نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: ۞۩ در مومن نيست ۩۞

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض ۞۩ در مومن نيست ۩۞

    درباره صفات مومن، سخن بسيار گفته شده و يقينا شما خواننده عزيز هم تعدادي از اين صفات را به خوبي مي‌شناسيد. اما گروه ديگري از رويات به صفاتي اشاره مي‌کنند، که در انسان مومن وجود ندارد. به عبارت ديگر صفاتي را مورد برررسي قرار مي دهند که مومن بايد از آنها پاک باشد.

    به عنوان مثال يکي از صفاتي که گفته‌اند در شناخت افراد خيلي به آن اتکا نکنيم، طولاني بودن رکوع و سجود است. به اين معنا که حضرت مي فرمايد: به طولاني بودن رکوع و سجود شخص نگاه نکنيد، بلکه به امانت داري و راستگويي‌اش نگاه کنيد.(1) يعني ملاک را وفاي به عهد و امانتداري مي‌داند نه نماز خواندن طولاني.









    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    قسم راست هم اثر وضعي دارد. بركت را از انسان مي ­گيرد.



    در روايت ديگري از پيامبر اينچنين نقل شده است که:
    رُوِيَ عَن رَسوُل الله صلّي الله عَليه وَآله و سَلَّم قال:
    خِصلَتانِ لا تَجْتَمِعانِ في مُؤمِنٍ اَلْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ بِالرِّزْقِ (2)
    پیامبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلَّم» فرمودند:
    دو صفت است که در مؤمن جمع نمی­شود؛ بخل و گمان بد به روزی.
    در گذشته روایتی را مطرح كرديم در باب اینكه انسان نبايد نام مقدس خدا را با قسم خوردن براي امور دنيايي­اش وسيله قرار بدهد. عرض كردم اين اثر وضعي دارد. قسم راست هم اثر وضعي دارد. بركت را از انسان مي­گيرد.

    گاهي نه! از نظر دروني، انسان در ارتباط با امور دنيايي­اش بعد هم نعوذ بالله در ارتباط با خدا این جور می­شود. آن روایت از نظر ظاهري بود كه از طريق نام خدا مرتّب قسم می­خورد كه از اين راه چيزي بدست آورد. از آن طرف عكسش، اگر بدست نياورد را مي­خواهم بگويم. چون دوتاست؛ هم جنبه­هاي مثبت و هم منفي. مثبتش آن بود كه گفتم. حالا مي­روم سراغ منفي­اش.

    در اين روايت كه از پيغمبر اكرم هست، حضرت مي­فرمايد كه دو خصلت هست كه هيچ وقت در مؤمن نمي­آيد و در او جمع نمي­شود. اوّل: مسأله بخل را مي­فرمايند. بخل؛ از رذائل نفساني است و معنايش هم اين است که انسان در جايي كه شرعاً و عقلاً سزاوار است از نعمتهايي را كه خدا به او داده مصرف كند، مصرف نكند. (شرعاً و عقلاً). يك بخل داريم، يك اسراف داريم. بخل معنايش اين است به اينكه من شرعاً وظيفه دارم مصرف بكنم، خرج نمي­كنم. دارم ولی استفاده نمي­كنم. اسراف معنايش اين است که بی­جا خرج می­کنم. نباید مصرف کنم ولی مصرف می­کنم. كنار بخل که بگذاري اسراف معنايش اين است به اينكه جايي كه آدم شرعاً سزاوار نيست خرج بكند،‌ نعمت الهيّه را هدر بدهد. این راجع به بخل بود که نسبت به خودمان است.

    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بخل معنايش اين است به اينكه من شرعاً وظيفه دارم مصرف بكنم، خرج نمي­كنم. دارم ولی استفاده نمي­كنم. اسراف معنايش اين است که بی­جا خرج می­کنم. نباید مصرف کنم ولی مصرف می­کنم.

    مطلب دوّمي كه در اين روايت پيغمبراكرم مي­فرمايد، مي­گويد: «وَ سوُءِالظَّنِّ بِالرِّزْقِ». این يعني چه؟ اين آن جاهايي است كه تو هر چه خدا را خواستي وسيله بكني، كارسازي پيدا نكرد. من تقریباً سعی می­کنم رواياتي كه مي­خوانم كمي مرتبط با هم باشد. بگو ببينم در دلت چه خبر است؟ اينجاست كه سوءظن و بد گماني نسبت به رزق پيدا مي­كني. يعني به اينكه اينجا سزاوار بود خدا به من بده، نداد.
    مي­فهمي معنایش يعني چي؟ خوب دقت كنيد كلمه اوّل راجع به خودت است. آن راجع به خودت را مي­آيی روي خداوند پياده مي­کنی. يعني خدا نعوذ بالله بخل ورزيد. بخل را معنا كردم ديگر؛ يعني سزاوار بود به من بده، نداد. اين عين بخل است . يك وقت بخل را نسبت به خودت مي­گويي، يك وقت نعوذ بالله نسبت به خدا « سوء ظَّنِ بالرِّزق»، معنايش بخل نسبت دادن به خداست؛ كه سزاوار بود به من بده بخل ورزيد و به من نداد. نعوذ بالله. فهميدي؟

    اگر آنجا كارسازي پيدا نكرد از نظر ظاهري، مي­آيی از اين طرف از نظر دروني چه كار مي­كني؟ گاهي هم به شما بگويم که شما به زبان مي­آوريد و متوجّه هم نمي­شويد. همه شما اين حرف من را گوش كنيد. مي­خواهم اينها را بگويم ياد بگيريد؛ كه يك چيزهايي از دهانتان بیرون مي­آيد، مواظب باشيد! مي­گويي خدا نخواست. بگو ببينم اينكه مي­گويي خدا نخواست، با اين جمله غرضت اين است كه مصلحتم نبود و بجا نبود خدا به من بده، ‌نداد. اين را مي­خواهي بگويي؟ كه در عمق دلم راضي­ام. يا نه! مي­خواهي بگويي خدا نعوذ بالله بخل ورزيد؟! كدام اينها را مي­خواهي بگويي؟ حواست جمع باشد. «خدا نخواست­هايي» كه از دهانتان بیرون مي­آيد، يك وقت نكند كنارش ‌بخواهي بگويي خدا بخل ورزيد!! يعني بجا بود به من بدهد نداد... ‌آن وقت خيال مي­كني كه تو خداپرستي؟ مشكلت اينجاست. نمي­فهمي اين كه از دهانت بیرون آمد، اگر با نارضايتی نسبت به خدا باشد،‌ يك گره ديگر مي­اندازي در كارت. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد.
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    منبع:

    (1). کافي، ج2، ص 105.
    (2). بحار الانوار جلد74، صفحه 174
    برگرفته از بيانات آيه الله مجتبي تهراني

    امضاء

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi