نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: اخلاق امام حسن مجبتي عليه السلام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,877
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض اخلاق امام حسن مجبتي عليه السلام





    اخلاق آن حضرت

    شمه‏اى از فضايل امام مجتبى(ع)را در بخشهاى گذشته به مناسبتهاى مختلف ذكر كرده‏ايم و در اينجا نيز شمه‏اى را به اطلاع شما مى‏رسانيم:

    مرحوم شيخ صدوق در كتاب امالى به سند خود از امام صادق(ع)روايت كرده كه آن حضرت فرمود:

    حسن بن على(ع)عابدترين مردم زمان خود و زاهدترين آنها و برترين آنها بود، و چنان بود كه وقتى حج‏به جاى مى‏آورد، پياده به حج مى‏رفت و گاهى نيز پاى برهنه راه مى‏رفت. (1)

    و چنان بود كه وقتى ياد مرگ مى‏كرد مى‏گريست، و چون ياد قبر مى‏كرد مى‏گريست، و چون از قيامت و بعث و نشور ياد مى‏كرد مى‏گريست، و چون متذكر عبور و گذشت از صراط-در قيامت-مى‏شد مى‏گريست.
    و هر گاه به ياد توقف در پيشگاه خداى تعالى در محشر مى‏افتاد، فريادى مى‏زد و روى زمين مى‏افتاد...

    و چون به نماز مى‏ايستاد بندهاى بدنش مى‏لرزيد، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده مى‏شد مضطرب و نگران مى‏شد و از خداى تعالى رسيدن به بهشت و دورى از جهنم را درخواست مى‏كرد...و هر گاه در وقت‏خواندن قرآن به جمله‏«يا ايها الذين آمنوا»مى‏رسيد مى‏گفت: «لبيك اللهم لبيك‏»...

    و پيوسته در هر حالى كه كسى آن حضرت را مى‏ديد به ذكر خدا مشغول بود، و از همه مردم راستگوتر، و در نطق و بيان از همه كس فصيحتر بود... (2)

    و مرحوم ابن شهرآشوب در كتاب مناقب از كتاب محمد بن اسحاق روايت كرده كه گويد:

    «ما بلغ احد من الشرف بعد رسول الله(ص)ما بلغ الحسن‏»(احدى پس از رسول خدا(ص)در شرافت مقام به حسن بن على(ع)نرسيد.)


    و سپس مى‏گويد: رسم چنان بود كه براى آن حضرت بر در خانه‏اش فرش مى ‏گستراندند، و چون امام(ع)مى‏آمد و روى آن فرش مى‏نشست، راه بسته مى‏شد و بند مى‏آمد، زيرا كسى از آنجا نمى‏گذشت جز آنكه به خاطر جلالت مقام آن حضرت مى‏ايستاد و جلو نمى‏رفت، و هنگامى كه امام(ع)از ماجرا مطلع مى‏شد برمى‏خاست و داخل خانه مى‏شد و مردم هم مى‏رفتند و راه باز مى‏شد...

    و دنبال اين حديث، راوى گويد:

    «و لقد رايته فى طريق مكة ماشيا فما من خلق الله احد رآه الا نزل و مشى حتى رايت‏سعد بن ابى وقاص يمشى‏» (3)

    (من آن حضرت را در راه مكه پياده مشاهده كردم و هيچ يك از خلق خدا نبود كه او را مشاهده كند جز آنكه پياده مى‏شد و پياده مى‏رفت تا آنجا كه سعد بن ابى وقاص را ديدم(به احترام آن حضرت)پياده مى‏رفت.)و از روضة الواعظين فتال نيشابورى روايت كرده كه گويد:

    «ان الحسن بن على كان اذا توضا ارتعدت مفاصله و اصفر لونه، فقيل له فى ذلك فقال: حق على كل من وقف بين يدى رب العرش ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله، و كان عليه السلام اذا بلغ باب المسجد رفع راسه و يقول: الهى ضيفك ببابك يا محسن قد اتاك المسى‏ء فتجاوز عن قبيح ما عندى بجميل ما عندك يا كريم...»


    (حسن بن على(ع)چنان بود كه چون وضو مى‏گرفت‏بندهاى استخوانش به هم مى‏خورد و رنگش زرد مى‏گشت، و چون سببش را پرسيدند فرمود: هر كس كه در پيشگاه پروردگار بزرگ مى‏ايستد بايد اين گونه باشد كه بندهايش به هم بخورد و رنگش زرد شود.و چون بر در مسجد مى‏رسيد، سرش را بلند كرده و مى‏گفت:

    خدايا ميهمانت‏ بر در خانه توست، اى نيكوكار!بدكار به درب خانه‏ات آمده، پس از زشتيهايى كه نزد من است‏به خوبى‏هايى كه نزد تو است درگذر، اى بزرگوار!)
    و از كتاب فائق زمخشرى روايت كرده كه گويد: رسم امام حسن(ع)چنان بود كه چون از نماز صبح فارغ مى‏شد با كسى سخن نمى‏گفت تا آفتاب طلوع كند...
    و آن حضرت بيست و پنج‏بار پياده حج‏به جاى آورد...

    و اموال خود را دو بار با خدا تقسيم كرد...(يعنى نصف آن را در راه خدا به فقرا داد...) (4) و از حلية الاولياء ابى نعيم نقل كرده كه به سندش از امام باقر(ع)روايت نموده كه فرمود:

    «قال الحسن: انى لاستحيى من ربى ان القاه و لم امش الى بيته فمشى عشرين مرة من المدينة على رجليه.و فى كتابه بالاسناد عن شهاب بن عامر: ان الحسن بن على(ع) قاسم الله تعالى ماله مرتين حتى تصدق بفرد نعله، .و فى كتابه بالاسناد عن ابى نجيح ان الحسن بن على(ع)حج ماشيا و قسم ماله نصفين.و فى كتابه بالاسناد عن على بن جذعان قال: خرج الحسن بن على من ماله مرتين و قاسم الله ماله ثلاث مرات حتى ان كان ليعطى نعلا و يمسك نعلا و يعطى خفا و يمسك خفا.

    و روى عبد الله بن عمر عن ابن عباس قال: لما اصيب معاوية قال: ما آسى على شى‏ء الا على ان احج ماشيا، و لقد حج الحسن بن على خمسا و عشرين حجة ماشيا و ان النجايب لتقاد معه و قد قاسم الله ماله مرتين حتى ان كان ليعطى النعل و يمسك النعل و يعطى الخف و يمسك الخف‏».

    (من از خدا شرم دارم كه ديدارش كنم و پياده به خانه‏اش نرفته باشم.و به همين خاطر بيست‏بار پياده از مدينه به حج رفت.

    و به سند خود از شهاب بن عامر روايت كرده كه حسن بن على(ع)دو بار همه مالش را با خدا تقسيم كرده و دو نصف كرد، حتى نعلين خود را...

    و به سند خود از على بن جذعان روايت كرده كه گويد: حسن بن على(ع)دو بار همه مال خود را در راه خدا داد و سه بار هم تقسيم كرد، نصف براى خود و نصف را در راه خدا داد. ..)




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 16-07-2013 در ساعت 15:45
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 4


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,877
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : اخلاق امام حسن مجبتي عليه السلام



    تواضع و فروتنى آن حضرت

    ابن شهرآشوب در مناقب و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه و ديگران به سند خود روايت كرده‏اند كه امام حسن بن على(ع)بر جمعى ازفقرا (5) عبور كرد كه روى زمين نشسته و تكه‏هاى نانى در پيش روى خود گذارده و مى‏خوردند، و چون آن حضرت را ديدند تعارف كرده گفتند:

    هلم يابن بنت رسول الله الى الغداء»!
    (اى پسر دختر رسول خدا بفرما!به صبحانه!)


    امام(ع)پياده شد و اين آيه را خواند:

    ان الله لا يحب المستكبرين‏»(براستى كه خدا مستكبران را دوست نمى‏دارد!)

    و سپس شروع كرد به خوردن غذاى آنان و چون سير شدند امام(ع)آنها را به مهمانى خود دعوت كرد و از آنها پذيرايى و اطعام كرده و جامه نيز بر تن آنها پوشانيد، و چون فراغت‏يافت فرمود:

    «الفضل لهم (6) لانهم لم يجدوا غير ما اطعمونى، و نحن نجد اكثر منه‏» (7)

    (با همه اينها فضيلت و برترى از آنهاست، زيرا آنها بغير از آنچه ما را بدان پذيرايى و اطعام كردند چيز ديگرى نداشتند، ولى ما بيش از آنچه داديم باز هم داريم!)

    ملا محمد باقر مجلسى(ره)در بحار الانوار از برخى كتابهاى مناقب معتبره به سندش از مردى به نام نجيح روايت كرده كه گويد:

    حسن بن على(ع)را ديدم كه غذا مى‏خورد و سگى نيز در پيش روى او بود كه آن حضرت هر لقمه‏اى كه مى‏خورد لقمه ديگرى همانند آن را به آن سگ مى‏داد.

    من كه آن منظره را ديدم به آن حضرت عرض كردم: اجازه مى‏دهى‏من اين سگ را با سنگ بزنم و از سر سفره شما دور كنم؟در جواب من فرمود:

    «دعه انى لاستحيى من الله عز و جل ان يكون ذو روح ينظر فى وجهى و انا آكل ثم لا اطعمه‏»!


    (او را بحال خود واگذار كه من از خداى عز و جل شرم دارم كه حيوان روح دارى در روى من نگاه كند و من چيزى بخورم و به او نخورانم!) (8)

    سيوطى در كتاب تاريخ الخلفاء روايت كرده كه هنگامى امام حسن(ع)در مكان نشسته بود و چون خواست از آنجا برود فقيرى وارد شد، امام(ع)به آن مرد فقير خوش‏آمد گفته و با او ملاطفت كرد و سپس به او فرمود:

    «انك جلست على حين قيام منا افتاذن بالانصراف‏»؟


    اى مرد تو وقتى نشستى كه ما براى رفتن برخاستيم، آيا اجازه رفتن به من مى‏دهى؟)

    مرد فقير عرض كرد:

    «نعم يابن رسول الله‏»(آرى اى پسر رسول خدا) (9)



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 16-07-2013 در ساعت 15:43
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 4

    نرگس منتظر (31-07-2012), حسنعلی ابراهیمی سعید (18-06-2018), شوق یار (05-09-2011), صافات (20-01-2014)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,877
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : اخلاق امام حسن مجبتي عليه السلام



    انس با قرآن و خوف و خشيت آن حضرت


    از كتاب سير اعلام النبلاء ذهبى-يكى از دانشمندان اهل سنت-از ام موسى روايت‏شده كه گفته: رسم امام حسن بن على(ع)آن بود كه چون به بستر خواب مى‏رفت، سوره كهف را مى‏خواند و مى‏خوابيد. (10) و زمخشرى در كتاب ربيع الابرار روايت كرده كه حسن بن على چنان بود كه چون از وضوى نماز فارغ مى‏شد رنگش تغيير مى‏كرد و مى‏فرمود:

    «حق على من اراد ان يدخل على ذى العرش ان يتغير لونه‏» (11)


    شيخ صدوق(ره)در كتاب امالى به سندش از امام رضا(ع)روايت كرده كه فرمود: چون هنگام وفات امام حسن(ع)رسيد، گريست!

    به آن حضرت عرض شد: چگونه مى‏گريى با اينكه مقام شما نسبت‏به رسول خدا(ص)آنگونه است؟و رسول خدا(ص)درباره شما آن سخنان را فرمود؟ (12) و بيست مرتبه پياده حج‏به جاى آورده‏اى؟و سه بار مال خود را با خدا تقسيم كرده‏اى؟

    امام(ع)در پاسخ فرمود:

    «انما ابكى لخصلتين: لهول المطلع و فراق الاحبة‏» (13)


    (من به دو جهت مى‏گريم يكى براى دهشت از روز قيامت و ديگرى براى فراق دوستان!)

    و در روايت ديگرى از طريق اهل سنت آمده كه چون برادرش حسين(ع)سبب گريه آن حضرت را پرسيد در پاسخ فرمود:

    «يا اخى ما جزعى الا انى ادخل فى امر لم ادخل فى مثله و ارى خلقا من خلق الله لم ار مثلهم قط‏» (14)

    (برادر جان بى‏تابى من نيست جز براى آنكه در چيزى درآيم كه همانندش‏را نديده و داخل نشده‏ام، و خلقى از خلقهاى خدا را مى‏بينم كه همانندشان را نديده‏ام.)

    و در حديث ديگرى است كه فرمود:

    «انى اقدم على امر عظيم و هول لم اقدم على مثله قط‏» (15)

    و اين اشعار را نيز ابن آشوب و ديگران در بى‏اعتبارى دنيا و زهد در آن از آن حضرت روايت كرده‏اند:

    قل للمقيم بغير دار اقامة
    حان الرحيل فودع الاحبابا

    ان الذين لقيتهم و صحبتهم
    صاروا جميعا فى القبور ترابا


    (بگو بدانكه رحل اقامت‏به سراى ناپايدار افكنده، زمان كوچ نزديك شد با دوستان وداع كن.آنها كه ديدار كردى و همدمشان بودى همگى در گورها به خاك تبديل شدند.)

    يا اهل لذات دنيا لا بقاء لها
    ان المقام بظل زائل حمق

    (اى لذت طلبان دنياى ناپايدار براستى كه جاى گزيدن در سايه ناپايدار حماقت است. )

    لكسرة من خسيس الخبز تشبعنى
    و شربة من قراح الماء تكفينى

    و طرة من دقيق الثوب تسترنى
    حيا و ان مت تكفينى لتكفينى


    (براستى كه يك تكه نان عادى مرا سير كند، و يك شربت آب معمولى مرا كفايت كند.و يك قطعه از پارچه نازك در زمان حيات مرا بپوشاند و اگر مردم نيز براى كفنم كفايت كند.)

    در راه زيارت خانه خدا و سفر حج
    چنانكه در صفحات قبل خوانديد، امام حسن(ع)بارها پياده به سفر حج رفت كه عدد آنها را برخى بيست‏سفر و برخى بيست و پنج‏سفر ذكر كرده‏اند، كه از آنجمله حاكم نيشابورى-از دانشمندان اهل سنت-به سندخود از عبد الله بن عبيد روايت كرده كه گويد:

    «لقد حج الحسن بن على خمسا و عشرين حجة ماشيا و ان النجائب لتقاد معه‏» (16)

    (براستى كه حسن بن على بيست و پنج‏سفر پياده به حج رفت و مركبهاى راهوار او را بدون سوار همراهش مى‏كشيدند.)

    و نظير اين روايت را بيهقى در سنن كبرى و بيش از ده نفر ديگر از دانشمندان اهل سنت از عبد الله بن عبيد روايت كرده‏اند. (17)

    چنانكه در بيش از پنجاه حديث ديگر از راويان و مؤلفان اهل سنت‏به سندشان از محمد بن على و على بن زيد بن جذعان به همين مضمون رواياتى نقل شده است. (18)

    و در اين باره حديث جالبى نيز در كتابهاى كافى و خرائج و مناقب ابن شهرآشوب (19) از ابى اسامة از امام صادق از پدرانش(ع)روايت‏شده كه متضمن معجزه و كرامتى نيز از آن حضرت مى‏باشد و آن حديث اين است كه فرمود:

    حسن بن على(ع)در يكى از اين سفرها، از مكه به سوى مدينه حركت كرد و پياده مى‏رفت، و در اثر همان پياده‏روى، پاهاى آن حضرت ورم كرد و برخى از همراهان عرض كردند: خوب است‏سوار شويد تا اين ورم بر طرف گردد؟

    امام(ع)فرمود: نه، ولى ما هنگامى كه به منزلگاه مى‏رسيم مرد سياه چهره‏اى پيش ما خواهد آمد كه با خود روغنى دارد و براى مداواى اين ورم خوب است و شما آن روغن را از او بخريد و در خريد با او سختگيرى نكنيد(و چانه نزنيد).

    برخى از همراهان و خدمتكاران عرض كردند: سر راه ما چنين منزلى كه كسى بيايد و چنين دارويى بفروشد نيست!؟

    فرمود: چرا اين منزل سر راه ماست.

    و به دنبال اين گفتگو چند ميل راه رفتند كه مرد سياه چهره‏اى پيش روى ايشان در آمد، امام حس (ع)به خدمتكار خود فرمود: اين است آن مرد سياه(كه گفتم)روغن را به قيمتى كه مى‏گويد از او بگير، و چون نزد او رفت، مرد سياه گفت: اين روغن را براى چه كسى مى‏خواهى؟

    پاسخ داد: براى حسن بن على بن ابيطالب(ع)!

    سياه گفت: مرا نزد او ببر، و چون او را نزد امام(ع)بردند عرض كرد:

    «يابن رسول الله انى مولاك لا اخذ ثمنا و لكن ادع الله ان يرزقنى ولدا سويا ذكرا يحبكم اهل البيت فانى خلفت امراتى تمخض‏»

    (اى پسر رسول خدا من از دوستان شمايم كه بهايى نخواهم گرفت، ولى از خدا بخواه كه مرا فرزند پسرى صحيح و سالم روزى كند كه شما خاندان را دوست‏بدارد، زيرا من كه آمدم زنم در حال زاييدن بود.)

    امام(ع)فرمود: به خانه‏ات برو كه خداى تعالى فرزند پسرى سالم به تو خواهد داد.

    مرد سياه فورا به خانه‏اش رفت و مشاهده كرد كه خداوند پسرى سالم به او عنايت كرده، و آن مرد خوشحال به نزد امام حسن(ع)بازگشته و به آن حضرت دعا كرده و ولادت آن فرزند را اطلاع داد، و امام(ع)نيز روغن را به پاهاى خود ماليد و هنوز از آن منزل نرفته بودند كه ورم پاهاى آنحضرت برطرف گرديد.



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 17-07-2013 در ساعت 18:34
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 3

    نرگس منتظر (31-07-2012), حسنعلی ابراهیمی سعید (18-06-2018), شوق یار (05-09-2011)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    39
    نوشته
    569
    تشکر
    949
    مورد تشکر
    1,346 در 429
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اخلاق امام حسن مجتبی(علیه السلام)

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم


    اخلاق حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام)
    حضرت امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : پدرم از پدرش نقل مى كرد كه حسن بن على بن ابى طالب(علیهم السلام) در زمان خودش عابدترين و زاهدترين و برترين مردم بود . هنگامى كه به حج مى رفت پياده مى رفت و چه بسا با پاى برهنه به سوى حرم امن حركت مى كرد .
    هنگامى كه ياد مرگ و قبر و برانگيخته شدن در قيامت و عبور بر صراط مى افتاد ، گريه مى كرد و چون ياد عرضه شدن بر خدا مى كرد ، فريادى مى كشيد و غش مى نمود و هنگامى كه در نماز قرار مى گرفت گوشت بدنش در پيشگاه خدا مى لرزيد و زمانى كه ياد بهشت و دوزخ مى كرد چون مار گزيده به خود مى پيچيد و از خدا درخواست بهشت مى نمود و از دوزخ به حق پناه مى برد(97) .



    منبع : بنیاد دعبل خزاعی
    امضاء



    اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم و العن اعدائهم و انصر شیعتهم

  9. تشكرها 4

    parsa (19-03-2010), حسنعلی ابراهیمی سعید (18-06-2018), صافات (20-01-2014)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi