نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: ۞۩*۩۞ داستانهايي كوتاه از امام رضا (ع) ۞۩*۩۞

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. ۞۩*۩۞ داستانهايي كوتاه از امام رضا (ع) ۞۩*۩۞

    یارب
    در این تاپیک داستانهای کوتاه از زندگانی امام رضا(علیه السلام) از آدرس ذیل
    خواهد آمد
    http://rasekhoon.net/Article/Religio...how-65476.aspx

    «*أللهُمَ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَد وَ مَمــاتی مَمـــات مُحَمــــدٍ وَ آلِ مُحَمَــد*»


    لايروبي چشمه

    امام رضا(ع) در نيشابور، به محله فوزا رفت. در آنجا حمامي وجود داشت و چشمه آبي، ولي آب آن اندك بود. آن حضرت تصميم به لاي روبي و بازسازي آن چشمه گرفت. مقنيان را طلبيد و به آنها دستور پاك سازي و بازسازي چشمه را داد. آب چشمه زياد شد. آنگاه حضرت دستور داد. در كنار چشمه حوضي ساختند. از آن چشمه، آب به داخل حوض مي ريخت. حضرت رضا(ع) به ميان حوض رفت و غسل كرد. سپس كنار آن حوض نماز خواند و همين كار براي مردم، سنت شد. از آن پس، مي آمدند و در آن حوض غسل مي كردند. سپس دركنار آن نماز مي خواندند و دعا مي كردند تا خداوند نيازهايشان را بر آورد و بر نعمت هايشان بيفزايد. مردم تا به امروز كنار آن چشمه مي روند.(1)

    امضاء

  2. تشكرها 2

    parsa (08-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩*۩۞ داستانهايي كوتاه از امام رضا (ع) ۞۩*۩۞

    دژ مستحكم خدا

    آنگاه كه امام رضا(ع) به نيشابور رسيد، حديث شناسان نزد او گرد آمدند و گفتند: اي پسر پيامبر! از اينجا مي روي و حديثي براي ما روايت نمي كني كه از آن بهره مند شويم؟ آن حضرت كه در كجاوه نشسته بود، سربيرون آورد و گفت: «از پدرم موسي بن جعفر شنيدم كه فرمود: از پدرم جعفر بن محمد شنيدم كه فرمود: از پدرم محمد بن علي شنيدم كه فرمود: از پدرم علي بن الحسين شنيدم كه فرمود: از پدرم حسين بن علي شنيدم كه فرمود: از پدرم اميرمؤمنان علي بن ابي طالب شنيدم كه فرمود از نبي اكرم(ص) شنيدم كه فرمود: از خداوند – عزوجل – شنيدم كه فرمود : «لا اله الا الله» دژ من است. پس هركس به دژ من در آيد، از عذاب من در امان خواهد بود.» چون كاروان به راه افتاد، آن حضرت دوباره سر از كجاوه بيرون كرد و فرمود: با وجود شرايط آن و من از شرايط آن هستم».(2)

    امضاء

  5. تشكرها 2

    parsa (08-02-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (06-02-2011)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩*۩۞ داستانهايي كوتاه از امام رضا (ع) ۞۩*۩۞

    اوج فروتنی

    اباصلت گويد: در سفر امام علي بن موسي الرضا(ع) به خراسان، با او همراه بودم روزي همه را بر سر سفره فراخواند و غلامان او با هر نژاد و رنگي، آمدند و بر سر سفره نشستند. به او گفتم: فدايت شوم! آيا بهتر نيست براي اينها سفره اي جداگانه گسترده شود؟ امام فرمود: «خاموش باش! خداي همه يكي است و همه از يك پدر و مادريم [پس تفاوت و تبعيضي نيست] و پاداش هركس بسته به كردار اوست».(3)
    همچنين، شخصي به نام ياسر خادم مي گويد: چون حضرت رضا(ع) در خانه بود، همه حشم خود از كوچك و بزرگ را نزد خود جمع مي كرد و با ايشان سخن مي گفت و با ايشان انس مي گرفت و آنها را با يكديگر انس مي داد. آن حضرت چنان بود كه هرگاه بر خوان طعام مي نشست، هيچ كوچكي و بزرگي نبود، حتي مير آخور و حجام را، مگرآنكه او را با خودش سرسفره اش مي نشاند. آن حضرت مي فرمود: «اگر گاهي بالاي سر شما ايستاده بودم و غذا مي خورديد، بر نخيزيد تا سير شويد!»
    امضاء

  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۞۩*۩۞ داستانهايي كوتاه از امام رضا (ع) ۞۩*۩۞

    شجاعتي آميخته با توكل به خدا

    صفوان بن يحيي مي گويد: چون امام موسي بن جعفر(ع) در گذشت و علي بن موسي الرضا(ع)، امر امامت و خلافت خود را آشكار ساخت، به حضرت عرض شد: «شما امر بزرگ و خطيري را اظهار داشته ايد و ما از اين ستمگر، هارون الرشيدبر شما مي ترسيم؛ چرا كه از شمشير او خون مي چكد!» امام رضا(ع) فرمود: او هرچه بكوشد، برمن راهي پيدا نخواهد كرد. گفتار پيامبر اكرم(ص) به من نيرو و جرئت مي بخشد كه فرمود: اگر ابوجهل توانست مويي از سر من كم كند، بدانيد من پيامبر نيستم و من به شما مي گويم: اگر هارون توانست مويي از سر من كم كند، بدانيد كه من امام نيستم!»


    امضاء

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 5 راه براي حفظ علاقه در رابطه ي زناشويي!
    توسط خادمه زینب کبری(س) در انجمن خانواده
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 21-10-2010, 17:23
  2. ۩~*~۩تصاويرراهپيمايي مردم مسلمان ايران دراعتراض به سوزاندن قرآن۩~*~۩
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن محل درج مطالب مرتبط به هتك حرمت قرآن مجيد
    پاسخ: 134
    آخرين نوشته: 18-09-2010, 20:08
  3. اطلاعات دارويي(داروخانه)
    توسط montazeran در انجمن داروشناسي
    پاسخ: 26
    آخرين نوشته: 17-09-2010, 16:40
  4. جمعه ؛ راهپيمايي سراسري عليه هتک حرمت قرآن
    توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* در انجمن محل درج مطالب مرتبط به هتك حرمت قرآن مجيد
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 15-09-2010, 14:49
  5. جن و فرشته چه تفاوتهايي دارند ؟
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن علوم قرآن
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 12-09-2010, 18:58

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi