدور اعلامیه رژیم و سازماندهی تظاهرات همت گماشت.

    امضاء

  15. تشكرها 2

    parsa (08-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi