حقیقت نماز1 ـ احمد بن عبدالله: امیر مؤمنان هنگام عبور از صحن «بیت الله الحرام»، نگاهش به مردى افتاد كه نیكو نماز مى خواند . پس فرمود: اى مرد، حقیقت نمازت را مى شناسى؟ مرد گفت: اى پسر عموى بهترین آفریده خدا، آیا نماز حقیقتى جز عبودیت دارد؟ علىّ علیه السّلام فرمود: بدان اى مرد، همانا خداوند تبارك و تعالى پیامبرش را به كارى از كارها برنیانگیخته جز اینكه متشابه و تأویل و تنزیل دارد و همه این ها بر اساس عبودیت است. پس هر كس حقیقت نماز را نشناسد، همه نمازهایش، ناقص و ناتمام است.
2 ـ شیخ صدوق: مردى از امیرمؤمنان پرسید: اى پسر عموى بهترین آفریده خداوند متعال، معناى بالا بردن دستها در تكبیر نخست چیست؟ فرمود: معنایش این است: خدا بزرگتر ، یكتا و بى همتاست، مانند ندارد، با دست لمس نمى شود و حواس پنجگانه، او را در نمى یابد.
3 ـ احمد بن علىّ راهب: مردى به امیرمؤمنان عرض كرد: اى پسر عموى بهترین آفریده خدا، معنى سجده نخست ، چیست؟ فرمود: حقیقتش این است: خدایا همانا تو مرا از آن ـ یعنى از زمین ـ آفریدى و (معناى) سربرداشتن:و ما را از آن خارج كردى و (معناى) سجده دوّم: و به آن باز مى گردانى و (معناى) سربرداشتن از سجده دوم: و بار دیگر ما را از آن خارج مى كنى. آن مرد گفت: (معناى) بلند كردن پاى راست و افكندن [بر] پاى چپ در تشهد چیست؟ فرمود: حقیقتش این است: خدایا، باطل را بمیران و حق را بر پادار[1].
4 ـ امام علىّ علیه السّلام ـ در معناى گفته امام جماعت: السلام علیكم ـ فرمود: همانا امام، گفته خدا را تفسیر مى كند ودر ترجمه آن به جماعت نمازگزار مى گوید (این نماز) امانى براى شما از عذاب خدا در روز قیامت، است.
5 ـ جابر بن عبدالله انصارى: با مولایمان امیر مؤمنان علیه السّلام بودم كه مردى را دید به نماز ایستاده است . پس به او فرمود: اى مرد، آیا حقیقت نماز را مى دانى؟ عرض كرد: اى مولاى من، آیا نماز حقیقتى غیر از عبادت دارد؟ پس فرمود: آرى. سوگند به كسى كه محمّد را به نبوّت برانگیخت هیچ پیامبرى را به كارى از كارها برنیانگیخته ، جز اینكه متشابه و تأویل و تنزیل دارد و همه این ها بر عبادت، دلالت مى كنند . پس آن مرد عرض كرد: اى مولاى من مرا از آن آگاه كن.
حضرت فرمود: حقیقت (هفت) تكبیر آغازین تو كه با آن كارهایى را بر خود حرام مى كنى این است : هنگامى كه الله اكبر نخست را مى گویى ، در دلت بگذرانى: خدا بزرگتر از آن است كه به برخاستن و نشستن توصیف شود. و در تكبیر دوّم ، به حركت و سكون و در سوّم، به جسم بودن یا تشبیه به چیزى كردن یا با چیزى مقایسه كردن توصیف شود و در تكبیر چهارم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه حالتهاى گوناگون بر او عارض شود یا بیماریها او را بیازارد و در تكبیر پنجم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه به جوهر و عرض بودن توصیف شود ، تا در چیزى حلول كند یا چیزى در او حلول كند.