روان شناسی اسلامی یا علم النفس؟
اصطلاح روان شناسی اسلامی ازجمله تعابیری است که در برخی کتب اندیشمندان اسلامی به کار رفته است. سخن گفتن از علمی با عنوان روان شناسی اسلامی و معرفی فردی همچون غزالی به عنوان بنیانگذار آن موجب شده است نویسنده این مقاله به تامل پیرامون این اصطلاح و امکان طرح آن بپردازد. بی تردید اهمیت این مساله آن گاه آشکارتر می شود که به ماهیت روان شناسی نوین پی برده و ملزومات و مباحث مربوط به آن را مدنظر قرار دهیم.
روان شناسی در جایگاه یک علم از ۲ منظر قابل بررسی است. از یکسو می توان به رگه های فلسفی آن اشاره کرد که در این صورت قدمتی معادل فلسفه و تفکر بشری دارد و از سوی دیگر می توان رویکرد علمی آن را مورد توجه قرار داد که در این صورت عمری کوتاه داشته و ابتدای راه قرار دارد. در واقع وقتی سخن از سنت کلاسیک روان شناسی به میان می آید اشاره به روان شناسی نوین است که در آن روان شناسی برای بررسی موضوعات خود روش علوم طبیعی را در پیش گرفت و مرزهای خود را از فلسفه بتدریج جدا کرد. چنین جدایی و استقلال طلبی صرفا محدود به تغییر روش نمی شود، بلکه موضوعات و اهداف روان شناسی نوین نیز تغییر کرد.
ابتدا موضوع مطالعه روان شناسی، روح یا روان (Psych) بود و به همین دلیل عنوان روان شناسی (Psychology) را می توان اسمی بامسمی دانست، ولی روان شناسی نوین دیگر علاقه ای به بررسی این موضوعات ندارد و رفتار (behavior) را در کانون توجه خود قرار داده است. به همین دلیل برخی بر این اعتقادند که رفتارشناسی (The science of behavior) باید جایگزین عنوان روان شناسی شود، ولی هشدار می دهند که نباید چنین عنوانی را معادل رفتارگرایی افراطی تلقی کرد. با وجود این، امروزه همچنان عنوان روان شناسی با وجود تغییر در موضوع و روش به کار می رود و همین استعمال گهگاه موجب سوء تفاهم و برداشت های غلط شده است.