فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّـهُ لِیعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیاه الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ؛ اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد خدا میخواهد آنان را در این زندگی دنیا به وسیله آنها عذاب كند، و جانشان در حالی كه كافرند بیرون رود. ﴿٥٥﴾
وَیحْلِفُونَ بِاللَّـهِ إِنَّهُمْ لَمِنكُمْ وَمَا هُم مِّنكُمْ وَلَـٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ یفْرَقُونَ؛ [با كمال بیشرمی] به خدا سوگند یاد میكنند كه: حتماً از زمره شمایند در صورتی كه از شما نیستند، بلكه گروهیاند كه از شما [به سبب ایمان استوارتان] در اضطراب و ترس به سر میبرند. ﴿٥٦﴾
موضوع کلی : اموال پوچ
در این جلسه پیرامون آیات 55 و 56 سوره توبه صحبت شد که در اینجا، برخی از نکات مطرح شده تقدیمتان میگردد:
یکی از نکات این بود که انسان نباید ظاهر بین باشد. چه بسا برخی افراد در دنیا امکاناتی داشته باشند ولی همین امکانات اسباب بدبختی اونها رو فراهم کند که به دنبال این مساله به ماجرای قارون و آیات 79 تا 83 سوره قصص اشاره گشت.
لذا بیان شد که به عاقبت امور توجّه كنیم، نه به ظواهر آن. «
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ» ...
یکی دیگر از نکات این بود که چگونه اموال باعث بدبختی انسان میتواند بشود؟
که بیان شد، شیوه های آن متعدد است : عذابی که در تهیه آن کشیده، زحمت روحی ای که در نگهداری آن از سرقت و حریق و مردم حسود صرف کرده، و از همه سخت تر به جا گذاشتن آن همه اموال که به آنها دل بسته بود هنگام جان دادن و پاسخگویی در قیامت که چگونه آنها را تهیه و در چه راهی مصرف کردی هست!
لذا در آیه تعبیر به «
تَزْهَقَ» نموده که به معنای خارج شدن همراه با دشواری و تأسّف و حسرت هستش.
در آیه 56 هم یکی دیگر از ویژگی های منافقین رو مطرح نموده، و آن اینکه آنها برای صحیح بودن راهشان و اینکه مسیرشان همان مسیر رسول خدا است بصورت مستمر قسم میخورند!
اما آنها حقیقتا مسیرشان با مسیر خدا فرق دارد و این کارهایشان از روی ترس است!
اما از چه میترسیدند؟ از اینکه ماهیتشون روشن شود.
لذا در احادیث مختلف تاکید شده که مومن نباید بترسد و ترس و خوف ریشه در شرک دارد. مومن توکلش به خدا میباشد و به وظیفه شرعی اش عمل میکند هرچند اگر مخالف راحتی اش باشد!
مرگ را سامان ز قطع آرزوست :::::: زندگانی محکم از لاتقنطوا ست
تا امید از آرزوی پیّ هم است :::::: نا امیدی زندگانی را سم است
نا امیدی همچو گور افشاردت :::::: گرچه الوندی ز پا می آردت