بخل معنايش اين است به اينكه من شرعاً وظيفه دارم مصرف بكنم، خرج نميكنم. دارم ولی استفاده نميكنم. اسراف معنايش اين است که بیجا خرج میکنم. نباید مصرف کنم ولی مصرف میکنم.
مطلب دوّمي كه در اين روايت پيغمبراكرم ميفرمايد، ميگويد: «وَ سوُءِالظَّنِّ بِالرِّزْقِ». این يعني چه؟ اين آن جاهايي است كه تو هر چه خدا را خواستي وسيله بكني، كارسازي پيدا نكرد. من تقریباً سعی میکنم رواياتي كه ميخوانم كمي مرتبط با هم باشد. بگو ببينم در دلت چه خبر است؟ اينجاست كه سوءظن و بد گماني نسبت به رزق پيدا ميكني. يعني به اينكه اينجا سزاوار بود خدا به من بده، نداد.
ميفهمي معنایش يعني چي؟ خوب دقت كنيد كلمه اوّل راجع به خودت است. آن راجع به خودت را ميآيی روي خداوند پياده ميکنی. يعني خدا نعوذ بالله بخل ورزيد. بخل را معنا كردم ديگر؛ يعني سزاوار بود به من بده، نداد. اين عين بخل است . يك وقت بخل را نسبت به خودت ميگويي، يك وقت نعوذ بالله نسبت به خدا « سوء ظَّنِ بالرِّزق»، معنايش بخل نسبت دادن به خداست؛ كه سزاوار بود به من بده بخل ورزيد و به من نداد. نعوذ بالله. فهميدي؟
اگر آنجا كارسازي پيدا نكرد از نظر ظاهري، ميآيی از اين طرف از نظر دروني چه كار ميكني؟ گاهي هم به شما بگويم که شما به زبان ميآوريد و متوجّه هم نميشويد. همه شما اين حرف من را گوش كنيد. ميخواهم اينها را بگويم ياد بگيريد؛ كه يك چيزهايي از دهانتان بیرون ميآيد، مواظب باشيد! ميگويي خدا نخواست. بگو ببينم اينكه ميگويي خدا نخواست، با اين جمله غرضت اين است كه مصلحتم نبود و بجا نبود خدا به من بده، نداد. اين را ميخواهي بگويي؟ كه در عمق دلم راضيام. يا نه! ميخواهي بگويي خدا نعوذ بالله بخل ورزيد؟! كدام اينها را ميخواهي بگويي؟ حواست جمع باشد. «خدا نخواستهايي» كه از دهانتان بیرون ميآيد، يك وقت نكند كنارش بخواهي بگويي خدا بخل ورزيد!! يعني بجا بود به من بدهد نداد... آن وقت خيال ميكني كه تو خداپرستي؟ مشكلت اينجاست. نميفهمي اين كه از دهانت بیرون آمد، اگر با نارضايتی نسبت به خدا باشد، يك گره ديگر مياندازي در كارت. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد.