» «اکو» الهه ی زیبارویی که شیفته ی صدای دلنشین خود بود دل در گرو «نارسیس» می نهد، امّا این جوان مغرور توجّهی به او ندارد.
یک روز که نارسیس برای شکار گوزن عازم جنگل می شود اکو او را مخفیانه دنبال می کند. نارسیس اكو را کنار کشیده و می خواهد تا او را به حال خود رها نماید. اکو تا پایان عمر دلشکسته و اندوهگین از عشق ناکام خود ذره ذره آب می رود تا اینکه از او چیزی جز صدایش باقی نمی ماند و از این پس او را اكو (طنین صدا) می نامند. اینك اكو دعا می كند، تا نارسیس نیز به درد عشق گرفتار شود ...
نارسیس تشنه می شود و برای نوشیدن آب به کنار چشمه ای می رود. تصویر خود را در آب می بیند و شیفته جمالش می شود و درد عشق را تجربه می كند. امّا در پی این عشق دست نایافتنی، جان می سپارد و در كنار بدن او برای نخستین بار! گلی می روید كه آن را نارسیس (همان گلنرگس) می نامند. (1)
آری، اگر نارسیس دل می شكند، مهدی(عج) شكسته دلان را پناه و امید است.
اگر نارسیس با دیدن جمال خود محو جمالش می شود. اما عاشقان مهدی(عج)، كسانی هستند كه بی آنكه او را ببینند عاشق جمال و مرام او شده اند.
اگر نارسیس افسانه بود، امّا اینك عشق های حقیقی جای افسانه ها و عشق های بدلی را گرفته اند و به عشق آبرویی بی مثال داده اند.
و اگر عشق های افسانه ای چون اكو و نارسیس، لیلی و مجنون، و ... با جدایی و حسرت معنا می یابند امّا اینك عشق به مهدی(عج) با وصل و امید به ظهور تجلّی می كند.
«آری، باید به گل نارسیس، گل نرگس گفت.»
(1) اساطیر یونان، لیدی پلودن و دیگران، ترجمه: محمد نژد، چاپ اول، صفحه: ۲۲ .