قرّة العین که بود؟
نام اصلى قرة العین، "زرّین تاج" و دختر ملا محمّد صالح مجتهد قزوینى است، در شهر قزوین در سنه 1320 ه-. ق متولد شد.
زرّین تاج زنى در نهایت زیبایى، ولی در عین حال شهرت طلب و هوسباز بود.
او نزد پدرش ملا صالح و عمویش ملا محمد تقى مجتهد (که بعدها بابیان او را کشتند) مشغول تحصیل گردید، در پایان تحصیل، پیرو مکتب شیخیّه شد و جزء مریدان سید کاظم رشتى به شمار آمد؛ عموى کوچکش ملا على که از این گروه به شمار مى رفت، او را در این راه تحریص و تشویق مى نمود، تا آنجا که ارسال نامه و مراسلات، بین زرّین تاج و سید کاظم رشتى باز شد، و سید کاظم رشتى او را قرّة العین (نور چشمى) خواند؛ از این زمان به بعد، او به لقب قرّة العین شهرت یافت.
این زن با پسر عموى خود ملا محمّد امام جمعه (پسر ملا محمد تقى شهید) ازدواج کرد، و از او داراى 2 یا 3 فرزند شد، ولى شوهر دارى و بچه دارى براى او قید و زنجیرى بود؛ طولى نکشید که در سال 1259 ه- ق (در سن حدود 29 سالگى)، شوهر و فرزندان و خانه خود را ترک کرده، و به عنوان این که دستش به استادش، سید کاظم رشتى برسد، به سوى کربلا روانه شد، ولى وقتى که به کربلا رسید، با خبر فوت سید کاظم روبرو شد؛ در آنجا با شاگردان سید کاظم رشتى تماس داشت؛ یک عده از افراد هوسباز دورش را گرفتند، او که شیفته مقام طلبى و شهرت بود، پس از چندى به بغداد رفت، و سپس توسط ملا حسین بشرویه اى، به حضور میرزا على محمد باب راه یافت، و کار او به جایى رسید که گاهى به نام خود، مردم را دعوت مى کرد، و گاهى به نام سید على محمد باب. باب هم او را به لقب «طاهره» ملقّب ساخت. و به گفته عباس افندى: «او در قریه بَدَشت جمله «من همان خدا هستم» را تا عنان آسمان به اعلى النّدا بلند نمود.»[1]
زعیم الدوله درکتاب "باب الابواب"، درمورد قرة العین می نویسد:
«استقبال قرة العین از باب، به آن جهت نبود که در وجود باب علم و حکمت یا ادب حقیقی وجود داشته باشد، زیرا "باب" دیوانه ای بیش نبود و کلمات مهمل و مغلوطی بیش نبافته بود؛ بدین جهت اشخاصی که مختصر فضل و شخصیتی داشتند، نه تنها از او استقبال نمی کردند، بلکه از او نفرت و انزجار پیدا می کردند، ولی قرة العین مست شهوت بود و میل زیادی به مردان داشت؛ بدین جهت نمی توانست به یک شوهر روحانی اکتفا کند. و از طرفی دیگر، خاندان او، خاندان زهد و قناعت وعصمت و عفت بود؛ و درچنین خاندانی از برای او، وسائل عیش و عشرت و آزادی و شهوت رانی وجود نداشت؛ به این جهت، صلاح و مصلحت خود را در آن دید که یکباره خود را از قید و بند دین و مذهب آزاد سازد، و با حزبی که به هیچ نظم و قاعده و حدّ ادبی مقید نباشد، همراه و همقدم گردد؛ و چون بابیان تنها حزبی بودند که دارای مرام اشتراکی؛ وپیرو هرج و مرج بودند، به این جهت با آن ها پیوند کرد؛ قرة العین "باب" را خواستگاری کرد، و "باب" هم در مقابل، از قرة العین خواستگاری نمود. "باب" برای قرة العین پیام داد که مردم را علنا به سوی وی فراخواند، قرة العین هم چنین کرد. قرة العین دستورداد که زنان حجاب از رخ برگیرند، و تاکید کرد که یک زن مجاز است به 9 مرد شوهر کند؛ و درتفصیل و توضیح آن گفت:
« این از خوش رفاقتی و وسیله زیادتی مهر و محبت است.»[2]