نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: !i! مهربانی را بیاموزیم !i!

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ghalb. !i! مهربانی را بیاموزیم !i!

    مهربانی را بياموزيم


    مهربانی را بياموزيم
    فرصت آيينه ها در پشت در مانده است
    روشنی را می شود در خانه مهمان کرد
    می شود در عصر آهن
    - آشناتر شد
    سايبان از بيد مجنون ،
    - روشنی از عشق
    می شود جشنی فراهم کرد
    می شود در معنی يک گل شناور شد



    مهربانی را بياموزيم
    موسم نيلوفران در پشت در مانده است
    موسم نيلوفران يعنی که باران هست
    يعنی يک نفر آبی است
    موسم نيلوفران يعنی
    يک نفر می آيد از آن سوی دلتنگی



    می شود برخاست در باران
    دست در دست نجيب مهربانی
    می شود در کوچه های شهر جاری شد
    می شود با فرصت آيينه ها آميخت
    با نگاهی
    با نفس های نگاهی
    می شود سرشار -
    - از رازی بهاری شد



    دست های خسته ای پيچيده با حسرت
    چشم هايی مانده با ديوار روياروی
    چشمها را می شود پرسيد
    آسمان را می شود پاشيد
    می شود از چشمهايش ...
    چشمها را می شود آموخت
    می شود برخاست
    می شود از چارچوب کوچک يک ميز بيرون شد
    می شود دل را فراهم کرد
    می شود روشنتر از اينجا و اکنون شد



    جای من خالی است
    جای من در عشق
    جای من در لحظه های بی دريغ اولين ديدار
    جای من در شوق تابستانی آن چشم
    جای من در طعم لبخندی که از دريا سخن می گفت
    جای من در گرمی دستی که با خورشيد نسبت داشت
    جای من خالی است
    من کجا گم کرده ام آهنگ باران را ؟!
    من کجا از مهربانی چشم پوشيدم؟!



    می شود برگشت
    می شود برگشت و در خود جستجويی داشت
    در کجا يک کودک دهساله در دلواپسی گم شد ؟!
    در کجا دست من و سيمان گره خوردند؟!
    می شود برگشت
    تا دبستان راه کوتاهی است
    می شود از رد باران رفت
    می شود با سادگی آميخت
    می شود کوچکتر از اينجا و اکنون شد
    می شود کيفی فراهم کرد
    دفتری را می شود پر کرد از آيينه و خورشيد
    در کتابی می شود روييدن خود را تماشا کرد
    من بهار ديگری را دوست می دارم



    جای من خالی است
    جای من در ميز سوم ، در کنار پنجره خالی است
    جای من در درس نقاشی
    جای من در جمع کوکبها
    جای من در چشمهای دختر خورشيد
    جای من در لحظه های ناب
    جای من در نمره های بيست
    جای من در زندگی خالی است



    می شود برگشت
    اشتياق چشم هايم را تماشا کن
    می شود در سردی سرشاخه های باغ
    جشن رويش را بيفروزيم
    دوستی را می شود پرسيد
    چشمها را می شود آموخت
    مهربانی کودکی تنهاست
    مهربانی را بياموزيم...




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكر

    نرگس منتظر (21-08-2012)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi