پس از وفات موسى(ع) «يوشع بن نون» كه از نوادگان يوسف(ع) بود زمام امور بنىاسرائيل را به دست گرفت و بنى اسرائيل همراه او به سرزمينى كه در آن زمان بدان وعده داده شده بودند، يعنى فلسطين وارد شدند.نخستين شهرى را كه آنان به اشغال خود درآوردند، شهر «اريحا» - بنا به گفته بعضى «اورشليم» - بوده است و خداوند به آنها دستور داده بود آنگاه كه وارد شهر مىشوند با حالت خضوع و خشوع در برابر خداوند، از دروازه شهر وارد گردند و كلمه <حُطّه» را بر زبان آورند؛ يعنى پروردگارا، از گناهان ما بگذر. ولى آنان از دستور خدا سربرتافته و با حالتى ازكبر و نخوت وارد شهر گرديدند و به جاى اينكه از خداى خويش طلب مغفرت و بخشش نمايند، چنان كه خدا آنها را بدان فرا خوانده بود، به فسق و فجور و تبهكارى پرداختند. خداوند از كردار آنان به خشم آمد و در برابر نافرمانىهاى آنان، عذاب خود را بر آنها فروفرستاد:
وَإِذ قُلْنا ادْخُلُوا هذِهِ القَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُوا البابَ سُجَّداً وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَسَنَزِيدُ المُحْسِنِين* فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ؛(1)
و آن زمان كه گفتيم وارد اين شهر (بيتالمقدس) شويد و از نعمتهاى آن تناول كنيد و از آن در، سجده كنان وارد گرديد و بگوييد خدايا، از گناه ما درگذر، تا اينكه از خطاى شما بگذريم و بر ثواب نيكوكاران شما بيفزاييم. ستمكاران پس از آن، حكم خدا را تبديل به غير آنچه بدانان گفته شده بود، نمودند و ما به كيفر بدكارى، عذابى سخت از آسمان بر آنها وارد ساختيم.
يوشع در فلسطين به اداره امور بنى اسرائيل پرداخت و ميان آنها حكمرانى كرد تا از دنيا رفت و پس از او حاكمانى روى كار آمدند و برههاى از زمان، بىآنكه مردم از وجود پادشاه قدرتمند و صاحب شوكتى برخوردار باشند، ميان آنان فرمانروايى كردند.
در آن زمان بنىاسرائيل در معرض حملات ملتهاى مجاور خود قرار داشتند و آداب ورسوم رايج بين آنان اين بود كه هرگاه با دشمنان خود درگير مىشدند، تابوت سلطنتى را پيشاپيش خود قرار داده و از آن كمك مىخواستند تا اراده و تصميمشان تقويت گردد.
پس از آن، نبرد خونينى ميان بنى اسرائيل با فلسطينىها رخ داد و از آنجا كه خداوند در اثر گناهانِ قوم بنى اسرائيل بر آنان خشمگين بود، فلسطينىها طعم تلخ شكست را به آنها چشاندند و زنان و فرزندان آنان را به اسارت گرفتند و آنها را از شهرشان بيرون براندند و تابوت سلطنتى را از آنان باز پس گرفتند و به خانه خداى خود (داجون) بردند.
بنىاسرائيل در دوران هيئت حاكمه، به باديهنشينى پرداخته و داراى تعصبهاى قبيلهاى بودند و اين شيوه را تا سال 1040 ق.م ادامه دادند تا اينكه ميان آنان رهبرى پديدار شد و آنها را متحد ساخت و زير يك پرچم گرد آورد و بدين سان به عنوان نخستين پادشاه بنىاسرائيل زمام امور حكومت را به دست گرفت، وى در تاريخ يهود به نام <شائول» معروف بوده و قرآن او را <طالوت» ناميده است.