صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20

موضوع: روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۱۲ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    وادى عقيق


    امام در اين روز به وادى عقيق رسيد و در آن جا عون و محمد، فرزندان جعفر طيار، به او ملحق شدند.




    ۱۳ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    وادى صفرا


    امام در اين روز به وادى صفرا وارد شد و در آن جا دو تن از يارانش به نام مجمّع و عبّاد به او پيوستند.



    ۱۴ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    ذات عرق


    امام در اين روز وارد ذات عرق شد و در آن جا با بشر بن غالب ملاقات کرد.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۱۵ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    اعزام قيس


    امام در اين روز به حاجر بطن ارمه رسيد و قيس مسهر صيداوى را به سوى اهل کوفه فرستاد.




    ۱۶ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    فَيد


    امام در اين روز وارد به فَيد رسيد.



    ۱۷ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    احفُر


    امام در اين روز به احفُر رسيد و در آن جا عبدالله بن مطيع عدوى را ملاقات کرد.



    ۱۸ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    خزيميه


    امام در اين روز به خزيميه رسيد و يک شبانه روز در آن جا توقف کرد.



    ۲۰ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    شقوق


    امام در اين روز به شقوق وارد شد و در آن جا از مردى درباره کوفه سئوال کرد.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۱ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    در منطقه زرود


    زهير‏بن‏قين در منطقه زرود به جمع ياران امام پيوست . زهـيـر از لحاظ عـقـيـده , عـثـمـانى بود وعلاقه اى به اهل بيت نداشت وى ازمحترمين طايفه خود بود در كوفه زندگى مى كرد ودر ميدانهاى جنگ , رشادتهايى ازخود نشان داده است . در سال شصت همراه خانواده اش به حج رفت ودر مراجعت مسير حركت اوبا قافله امام حسين (ع ) يـكـى گرديد, منتها از اينكه با حضرت برخورد كند پرهيزمى كرد به اين نحو كه اگر حضرت راه مـى رفت , او مى ايستاد واگر امام (ع ) توقف مى كرد او حركت مى نمود تا بالاخره در منزلى به ناچار هـر دو رحل اقامت افكندند,منتها با فاصله از همديگر, زهير با خانواده اش مشغول غذا خوردن بود كـه قـاصـد امام حسين (ع ) آمد وچنين گفت : " ان ابا عبداللّه الحسين (ع ) بعثنى اليك لتاتيه " با شـنيدن اين پيغام , لقمه غذا از دست همه افتاد وحالت تحير وسكون به همه آنان دست داد زوجه زهير گفت : چرا نشسته اى ؟
    زهير حركت كردوشرفياب حضور امام (ع ) گشت , در اين تشرف چه گفته وشنيده شد, تاريخ مطلبى راضبط نكرده است , همينقدر آمده كه زهير با حالت خوشحالى وبشارت برگشت واثاثيه خودرا از ساير اثاثيه ها جدا كرد وحسينى شد. در شب عاشورا هم آن وقتى كه امام (ع )بيعت خودرا از اصحاب برداشت زهير برخاست وگفت : " به خدا قسم ! دوست دارم كشته شوم , بعد زنده شوم , باز كشته شوم وبعد زنده شوم تا هزار مرتبه , تا بدينوسيله خداوند متعال , مرگ را از شما واز جوانان اين خاندان دفع كند ". صبح عاشورا شهادت زهيراست صبح عاشوراامام حسين (ع ) زهيررا در ميمنه وحبيب را در ميسره لشكر قرارداد.بـعـد از شـهـادت حـبيب , صحنه جنگ داغ شد, موقع ظهر, حضرت , نماز را خواند, زهير جلو آمد وحمله را آغاز كرد وگفت : انا زهير وانا بن القين ـــــ اذودكم بالسيف عن حسين . دوباره خدمت حضرت رسيد وبا اين اشعار با امام (ع ) وداع كرد:. فدتك نفسى هاديا مهديا ـــــ اليوم القى جدك نبيا. وحسنا والمرتضى عليا ـــــ وذا الجناحين الشهيد الحيا. مدتى جنگيد تا برزمين افتاد, ابا عبداللّه الحسين (ع ) خودش را بر بالين زهيررساند وفرمود:. " لا يبعدنك اللّه يا زهير! ولعن اللّه قاتليك لعن الذين مسخوا قردة وخنازير " . در زيارت ناحيه , خطاب به زهير, چنين مى خوانيم :. " الـسـلام عـلـى زهير بن القين البجلى القائل للحسين وقد اذن له فى الانصراف , لاواللّه لا يكون ذلك ابدا ا اترك ابن رسول اللّه اسيرا فى يد الاعدا وانجو انا لا ارانى اللّه ذلك اليوم " .

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۲ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    خبر شهادت مسلم و هانى‏


    امام در اين روز به ثعلبيه وارد شد و شب را در آن جا ماند.مردى نصرانى با مادرش مسلمان شد و همراه او رهسپار کربلا شدند. در ثعلبيه بود كه خبر شهادت مسلم‏بن‏عقيل و هاني‏بن‏عروه را به امام دادند .
    امام حسين عليه السلام در بين راه شخصى را ديدند كه از طرف كوفه به اين طرف مى‏آمد. (در سرزمين عربستان جاده و راه شوسه نبوده كه از كنار يكديگر رد بشوند.بيابان بوده است،و افرادى كه در جهت‏خلاف هم حركت مى‏كردند،با فواصلى از يكديگر رد مى‏شدند.) لحظه‏اى توقف كردند به علامت اينكه من با تو كار دارم،و مى‏گويند اين شخص امام حسين عليه السلام را مى‏شناخت و از طرف ديگر حامل خبر اسف آورى بود. فهميد كه اگر نزد امام حسين برود،از او خواهد پرسيد كه از كوفه چه خبر،و بايد خبر بدى را به ايشان بدهد.نخواست آن خبر را بدهد و لذا راهش را كج كرد و رفت طرف ديگر.دو نفر ديگر از قبيله بنى اسد كه در مكه بودند و در اعمال حج ‏شركت كرده بودند،بعد از آنكه كار حجشان به پايان رسيد،چون قصد نصرت امام حسين را داشتند،به سرعت از پشت‏سر ايشان حركت كردند تا خودشان را به قافله ابا عبد الله برسانند.
    اينها تقريبا يك منزل عقب بودند.برخورد كردند با همان شخصى كه از كوفه مى‏آمد.به يكديگر كه رسيدند به رسم عرب انتساب كردند،يعنى بعد از سلام و عليك،اين دو نفر از او پرسيدند:نسبت را بگو،از كدام قبيله هستى؟گفت:من از قبيله بنى اسد هستم. اينها گفتند:عجب!«نحن اسديان‏»ما هم كه از بنى اسد هستيم.پس بگو پدرت كيست،پدر بزرگت كيست؟او پاسخ گفت،اينها هم گفتند تا همديگر را شناختند.بعد،اين دو نفر كه از مدينه مى‏آمدند گفتند:از كوفه چه خبر؟گفت:حقيقت اين است كه از كوفه خبر بسيار ناگوارى است و ابا عبد الله كه از مكه به كوفه مى‏رفتند وقتى مرا ديدند توقفى كردند و من چون فهميدم براى استخبار از كوفه است نخواستم خبر شوم را به حضرت بدهم.تمام قضاياى كوفه را براى اينها تعريف كرد.
    اين دو نفر آمدند تا به حضرت رسيدند.به منزلى اولى كه رسيدند حرفى نزدند.صبر كردند تا آنگاه كه ابا عبد الله در منزلى فرود آمدند كه تقريبا يك شبانه روز از آن وقت كه با آن شخص ملاقات كرده بودند فاصله زمانى داشت.حضرت در خيمه نشسته و عده‏اى از اصحاب همراه ايشان بودند كه آن دو نفر آمدند و عرض كردند:يا ابا عبد الله!ما خبرى داريم،اجازه مى‏دهيد آن را در همين مجلس به عرض شما برسانيم يا مى‏خواهيد در خلوت به شما عرض كنيم؟ فرمود:من از اصحاب خودم چيزى را مخفى نمى‏كنم،هر چه هست در حضور اصحاب من بگوييد.يكى از آن دو نفر عرض كرد:يا ابن رسول الله!ما با آن مردى كه ديروز با شما برخورد كرد ولى توقف نكرد،ملاقات كرديم،او مرد قابل اعتمادى بود،ما او را مى‏شناسيم،هم قبيله ماست،از بنى اسد است.ما از او پرسيديم در كوفه چه خبر است؟ خبر بدى داشت،گفت من از كوفه خارج نشدم مگر اينكه به چشم خود ديدم كه مسلم و هانى را شهيد كرده بودند و بدن مقدس آنها را در حالى كه ريسمان به پاهايشان بسته بودند در ميان كوچه‏ها و بازارهاى كوفه مى‏كشيدند.ابا عبد الله خبر مرگ مسلم را كه شنيد،چشمهايش پر از اشك شد ولى فورا اين آيه را تلاوت كرد: من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۳ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    توقف در زباله


    امام حسين (ع) همراه كاروان خود چهارشنبه بيست‌وسوم ‏ذي‌الحجه به زباله رسيدند. بعضى گفته‌اند در اين منزل خبر شهادت عبدالله بن يقطر، ‏مسلم بن عقيل وهانى بن عروه رسيد و آن حضرت آن خبر را براى اصحاب بيان كردند و ‏فرمودند: خبر ناگوار و جانسوزى به ما رسيده و آن اينكه مسلم بن عقيل، هانى بن عروه ‏و عبدالله بن يقطر به شهادت رسيده‌اند و شيعيان كوفه ما را بي‌يار و ياور گذاشته‌اند، هر ‏كس از شما خواهد، مي‌تواند بازگردد و بر او ملامتى نيست چرا كه تعهدى نداشته است.‏
    همراهان بى وفاى امام (ع) از گرد او پراكنده شدند و از راست و چپ راه بيابان را پيش ‏گرفتند و تنها همان كسانى كه از مدينه همراه امام (ع) بودند با تعداد كمى از مردان ديگر ‏كه در راه به امام ملحق شده بودند، باقى ماندند.
    امام (ع) اين كار را براى آن كرد كه ‏گروهى از اعراب مي‌پنداشتند كه عازم شهرى مي‌شوند كه مردم آن شهر تحت فرمان ‏امامند و امام (ع) مي‌خواست كه همراهانش آگاهانه در اين مسير گام بردارند و بدانند كه ‏با چه مشكلاتى مواجه مي‌شوند.‏
    چون امام (ع) به زباله رسيد، فرستاده محمدبن اشعث و عمربن سعد را ملاقات كرد و آن ‏نامه‌اى را كه مسلم به عنوان وصيت از ايشان خواسته بود كه بنويسند و براى امام ببرند، ‏تقديم امام (ع) كرد، امام نامه را خواند و صحت خبر شهادت مسلم و هانى را تاييد شده ‏ديد، سخت آزرده خاطر شد و اين رنجش وقتى شدت پيدا كرد كه قاصد خبر قتل قيس ‏بن مسهر را نيز به اطلاع امام (ع) رساند.‏
    امام حسين (ع) برادر رضايى خود عبدالله بن يقطر را به سوى مسلم، _قبل از اطلاع از ‏شهادت او_ فرستاد كه به دست حصين بن تميم گرفتار و به نزد عبيدالله بن زياد برده شد ‏و او فرمان داد كه عبدالله بن قيطر را به بالاى قصر دارالاماره برده تا در منظر عام، حسين و ‏پدرش را لعنت كند! هنگامى كه ابن يقطر، بالاى قصر رفت خطاب به مردم گفت: اى ‏مردم! من فرستاده حسين فرزند دختر رسول خداى شما هستم، به يارى او بشتابيد و بر ‏پسر مرجانه لعنت‌الله عليه بشوريد.‏
    عبيدالله چون چنين ديد فرمان داد تا او را از بالاى قصر به زير انداختند و در حال جان دادن ‏بود كه فردى آمد و او را به قتل رساند، به او گفتند: واى بر تو! چرا چنين كردي؟ گفت: ‏مي‌خواستم او را راحت كنم.
    اكثر نويسندگان خبر شهادت عبدالله بن يقطر و قيس بن ‏مسهر صيداوي، فرستاده امام به كوفه را در منزل زباله ذكر كرده‌اند و بعضى در منازل ديگر ‏يا بعد از ملاقات با حربن يزيد رياحى نقل كرده‌اند. ولى قول صحيح همان منزل زباله ‏مي‌باشد، البته ممكن است كه خبر شهادت آنها در منازل ديگر نيز به امام داده شده ‏است.‏

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۴ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    توقف در القاع


    روز پنجشنبه بيست‌وچهارم ذي‌الحجه بود كه امام حسين (ع) همراه با يارانشان وارد ‏منزل القاع شدند. طبرى از ابومحنف نقل كرده و او را در نوران كه از قبيله‌ى بني‌مكرمه ‏است روايت كرده كه يكى از خويشان او كه شايد نامش عمروبن نوران باشد از امام (ع) ‏سوال كرد. عزم كجا داريد؟ امام فرمود: عازم كوفه هستم.‏
    آن مرد به امام گفت: تو را به خدا سوگند كه از اين راه بازگرد زيرا تو به استقبال نيزه‌ها و ‏شمشيرها مي‌روي، اگر كسانى كه نامه و پيك نزد شما فرستاده‌اند، هزينه اين جنگ را ‏بر عهده مي‌گيرند و مقدمات كار را از هر جهت براى شما فراهم مي‌آوردند، به نزد آنها برو ‏كه اين عزم پسنديده‌اى است ولى آنگونه كه شما بيان كرديد من مصلحت شما را در ‏رفتن بسوى مردم كوفه نمي‌بينم.‏
    امام (ع) فرمود: اى بنده خدا! آنچه را كه تو گفتى بر من پوشيده نيست و راى همان ‏است كه تو ديده‌اى ولى بر مقدرات الهى كسى غالب نخواهد شد.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۵ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    توقف درعقبه البطن‏


    بيست‌وپنجم ذي‌الحجه سال 61 هجرى قمرى امام حسين (ع) همراه با كاروان خود به عقبه البطن ‏رسيدند.
    ‏ابن عبدريه از امام صادق (ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: چون حسين ‏بن على (ع) از قبه البطن بالا رفت به ياران خود فرمود: نمي‌بينم خود را جز اينكه كشته ‏خواهم شد. اصحاب گفتند: يا اباعبدالله! علت چيست؟ فرمود: به سبب آنچه كه در خواب ‏ديدم. اصحاب از خواب امام پرسش كردند.‏

    فرمود: در خواب ديدم سگانى به من يورش مي‌برند كه در ميان آنها سگى دو رنگ بود كه ‏از همه درنده‌تر به نظر مي‌رسيد. طلحه بن زيد از امام صادق (ع) روايت كرده كه امام ‏حسين (ع) فرمود: سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست. حكومت بني‌اميه براى ‏آنها گوارا نخواهد شد مگر اينكه مرا بكشند و اينها قاتل من خواهند بود.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۶ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    توقف در شراف‏


    امام حسين (ع) روز بيست‌وششم ذي‌الحجه سال 1361 هجرى ‏قمرى وارد منزل شراف شدند.‏ كسى كه از مكه به طرف كوفه مي‌آيد بعد از عقبه به منزل ديگرى ‏مي‌رسد بنام واقعه ولى چون در شراف امكانات و خصوصاً آب بيشتر بوده لذا امام حسين ‏‏(ع) درواقعه كه آن را واقعه الحزون نيز گويند توقف نكردند و در شراف منزل گزيدند.‏

    ابومخنف از عبدالله بن مسلم و مردى ديگر از قبيل بنى اسد نقل كرده است كه امام ‏حسين (ع) درمنزل شراف فرود آمدند و سحرگاهان به جوانان دستور دادند كه آب زياد ‏بردارند و از اين منزل حركت كرده و صبح را تا هنگام غروب آفتاب طى طريق نمودند، گويا ‏اما تصميم داشتند در قرعاء كه منزل ديگرى است از منازل حجاج منزل كنند و بعد از آنجا ‏تا مغيثه كه آخرين منزل حجاز است و از مغيشه تا قادسيه كه ابتداى عراق است كوچ ‏كنند.‏

    عبيدالله بن زياد چون از حركت امام حسين (ع) بسوى كوفه آگاه شد، حصين بن تميم را ‏كه رئيس شراط او بود به قادسيه فرستاد و او لشكرش را در فاصله قادسيه تا خفان و ‏قطقطانيه تا لعلع و نيز از واقعه تا راه شام و راه بصره مستقر كرد تا راهها را دقيقاً زيرنظر ‏بگيرند بطورى كه اگر كسى از آن محدوده خارج و يا پا در آن محدوده بگذارد، اطلاع يابند.‏

    امام (ع) بسوى عراق مي‌آمد تا اينكه گروهى از اعراب را در راه ملاقات كرد و از آنها سوال ‏فرمود گفتند: ما چيزى جز اين نمي‌دانيم كه ما نمي‌توانيم وارد و خارج شويم امام (ع) در ‏همان مسير ادامه راه دادند. گفته‌اند كه حصين بن تميم با چهارهزارنفر مرد نظامى به ‏منطقه اعزام شده بود كه از جمله آنها حربن يزيد رياحى بود كه نزديك به هزار نفر ‏همراهش بودند و در روايت ديگرى آمده است كه حربن يزيد رياحى به همراه هزار سواره ‏از كوفه جداگانه به منطقه اعزام شده بود.‏

    ابومخنف از آن دو نفر مرد اسدى نقل كرده است در ميانه راه هنگام ظهر ناگهان مردى ‏فرياد زد الله اكبر! امام حسين (ع) نيز تكبير گفت و فرمود: براى چه تكبير گفتي؟ آن مرد ‏گفت: درخت خرما در اين مكان مشاهده مي‌كنم! آن دو مرد اسدى گفتند: در اين مكان ‏درخت خرمايى وجود ندارد. امام (ع) به آنها فرمود: شما چه مي‌پندارد؟ گفتند: اينها ‏طلايه‌داران لشكر دشمن و گردنهاى اسبان آنهاست. امام (ع) فرمود: من نيز آنها را ‏مي‌بينم.‏

    پس امام (ع) فرمود: آيا در اين منطقه پناهگاهى وجود دارد كه ما بدانجا رويم و اين ‏پناهگاه در پشت سر ما قرار گيرد و دشمن در روبروى ما تا آنجا فقط از يك جانب روبرو ‏شويم؟ گفتند: آرى در ناحيه چپ منزلى است به ام ذوحسم. پس امام (ع) به قسمت ‏چپ جاده به طرف ذوحسم روى آورد. سپاه دشمن نيز به طرف اين منزل وى مي‌تاخت. ‏ولى امام (ع) و همراهان زودتر به اين منزل رسيدند.‏


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۷ ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى

    توقف در ذوحسم‏


    روز بيست‌وهفتم ذي‌الحجه سال 61 هجرى قمرى امام حسين ‏‏(ع) وارد ذوحسم شدند و دستور دادند كه خيمه‌ها را در اين مكان برپا كردند.‏ حربن يزيد با هزار سوار هنگام ظهر از راه فرا رسيد و برابر امام (ع) با ‏لشكريانش قرار گرفت. امام رو به اصحاب خود كرد و فرمود: اين گروه را سيراب كنيد و ‏اسبان آنان را نيز آب دهيد. ياران امام (ع) فرمان بردند و لشكريان دشمن حتى اسبان آنان ‏را نيز سيراب كردند.‏

    عتبه بن ابى العيزار گويد امام حسين (ع) در ذوحسم ايستاد و پس از حمدو ثناى الهى و ‏درود بر پيامبر (ص) فرمود: آنچه را كه روى داد و پيش آمده است مي‌بينيد و دنيا دگرگون ‏شد آنچه نيكو بود از آن روى گردانده و از آن نمانده است مگر ته‌مانده‌اى همانند آن آب كه ‏در ته ظرفى بماند و آن را دور ريزند و زندگى پست و ناچيز است مثل چراگاه ناگوار، مگر ‏نمي‌بينيد كه به حق عمل نمي‌شود و از باطل پرهيز نمي‌كنند. مومن بايد حق‌طلب و مايل ‏به لقاى پروردگار باشد، مرگ را من جز شهادت نمي‌يابم و زندگانى با ستمگران را غير از ‏ننگ و خفت نمي‌دانم.‏

    حربن يزيد رياحى پيوسته همراه امام حسين (ع) ركاب مي‌زد و هنگامى كه مجال ‏مي‌يافت به امام عرض مي‌كرد از براى خدا حرمت جان خويش را پاس دار كه من بر اين ‏باورم كه اگر گرم ستيز شوي، گشته گردي. امام (ع) فرمود: مرا از مرگ مي‌ترساني؟ آيا ‏اگر مرا بكشيد، ديگر مرگ گريبان شما را نمي‌گيرد؟ من همان را مي‌گويم كه آن مرد از ‏قبيله اوس با پسر عم خود گفت هنگامى كه مي‌خواست رسول خدا (ص) را يارى كند.‏

    سامضى و مابالموت عار على الفتي
    اذا مانوى حقاً و جاهد مسلما
    و واسى الرجال الصالحين بنفسه
    و فارق مثبوراً و خالف مجرماً
    فان عشت لم اندم وان مت لم الم
    كفى بك ذلا آن تعيش و تزعما

    من مي‌روم و مرگ براى جوانمرد ننگ نيست اگر براى خدا باشد و مخلصانه بكوشد وبا ‏مردان نيكوكار به جان مواسات نمايد، چون بميرد مردم برمرگ او اندوه خورند و نابكاران از ‏سر عناد برخيزند. پس اگر زنده ماندم پشيمان نيستم و اگر بميرم ملامت نشوم، ذلت تو ‏را بس كه زنده باشي، خوار گردى و ناكام بماني.‏

    چون حر اين اشعار را از امام شنيد كناره گرفت و با همراهان خود با فاصله كمى از امام، ‏مسير ديگرى را انتخاب كرد. امام حسين (ع) در ادامه مسير خود به عراق در روز 27 ‏ذي‌الحجه به البيضه وارد شدند و بعد از حمدوثناى الهى خطاب به حربن يزيد رياحى ‏مي‌فرمايد: اى مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هر كس سلطان ستم‌پيشه‌اى را كه ‏محرمات الهى را حلال و پيمان خداوند را شكسته و با سنت من مخالفت كرده و ستم بر ‏بندگان خدا روا داشته باشد، تاييد كند و به انكار او برنخيزد، جايگاهش آتش و عذاب الهى ‏باشد بنى اميه به فرمان شيطان از اطاعت خدا سرپيچى نموده و فساد كردند، حدود ‏خدا را اجرا نكرده و بيت‌المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را ‏حرام كردند و من سزاوارترين مردم هستم به نهى كردن و بازداشتن آنها از اينگونه اعمال ‏زشت و نكوهيده.‏

    در ادامه مسير حضرت به الرهيمه رسيدند در آنجا مردى از اهالى كوفه كه او را ابوهرم ‏مي‌ناميدند به خدمت حضرت رسيد و گفت: اى پسر رسول خدا (ص)! چه عاملى باعث ‏شد كه از حرم جدت بيرون آمدي؟ امام (ع) فرمود اى اباهرم! بني‌اميه بي‌حرمتم داشتند ‏صبورى كردم، اموالم را گرفتند، تحمل كردم و حال به دنبال ريختن خون من هستند لذا از ‏حرم امن خداوند خارج شدم... به خدا سوگند مرا خواهند كشت و چون چنين كنند خداوند ‏لباس ذلت را بر اندامشان مي‌پوشاند و شمشير برنده‌اى را براى آنها مهيا مي‌كند و ‏كسى را بر آنها مسلط كند كه آنان را به خاك مذلت بنشاند.‏


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  12. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روزشمار سفر حسين‏ بن ‏على (عليه السلام)

    ۲۸ ذى‌الحجه سال 60 هجرى قمرى

    توقف در عذيب الهجانات


    روز بيست‌وهشتم ذي‌الحجه سال 60 هجرى قمرى امام حسين (ع) به ‏منزل عذيب الهجانات رسيدند.‏ در اين منزل چهارسوار به نامهاى نافع بن هلال، مجمع بن عبدالله، ‏عمروبن خالد و طرماح در حالى كه اسب نافع بن هلال كه كامل نام داشت را يدك كرده ‏بودند از راه رسيدند و راهنماى آنها طرماح بن عدى بود، هنگامى كه بر امام حسين (ع) ‏وارد شدند حر روى بدانها كرد و گفت: اين چندتن از مردم كوفه‌اند، من آنها را بازداشت ‏كرده و يا به كوفه برمي‌گردانم.‏
    امام (ع) فرمود: من اجازه چنين كارى را به تو نمي‌دهم. و همانطورى كه خود را از گزند تو ‏حفظ مي‌كنم از آنان نيز محافظت خواهم كرد زيرا اينها ياران منند همانند اصحابى كه با ‏من از مدينه آمدند، پس اگر بر آن پيمان كه با من بستي، استواري، آنها را رها كن وگرنه ‏با تو مي‌جنگم، حر از بازداشت آنها صرفنظر كرد.‏
    طرماح به امام (ع) عرض كرد: با شما ياران اندكى را مي‌بينم و همين لشكريان حر در ‏مبارزه بر شما غالب آيند و من يك روز پيش از آمدن از كوفه، مردم انبوهى را در بيرون ‏شهر ديدم پرسيدم كه اينان كيانند؟ گفتند: لشكرى است كه سرگرم سان هستند كه ‏آماده جنگ با حسين گردند و من تاكنون چنين لشكر عظيمى را نديده بودم تو را به خدا ‏سوگند تا توانى به آنان نزديك شو و اگر خواهى كه در مامنى فرود آيى كه سنگر تو باشد ‏تا تدبير كار خويش كنى و تو را چاره كار معلوم گردد، با من بيا تا تو را در كوه اجا فرود ‏آوردم، بخدا سوگند كه اين كوه سنگر ما بوده و هست و ما را از پادشاهان عنان، حمير و ‏نعمان بن منذر حفظ كرد و به خدا سوگند هيچگاه تسليم نشديم و اين خوارى را به خود ‏نخريديم قاصدى نزد قبيله طى در كوه اجا و سلمى بفرست ده روز نگذرد كه قبيله طى ‏سواره و پياده نزد تو آيند و تا هر زمان خواهى نزد ما باش و اگر خداى ناكرده اتفاقى رخ ‏دهد من با تو پيمان مي‌بندم كه ده هزار مرد طايى پيشروى تو شمشير زنند و تا زنده‌اند ‏نگذارند دست هيچكس به تو رسد.‏
    امام (ع) فرمود: خداوند تو را و قبيله‌ات را جزاى خير دهد ما و اين گروه يعنى اصحاب حر ‏پيمانى بسته‌ايم كه نمي‌توان از آن بازگردم و معلوم نيست عاقبت كارما و آنها به كجا ‏مي‌انجامد اگر قصد يارى دارى شتاب كن، خدا تو را ببخشايد.
    طرماح مي‌گويد: دانستم به ‏يارى مردان محتاج است نزد اهل خويش رفته و آنها را اصلاح نموده و وصيت كردم و در ‏بازگشت شتاب كردم، اهل من از علت شتابم جويا شدند مقصود خود را گفتم و از راه ‏بني‌ثعل روانه گرديدم تا به عذيب الهجانات رسيديم سماعه بن بدر را ملاقات كردم و او ‏خبر كشته شدن امام حسين (ع) را به من داد سپس بازگشتم.‏

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  13. تشكر

    مدير اجرايي (21-09-2018)

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi