صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 42

موضوع: امام حسين (عليه السلام) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    38- استفاده از تبليغ

    استفاده از تبليغ در نهضت حسينى ، آن وقت درست است كه عامل نهضت را تنها امتناع از بيعت ندانيم . استفاده از تبليغ با دو عامل ديگر يعنى اجابت مردم كوفه براى در دست گرفتن زمام امور، و ديگر امر به معروف و نهى از منكر جور مى آيد، و البته از زمان سقوط كوفه به بعد هر اندازه از عنصر تبليغ استفاده شده باشد اختصاص دارد به امر به معروف و نهى از منكر.


    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:38


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    بخش سوم : مقدمه دوم : شناخت و داورى صحيح درباره هر حادثه بزرگ تاريخ كه به انگيزگى ارزش ها به وجود آمده به سه عامل مهم مربوط است :

    عامل يكم - اطلاعات لازم و كافى در حد مقدور درباره ماهيت علل و نتايج حادثه .
    عامل دوم - آگاهى هر چه بيشتر از اصول كلى و ثابت ، و قضاياى جزئى و متغير حيات انسانى در حادثه .
    عامل سوم - برخوردارى از دريافت طعمِ واقعىِ اصول و ارزش هاى والاى انسانى كه در سطوح و ابعاد مختلف آن حادثه وجود دارد.
    عامل يكم - اطلاعات لازم و كافى در حد مقدور، پيرامون ماهيت و علل و نتايج حادثه
    بديهى است كه هيچ حادثه اى ، حتى ناچيزترين رويداد در عرصه زندگىِ فردى و اجتماعى ، بدون شناخت علل نزديك و دور و جريانات همزمان كه ممكن است به نوعى با حادثه ارتباط داشته باشند، قابل فهم نيست ، چه رسد به آن قسمت از وقايع بزرگ تاريخىِ جهانى كه در سرنوشت مادى و معنوى همه انسان ها داراى تاءثير عميق مى باشد. اين حقيقت كه داستان امام حسين (عليه السلام) از جهت جامع بودن بر تمامى ابعاد فداكارى در راه عالى ترين ارزش هاى انسانى ، منحصر به فرد است ، بر هيچ كس پوشيده نيست . شما اين عبارت را با صراحت كامل در كتاب امام حسين و ايران تاءليف يك محقق آلمانى مى بينيد:
    ((كشته شدن حسين {مانند هر كشته شدن } يك فاجعه بود، اما فاجعه اى استثنايى ، و بعد از چهارده قرن ، يك مورخ بى طرف ، آن فاجعه را به شكل يك كوه طولانى و مرتفع مى بيند كه فاجعه جنگ هاى ديگر در پشت آن پنهان است و به چشم نمى رسد. بزرگ ترين محتمل (يا علت ) كه اين فاجعه را بزرگ كرد، اين بود كه براى حفظ جان صورت نگرفت و منظور مادى هم در آن نبود و حتى حسين علاقه نداشت با اين فداكارى نام خود را باقى بگذارد، و ديگران نام او را حفظ كردند و باقى گذاشتند.))در اين جا اين سؤ ال جدى مطرح مى شود كه : با توجه به اهميت فوق العاده اى كه اين داستان ، مخصوصا از نظر علل و نتايج خود دارد، چه علتى باعث شده است كه اكثر محققان و تحليل گران تاريخ عمومى ، اگرچه آن را مورد تحقيق قرار داده اند، ولى حقِ اهميت و عظمت آن را به جاى نياورده اند؟ به نظر مى رسد، چهار علت مهم براى اهميت ندادن به اين حادثه بزرگ وجود دارد:
    علت يكم - اهتمام به اين واقعه شگفت انگيز، احتياج به شناخت ابعاد و سطوح بسيار متنوع ، مانند معرفت دين ، اخلاق ، حقوق ، سياست - به معناى مديريت انسان در حركت به سوى عالى ترين هدف حيات و اصول پيشرو فرهنگ ها - دارد. لذا، كمتر كسى توانسته است كه اهميت واقعىِ اين حادثه را درك نمايد.
    علت دوم - ممكن است فهم حادثه مورد تحليل ، نيازمند پيگيرى علل و عوامل دور و نزديك و نتايج و رويدادهاى همزمان باشد كه رابطه اى با حادثه داشته باشند و شخص تحليل گر نتواند از عهده جمع آورى و فهم دقيق آن ها بر آيد.
    علت سوم - در صورتى كه شناختِ همه جانبه حادثه موجب شود تا شخص محقق از برخى معتقدات خود دست بردارد، قطعى است كه چنين محققى به شناخت همه جانبه حادثه علاقه اى نخواهد داشت .
    با نظر به اين علل است كه مى بينيم اغلب نويسندگان و تاريخ ‌نگاران ، توفيق بررسى و تحليل و تحقيق عينى و موشكافانه اين حادثه شگفت انگيز و سازنده را پيدا نمى كنند.
    ما در اين مورد سخنى با آقاى كورت فريشلر آلمانى نويسنده فاضل و محقق كتاب ((امام حسين و ايران )) داريم . اين مرد محقق ، با اين كه تتبع ، تحقيقات و استنباطهاى بسيار خوب و مفيدى از داستان امام حسين (عليه السلام) داشته است ، اين داستان بسيار با عظمت را گسيخته از ريشه ها و عوامل قبلى مورد تحقيق و تتبع قرار داده است ؛ به طورى كه اگر كسى اطلاعاتى از جريانات ماقبل سال 61 هجرى نداشته باشد، گمان مى كند داستان شگفت انگيز نينوا در مقطعى از تاريخ اتفاق افتاده است كه هيچ حادثه اى پيش از آن وجود نداشته است !
    هم چنين ، در جايى ديگر از كتاب مى بينيم كه از زبان امام حسين (عليه السلام) به فرزدق مى گويد:
    ((سال ها من دست روى دست گذاشتم و درصدد برنيامدم كه با اساس ظلم مبارزه كنم و حق را اعلام نمايم ، ولى بعد از مدتى سكوت ، تصميم گرفتم كه قيام كنم .))در صورتى كه آن چه در تاريخ مى بينيم ، اين است :
    ((هنگامى كه امام حسن (عليه السلام) از دنيا رفت ، شيعه در عراق حركتى كرد و آنان به امام حسين (عليه السلام) نوشتند كه بيعت معاويه را شكسته اند و با او (حسين (عليه السلام)) بيعت خواهند كرد. آن حضرت امتناع فرمود و تذكر داد كه ميان او و معاويه تا مدتى تعهد و پيمانى بسته شده است و او نمى تواند آن تعهد را نقض كند تا آن مدت بگذرد و اگر معاويه هلاك شود، تصميم خواهد گرفت .))
    ملاحظه مى شود كه امام حسين (عليه السلام) در برابر ظلم ، دست روى دست نگذاشت و با امكان مبارزه با ظلم ، سكوت نفرمود. با نظر به دلايل بسيار قوى كه وجود دارد، امام حسين (عليه السلام) هرگز از اصل ((احدى الحسنيين ))روى گردان نشده بود (كشته شدن در راه خدا براى او حل شده بود) لذا، نقل قول زير، صحيح به نظر نمى رسد:





    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:38

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    ((ابوهره ازدى ، امام حسين (عليه السلام) را در راه كوفه ديد و از آن حضرت پرسيد اى پسر پيامبر خدا، چرا از حرم خدا و حرم جدت بيرون آمدى ؟ فرمود: يا اباهره ، بنى اميه مالم را گرفتند، صبر كردم . اهانتم كردند، صبر نمودم ، و خواستند خونم را بريزند، خود را نجات دادم . و سوگند به خدا گروهى ستمگر مرا مى كشند و خداوند آنان را در ذلت و پستى و شمشير بران فراگير غوطه ور مى سازد و بر آنان كسى را مسلط مى سازد كه آنان را ذليل كند، ذليل تر از قوم سبا...))بر فرض صحت ، اولا؛ صبر آن حضرت در برابر مصيبت هاى شخصى بود، مانند صبر امام حسن مجتبى (عليه السلام)، نه دست روى دست گذاشتن در مقابل ظلم همه جوامع اسلامى . ثانيا؛ با تعهدى كه امام (عليه السلام) با معاويه بسته بود، تحمل در برابر تعهدى ها و تجاوزها به حقوق شخصى امام حسين (عليه السلام) مجوز قيام مسلحانه در مقابل معاويه نبود. {مخفى نماند كه امام حسين (عليه السلام) بنابه نقل از لهوف ، جمله فوق را به ابوهره فرموده است نه فرزدق }.
    علت چهارم - اين علت كه شايد با اهميت ترين علت باشد، اين است كه شخص متفكر و محقق ، در رويارويى با اين حادثه - همان طور كه در گذشته اشاره نموديم - با حقايقى مانند ايمان ، عشق ، احساس مسؤ وليت بزرگ درباره انسان ها و اعتقاد جزمى به خدا و ابديت روبه رو است ، كه يكى از طرفين حادثه (امام حسين (عليه السلام) و ياران او) آن ها را در حد اعلى داشتند. در صورتى كه طرف ديگر (يزيد و يزيديان ) منطقى جز خودخواهى و خودكامگى و ظلم و تجاوز نمى فهميدند. شخص محقق ، هر اندازه هم كه بخواهد در مقابل اين دو منطق (حق محض و باطل محض ) بى طرفى و تماشاگرى بى تاءثر را انتخاب كند، امكان ناپذير به نظر مى رسد. همين تاءثير شديد داستان نينواست كه در طول تاريخ ، موجب حركت جدى فردى و اجتماعى مردم به سوى هدف هاى تكاملى شده است . آرى ، يك دقت خوب لازم است تا تاءثير ملموس و ناملموس حركت حسينى را در عرصه ارزش هاى انسانى درك و دريافت كنيم . در اين حادثه تقابل انسانيت با ضد انسانيت ، مرد محقق ، دو بعد بى نهايت عظمت و كمال و بى نهايت پستى و سقوط را چنان آشكار و با خطوط و اشكال نمايان خواهد ديد كه توانايى سكوت و تماشاگرى بى طرف را از دست خواهد داد، زيرا محال است يك محقق و متفكر خردمند كه واقعا با انسان و انسانيت آشنايى نزديك دارد، در شعاع جاذبيت فوق طبيعى امام حسين (عليه السلام) قرار نگيرد. همه مى دانيم كه قرار گرفتن در جاذبيت چنين شخصيت الهى بزرگ همان ، و اجتناب از حيوان منشى ها، مقام پرستى ، سلطه گرى ، شهرت خواهى و خودخواهى ها همان . چه اندكند افرادى كه براى قرار گرفتن در شعاع جاذبيت فوق طبيعى امام حسين (عليه السلام)، از امور مزبور اجتناب نمايند.
    آرى ، چنين است قانون سقوط انسان به رذالت هاى ضد ارزش . مثل اينان ، مثل آن موش است كه در زير خاك ها و ديوارها با دست هاى كوچكش ‍ مشغول كندن و سوراخ كردن است . اگر يكى از آن سوراخ ‌ها فضاى روشنى را نشان بدهد، آن حيوان ظلمت پرست از روشنايى فرار مى كند و دنبال كار خود را در كاوش در تاريكى ها مى گيرد!






    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:38

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    عامل دوم - آگاهى هرچه بيشتر از اصول كلى و ثابت و قضاياى جزئى و متغيرِ حيات انسانى در حادثه

    براى درك اهميت اين عامل ، بايستى دو بعد اساسىِ رويدادهاى تاريخ را در نظر داشته باشيم :

    بعد يكم - نمودها و جريانات جزئى و متغير حوادث

    كه عبارت است از: تسلسل طولى آن رويدادها با علل و معلولات فيزيكى و حوادث همزمان آن ها. تاريخ از اين بعد، مركب از نمودهاى فيزيكى و جزئى متغير است كه ما آن ها را مانند محسوسات جزئى و متغير زمان حاضر تا مدتى كم و بيش مشاهده مى كنيم و به وسيله تعقل و ابزار، از آن ها بهره بردارى مى نماييم . به جهت همين جزئى بودن و دگرگونىِ دائمى آن هاست كه تاكنون از اطلاق علم به نمودشناسى حوادثِ فيزيكىِ تاريخ ، خوددارى شده است .

    بعد دوم - اصول و قوانين كلى و ثابتِ وقايعِ تاريخ است كه بدون توجه دقيق به آن ها، براى تطبيق و تفسير و توجيه وقايع ، نمى توان از آن ها بهره بردارى نمود.

    اين اصول و قوانين به دو دسته مهم تقسيم مى شوند:
    للّه للّه دسته اول - اصول و قوانين درجه اول للّه للّه للّه
    از نظر وسعت دايره و فراگيرى آن ها، مانند عامل محرك تاريخ و زير بناهاى اصلىِ قواعد علوم انسانى ، مانند قواعد كلى و ثابت حقوق ، اقتصاد، سياست و اخلاق .
    به عنوان مثال ، اين كه ((عامل محرك تاريخ مركب است از: 1- هر حقيقت سودمند واقعى براى انسان ها، 2- مديريت انسان درباره زندگى خود)) يك اصل كلى ثابت است كه مى تواند ابعاد مربوط به زيربناى حوادث و حركت هاى تاريخى را توضيح بدهد. هم چنين ، به عنوان مثال ؛ مبناى اصلى حقوق در تاريخ عبارت است از اين كه چون هر انسانى ، داراى تمايلات و خواسته هاى نامحدود است و بديهى است كه اگر همه انسان ها درصدد اشباع تمايلاتِ نامحدودِ خود برآيند، زندگى دسته جمعى امكان ناپذير خواهد بود، لذا براى امكان پذير ساختن زندگى اجتماعى و براى تحقق بخشيدن به آن ، مجبورند از تمايلات نامحدود كه به تزاحم و كشتار منتهى مى گردد، دست بردارند و تمايلات محدود را كه زندگى مزبور را امكان پذير مى سازد، بپذيرند.
    للّه للّه دسته دوم - اصول و قوانين درجه دوم ،للّه للّه للّه
    اصل تقسيم حقايق سودمند به حقايق مادى و معنوى و اصول ناشى از تحليل هر يك از آن حقايق كلى ، مانند قواعد كشاورزى ، قواعد اخلاقى ، سياسى و حقوقى .



    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:38

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    عامل سوم - برخوردارى از دريافت طعم واقعىِ اصول و ارزش هاى والاى انسانى كه در سطوح و ابعاد مختلف آن حادثه وجود دارد.

    از ديدگاه آن سطح نگران كه از انسان و تاريخش چيزى جز يك حيوان پيچيده با آثار طبيعى كه از او بروز كرده و سلسله اى پيوسته به نام ((تاريخ )) را به وجود آورده است ، درك نمى كنند، اين عامل نه تنها اهميتى ندارد، بلكه مى پندارند كه اين عامل ، اصلا نبايد براى مورخ مطرح شود. آقاى كورت فريشلر در كتاب ((امام حسين و ايران )) از آقاى ماركوارت ، محقق آلمانى چنين نقل مى كند:

    ((مورخ وقتى كه به يكى از افرادى كه در تاريخ از آنان نام مى برند علاقه مند شود، ديگر مورخ نيست ، بلكه مؤمن است .))





    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:38

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    و آن پيشواى رادى و سرفرازى را موهبت عظيم و نعمت گران خدا به انسان ها وصف مى نمايد.
    لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة ...

    ((يقين ، خدا بر توحيدگرايان و شايسته كرداران ، منت نهاد كه پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت ، تا آيات خود را برايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد...))
    همو كه قرآن در وصف شخصيت اخلاقى و انسانى اش ، خلق و خوى پرشكوه او را بسان قرآن و عرش خويش عظيم مى شمارد و مى فرمايد:
    انك لعلى خلق عظيم

    ((به راستى كه تو، اى محبوب ما، داراى خلق و خوى شكوهبار و تحسين برانگيزى هستى .))
    چرا كه او به تنهايى به همه برازندگى ها و ويژگى هاى برجسته پيامبران ، آراسته بود؛ به سپاسگزارى و حق شناسى نوح ، به دوستى ابراهيم ، به اخلاص موسى ، به راستى اسماعيل ، به شكيبايى يعقوب ، به پايدارى ايوب ، به جوانمردى و زيبايى يوسف ، به فروتنى داود، به حشمت و معنويت سليمان ، به شهامت و شجاعت صالح ، به بشردوستى هود، به ستم ستيزى لوط، به مهر و دلسوزى زكريا، به صلح دوستى و آزادگى مسيح و...و به تنهايى نشانگر همه والايى هاى آنان بود؛ چرا كه خلق و خوى انسانى و سبك و سيره آن پيشواى بزرگ ، بسان قرآن بود؛ درست همان گونه كه معارف و مفاهيم زيبا و دلنواز قرآن ، بى كران و جاودانه است ، رفتار و كردار آن حضرت نيز زيبا، پرجاذبه و وصف ناپذير بود.كان خلقه القرآن ، يعنى كما ان معانى القرآن لا تتناهى كذلك اوصافه الجميلة الدالة على خلقه العظيم لاتتناهى

    و بدان دليل كه به خاطر اصلاح خلق و خو و روش و منش انسانها انگيزش ‍ يافت .
    بعثت لاتمم مكارم الاخلاق ((من براى شكوفايى ارزش هاى اخلاقى و كمال بخشيدن به آنها برانگيخته شده ام .)) و بدان جهت كه تربيت يافته بارگاه خدا بود.
    ادبنى ربى فاحسن تاءديبى ، اءنا اءديب الله و على اءديبى .
    و براى آزادى بشر آمد و به راستى بزرگ پرچمدار آزادى و آزادگى است كه اميرمؤمنان در وصف آن حضرت فرمود:
    فبعث الله محمدا بالحق ليخرج عباده من عبادة الاوثان الى عبادته و من طاعة الشيطان الى طاعته ((خداى فرزانه ، محمد را به حق برانگيخت تا بندگانش را از پرستش ‍ بت هاى رنگارنگ نجات داده و به عبادت خداى يگانه اوج بخشد؛ و آنان را از زير بار گران و ذلت بندگى و فرمانبردارى شيطان و شيطان صفتان خودكامه فريب كار، آزاد ساخته و به اطاعت خداى يكتا مفتخر سازد.))
    آرى ، پدر ارجمند و گرانمايه فاطمه چنين بزرگ مرد پرشكوه و بى نظيرى است ، و اين نخستين امتياز آن بانوى فرزانه و بى همتاست .

    امام آزاده و پر فضيلت او

    دومين امتياز دخت فرزانه محمد (صلى الله عليه و آله ) اين است كه مام نوانديش و پرشرافت و آزاده اش نيز از تبار خوبان و شايستگان و بهترين هاى روزگاران است .از خاندان هاى اصيل و نجيب ، شرافتمند و درستكار، شجاع و پر شهامت ، دانشمند و فداكار روزگاران خويش ، و از خدمتگزاران خانه خدا و مدافعان نستوه و شير دل آن بود.



    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:39

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    براى نمونه :
    1- پدر اين بانوى خردمند، مردى به نام ((خويلد)) است .
    او مردى بود كه سرشت دينى و مذهبى داشت و از اين رهگذر است كه تاريخ ‌نگاران در شهامت و فداكارى او آورده اند كه وقتى فرمانرواى خودكامه ((يمن )) در آن روزگاران تصميم گرفت تا معبدى بسازد و براى رونق بخشيدن به آن ، نيرويى گسيل داشت تا ((حجر الاسود)) را از ديوار كعبه برگيرند و به ((يمن )) انتقال دهند.اين مرد شجاع از كسانى بود كه مردم را به قيام و مقاومت در برابر آن تهاجم و تجاوز برانگيخت و در پرتو پايدارى و شجاعت و دميدن روح غيرت به جان ها، فرمانرواى ديكتاتور ((يمن )) را از تصميم خويش منصرف ساخت .
    2- نياى بزرگ بانوى خردمند جهان عرب ، مردى شجاع به نام ((اسد)) بود.
    او عنصرى حق جو و حق پو و حق طلب شناخته مى شد.از رنج رنجديدگان و بيدادگرى بيدادگران و پايمال شدن حقوق محرومان ، سخت رنج مى برد و در انديشه تضمين و تاءمين حقوق بشر در آن روزگاران سياه بود.
    و در همين انديشه نيز پيمان جوانمردان يا حلف الفضول ، و نخستين اعلاميه حقوق بشر را در جهان عرب امضا كرد و با گروهى از عدالت خواهان و غيرتمندان ، هم پيمان گرديد كه از حقوق و آزادى و امنيت انسانها يا حقوق بشر دفاع كند.
    و اين همان پيمان مقدسى بود كه پيامبر نيز در دوران جوانى و بهاران زندگى اش در آن عضو شد و هميشه بدان مباهات مى كرد.
    3- از جمله خاندان و عمو زادگان او ((ورقه )) بود.
    مرد خردمند و خوشفكر و انديشورى كه پرستش هاى ذلت بار نمى پسنديد و در پى تحقيق و تفكر در مورد آيين توحيد گرايانه ابراهيم بود.
    او همان مرد انديشمندى بود كه در گذرگاه هاى حساس تاريخى ، بانوى خردمند حجاز، او را مشاور خويش مى شناخت و به ديدگاه او اعتماد مى نمود؛ از جمله در ازدواج با پيامبر و به هنگامى كه نخستين بارقه وحى بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمد، او بود كه به وسيله بانوى بزرگ حجاز به پيامبر تبريك گفت و او را به پايدارى و استوارى و جديت توصيه كرد.
    او دانشورى آشنا به كتابهاى آسمانى پيشين بود و بر ضد شرك و كفر هشدارها مى داد.نمونه اشعار او در توحيد و يكتاپرستى و پيرامون جهان پس از مرگ و زندگى جاويد، جالب است و نشانگر عظمت او
    بانوى خردمند جهان عرب علاوه بر اين ريشه و تبار اصيل و شرافتمند، خود در زندگى ، داراى برجستگى ها و امتيازات تحسين برانگيزى بود كه اين امتيازات و ارزش ها او را از ديگر زنان عصر و نسل خويش ممتاز ساخته و او را در خور همسرى برترين برگزيده و پيام آور خدا و درخور مادرى بانوى بانوان و شايسته ترين الگوى زنان گيتى مى سازد؛



    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:39

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    براى نمونه :

    1- روح نوانديشى و ابتكار

    اگر شرايط آن روز جهان عرب و حجاز را بنگريم ، به اين واقعيت پى مى بريم كه او از روح ابتكار بهره ور بود.او داراى ثروتى عظيم بود كه از طريق ارث به او رسيده بود، اما به جاى كسب ظالمانه رايج آن روز كه رباخوارگى و سوددهى و مكيدن خون محرومان و تهيدستان بود - و امروز هم متاءسفانه چين است - او سرمايه خويش را در راه سازندگى و تجارت و سود مشروع و عادلانه به كار مى انداخت .
    از اين راه در درجه نخست ، بر مال حلال خويش مى افزود و در درجه دوم ، بر اقتصاد جامعه ، خون مفيد و ثروت سالم تزريق مى كرد و در درجه سوم ، گروهى را به خاطر همراهى با كاروان بزرگ خويش اداره مى كرد و در درجه چهارم ، نيازهاى مردم را برطرف مى ساخت .
    اگر شرايط رباخوارگى آن روز عرب و آيات قرآن در اين زمينه را بنگريم كه چگونه و در چند مرحله به جنگ اين بلا و اين آفت بزرگ اجتماعى رفته است ، آن گاه بيشتر به عظمت اين بانوى خوش فكر و روح خلاق و مبتكر او پى مى بريم .

    2- روح مديريت

    اسناد روايى و تاريخى بيانگر اين واقعيت است كه بانوى خردمند حجاز، زن شريف و ثرتمند و صاحب امكاناتى بود كه به تجارت گسترده اى اشتغال داشت ؛ كارگزاران و كارمندان و عوامل اجرايى را استخدام مى كرد و خود در مركز و خانه و دفتر كارش مى نشست و اين كاروان عظيم تجارتى را با پنجه نيرومند تدبير و قدرت گره گشاى مديريت خويش به حركت مى آورد و به كارهاى اقتصادى خويش سامان مى بخشيد.
    با دقت در انتخاب وقت و فرصت ، نوع كالا و مقدار آن ، حركت و بازگشت و توقف كاروان را با آگاهى از زمان و مكان ، به گونه اى تنظيم و تدبير و برنامه ريزى مى كرد كه شگفت همگان را برمى انگيخت و كاروان بزرگ تجارتى اش همواره در راه بود؛ از يمن به حجاز مى رفت و از حجاز به شام و ديگر مراكز مهم اقتصادى و تجارى و مبادلاتى جهان عرب ؛ و سود سرشار و عادلانه و فراوانى با خود به همراه مى آورد.
    اگر به شرايط آن روز جهان و نيز دنياى عرب در آن روزگاران آشنا باشيم ، و نيز اگر اسارت و محروميت كامل ((زن )) از حقوق انسانى و اجتماعى اش را به ياد داشته باشيم ، و اگر زنده به گور شدن دختران را به خاطر بياوريم ، آن گاه اداره چنين شريان مهم اقتصادى به وسيله يك بانو و به مديريت توانمند و ظريف او، ما را به شخصيت برجسته و ابتكار در كارها و روح مديريت و سازنده او رهنمون مى شود و درمى يابيم كه به راستى او در آن روزگاران خردمندترين و مدبرترين و كارآمدترين بانوى جهان خويش بود.


    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:39

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    3- روح استقلال جويى

    استقلال جويى و استقلال طلبى و استقلال انديشى بانوى بزرگ حجاز از لابه لاى رفتار و عملكردش به شايستگى نمايان است و اين از برجستگى ها و امتيازات بلند اوست ؛ چرا كه انسان از نظر فكر و انديشه مستقل نباشد، نمى تواند در ميدان عمل و تجارت و حساس ترين لحظات تصميم گيرى به طور مستقل بينديشد و عمل كند.
    بانوى خردمند ((حجاز))، در پرتو اين استقلال انديشه بود كه ده ها خواستگار دارنده زر و زيور و كاروان تجارتى و صاحب امكانات را راند و نپذيرفت و به همه آنها ((نه !)) گفت ، و به گونه اى گفت و عمل كرد كه همه پنداشتند او هرگز تصميم به ازدواج ندارد.اما همان بانوى بزرگ هنگامى كه با انسانى امين و پاكدل و متفكر و شايسته كردار و روحى بزرگ چون ((محمد)) آشنا شد، همه آداب و رسوم جاهلى و خرافى را به تمسخر گرفته و خود پيشنهاد پيوند با آن وجود گرانمايه را داد.
    و آن گاه كه غوغايى از هياهو و جنجال به راه افتاد كه بانوى ثروتمند و مقتدرى چون شما با جوان تهيدستى چون ((محمد)) نبايد پيوند زندگى ببندد، با قدرتى شگرف ايستاد و همه ثروت و امكانات خويش را در پاى محمد ريخت و نشان داد كه حسن انتخاب ، حسن عاقبت ، سعادت ، شخصيت ، عظمت و شكوه ، چيزى است كه براى به دست آوردن آن نه تنها از پول ، كاروان تجارتى ، زر و زيور، شهرت و قدرت ، كه بايد در راه آن ، از هستى گذشت
    يكى از انبوه اسناد تاريخى در اين مورد مى گويد:
    و كانت خديجة امراءة حازمة نبيلة شريفة ، و هى يومئذ اوسط قريش نسبا، واعظمهم شرفا، واكثرهم مالا، وكل قومها قد كان حريصا على تزويجها، فاءبت و عرضت نفسها على النبى وقالت : يا بن عم ! انى رغبت فيك لقرابتك منى و شرفك من قومك و امانتك عندهم وصدق حديثك و حسن خلقك .
    و آن گاه كه ميان او و محمد پيوند زندگى مشترك برقرار شد، گفت : گرامى آموزگارم ، محمد! خانه خانه توست ، امكانات و هستى ام از آن توست و من هم نه مشاور و همفكر و همدل و همراه و همسر، كه خدمتگزار تو خواهم بود.

    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:39

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : سفینه النجاه



    47- روح عزت طلبى حسين (ع )

    انى ما خرجت اظرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى ، اريد ان امر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير بسيره جدى و ابى على بن ابى طالب عليه السلام .
    ديگر در اينجا مساءله دعوت اهل كوفه وجود ندارد. حتى مساله امتناع از بيعت را هم مطرح نمى كند. يعنى غير از مساله بيعت خواستن و امتناع من از بيعت ، مساله ديگرى وجود دارد. اينها اگر از من بيعت هم نخواهند، ساكت نخواهم نشست . مردم دنيا بدانند: ما خرجت اشرا و لا بطرا، حسين بن على ، طالب جاه نبود، طالب مقام و ثروت نبود، مرد مفسد و اخلالگرى نبود، ظالم و ستمگر نبود؛ او يك انسان مصلح بود.
    و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى ...
    الا و ان الدعى بن الدعى قد ركز بين اثنتين بين السله و الذله ، و هيهات منا الذله ! ياءبى الله ذلك لنا و رسوله و المؤ منين و حجور طابت و طهرت .

    اين روح از روز اول تا لحظه آخر در وجود مقدس حسين بن على عليه السلام متجلى بود. به قول خودش جزء خون و حياتش شده بود. امكان نداشت از حسين جدا شود.

    48- تفسير علت قيام امام حسين (ع )

    امام حسين چرا قيام كرد؟ اين را سه جور مى توان تفسير كرد: يكى اينكه بگوييم قيام امام حسين يك قيام عادى و معمولى بود و العياذ بالله براى هدف شخصى و منفعت شخصى بود. اين تفسير است كه نه يك نفر مسلمان به آن راضى مى شود و نه واقعيات تاريخ و مسلمات تاريخ آنرا تصديق مى كند.
    تفسير دوم همان است كه در ذهن بسيارى از عوام الناس وارد شده كه امام حسين كشته شد و شهيد شد براى اينكه گناه امت بخشيده شود. شهادت آن حضرت به عنوان كفاره گناهان امت واقع شد، نظير همان عقيده اى كه مسيحيان درباره حضرت مسيح پيدا كردند كه عيسى به دار رفت براى اينكه فداى گناهان امن بشود. يعنى گناهان مسيح دارد و به آخرت دامنگير انسان مى شود، امام حسين شهيد شد كه اثر گناهان را در قيامت حنثى كند و به مردم از اين جهت آزادى بدهد. در حقيقت مطابق اين عقيده بايد گفت امام حسين عليه السلام ديد كه يزيدها و ابن زيادها و شمر و سنان ها هستند اما عده شان كم است ، خواست كارى بكند كه بر عده اينها افزوده شود، خواست مكتبى بسازد كه از اينها بعدا زيادتر پيدا شوند، مكتب يزيد سازى و ابن زياد سازى كرد، اين طرز فكر و اين طرز تفسير بسيار خطرناك است ، براى بى اثر كردن و از بين بردن حكمت دستورهايى كه براى عزادارى امام حسين رسيده هيچ به اندازه اين طرز فكر و اين طرز تفسير مؤ ثر نيست .
    باور كنيد كه يكى از علل (گفتم يكى از علل چون ديگر هم در كار هست كه جنبه قويم و نژادى دارد) كه ما مردم ايران را اين مقدار در عمل لاقيد و لا ابالى كرده اين است كه فلسفه قيام امام حسين براى ما كج تفسير شده ، طورى تفسير كرده اند كه نتيجه اش همين است كه مى بينيم .به قول جناب زيد بن على بن الحسين درباره مرجئه (مرجئه طايفه اى بودند كه معتقد بودند ايمان اعتقاد كافى است ، عمل در سعادت انسان تاءثير ندارد؛ اگر عقده درست باشد خداوند از عمل هر اندازه بد باشد مى گذرد) هؤ لاء اطمعوا القساق فى عفو الله ؛ يعنى اينها كارى كردند كه فساق در فسق خود به طمع عفو خدا جرى شدند. اين عقده مرجئه بود در آن وقت . و در آن وقت عقده شيعه در مقطع مقابل عقيده مرجئه بود، اما امروز شيعه همان را مى گويد كه در قديم مرجئه مى گفتند. عقيده شيعه همان بود كه نص قرآن است : الذين آمنوا و عملوا الصالحات هم ايمان لازم است و هم عمل صالح .
    تفسير سوم اين است كه اوضاع و احوالى در جهان اسلام پيش آمده بود و به جايى رسيده بود كه امام حسين عليه السلام وظيفه خودش را اين مى دانست كه بايد قيام كند، حفظ اسلام را در قيام خود مى دانست .قيام او قيام در راه حق و حقيقت بود. اختلاف و نزاع او با خليفه وقت بر سر اين نبود كه تو نباشى و من باشم ، آن كارى كه تو مى كنى نكن بگذار من بكنم ؛ اختلافى بود اصولى و اساسى .
    اگر كس ديگرى هم به جاى يزيد و همان روش و كارها را مى داشت باز امام حسين قيام مى كرد، خواه اينكه با شخص امام حسين خوشرفتارى مى كرد يا بد رفتارى . يزيد و اعوان و انصارش هم اگر امام حسين متعرض كارهاى آنها نمى شد و روى كارهاى آنها صحه مى گذاشت حاضر بودند همه جور مساعدت را با امام حسين بكنند، هر جا را مى خواست به او مى دادند، اگر مى گفت حكومت حجاز و يمن را به من بدهيد،
    حكومت عراق را به من بدهيد، حكومت خراسان را به من بدهيد، مى دادند؛ اگر اختيار مطلق هم در حكومت ها مى خواست و مى گفت به اختيار خودم هر چه پول وصول شد و دلم خواست بفرستم مى فرستم و هر چه دلم مى خواست خرج مى كنم كسى متعرض من نشود، باز آنها حاضر بودند.
    جنگ حسين ، جنگ مسلكى و عقيده اى بود، پاى عقيده در كار بود، جنگ حق و باطل بود. در جنگ حق و باطل ديگر حسين از آن جهت كه شخص ‍ معين است تاءثير ندارد. خود امام حسين با دو كلمه مطلب را تمام كرد: در يكى از خطبه هاى بين راه به اصحاب خودش مى فرمايد (ظاهرا در وقتى است كه حر و اصحابش رسيده بودند و بنابراين همه را مخاطب قرار داد): الا ترون ان الحق لا يعمل به ، والباطل لا ينتاهى عنه ليزغب المؤ من فى لقاء الله محقا ؛

    آيا نمى بينيد كه به حق رفتار نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى شود، پس مؤ من در يك چنين اوضاعى بايد تن بدهد به شهادت در راه خدا. نفرمود ليرغب الامام وظيفه امام اين است در اين موقع آماده شهادت شود. نفرمود ليرغب المؤ من وظيفه هر مومنى در يك چنين اوضاعى و احوالى اين است كه مرگ را بر زندگى ترجيح دهد. يك مسلمان از آن جهت كه مسلمان است هر وقت كه قيام كند و آماده رفتار نمى شود و جلو باطل گرفته نمى شود و وظيفه اس اين است كه قيام كند و آماده شهادت گردد.
    اين سه جور تفسير يكى آن تفسيرى كه يك دشمن حسين بايد تفسير بكند. يكى تفسيرى كه خود حسين تفسيرى كرده است كه قيام او در راه حق بود. يكى هم تفسيرى كه دوستان نادانش كردند كه از تفسير دشمنانش خيلى خطرناك ترى و گمراه كن تر و دورتر است از روح حسين بن على .

    49- ديدگاه حسين نسبت به شهادت
    امام حسين از لحاظ انجام وظيفه اصلاح در امت اسلاميه كشته شدن خود را مفيد مى ديد، احساس مى كرد موقعيت طورى است كه اگر كشته شود نفله نشده است .

    50- اوضاع خاص زمان معاويه
    بايد اوضاع خاصى را كه در زمان معاويه و در اثر خلافت يزيد پيدا شده بود در نظر گرفت :
    خود موضوع خلافت موروثى كه جامع عمل پوشيدن به آن آرزوى ديرين ابوسفيان بود گفت : تلقفوها بلقف الكره و لتصيرن الى اولادكم وراثه . اما والذى يحلف به ابو سفيان لا جنه و لا نار...
    امام در زمان خود معاويه به اين امر و به كارهاى معاويه معترض بود و حتى در يك نامه به معاويه نوشت : من مى ترسم نزد خدا از اينكه عليه تو قيام نمى كنم مسئول باشم . امام در زمان معاويه اقداماتى مى كرد كه معلوم بود قصد شورش دارد.
    در اينجا يك مطلب هست و آن اينكه اينگونه قيامها، بلكه مطلق امر به معروف و نهى از منكر يك وظيفه تعبدى نيست كه ما هر وقت منكرى را ديدم نهى كنيم و بر ما نباشد كه به نتيجه و اثر كار توجه داشته باشيم ، بلكه احتمال اثر يا اطمينان به نتيجه لازم است ، يعنى اين كار از نوع كارهايى است كه بر مكلف است نتيجه كار را بر آورد كند، والا بى جهت نيرويى را مصرف كرده و به هدر داده است . (مسئله اعتقاد امام به نتيجه كارش ‍ منطقش منطق انقلابى و منطق شهيد و طرفدار توسعه خونريزى و گسترش ‍ انقلاب بود، مطلبى و پيامى داشت كه آن پيام را فقط مى خواست به خون رقم كند هرگز پاك نشود.)

    51- معناى امر به معروف و نهى از منكر
    معنى معروف و منكر، و معنى امر به معروف و نهى از منكر. كلمه معروف شامل همه هدفهاى مثبت اسلامى ، و كلمه منكر شامل همه هدفهاى منفى اسلامى مى گردد.

    52- مراتب امر به معروف
    هر يك از امر به معروف و نهى از منكر، مراتب و اقسامى دارد: لفظى ، عملى ؛ مستقيم ، غير مستقيم ؛ فردى و اجتماعى .

    53- هدف نهضت در بيان امام
    خطبه هاى امام مبين هدف نهضت امام است . امام هدف نهضت خود را اصلاح امن اسلاميه معرفى كرد؛ خواست عملا درسهاى اسلام را بياموزد و به جهان بفهماند كه خاندان پيغمبر اسلام كه نزديك ترين مردم به او هستند، از همه مردم ديگر به تعليمات او بيشتر ايمان دارند و اين خود دليل حقانيت اين پيغمبر است .

    54- آبروى امر به معروف و نهى از منكر
    امر به معروف و نهى از منكر ارزش نهضت حسينى را بالا برد و همچنين نهضت حسينى امر به معروف و نهى از منكر را ارزش و اعتبار و آبرو داد.



    ویرایش توسط مدير اجرايي : 18-06-2012 در ساعت 12:40

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi