صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 122

موضوع: (¯*~•~* نوروز در شعر و ادب پارسي(اشعار نوروزي) *~• ~*¯)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    باز هفت سین سرور
    ماهی و تنگ بلور
    سکه و سبزه و آب
    نرگس و جام شراب
    باز هم شادی عید
    آرزوهای سپید
    باز لیلای بهار
    باز مجنونی بید
    باز هم رنگین کمان
    باز باران بهار
    باز گل مست غرور
    باز بلبل نغمه خوان
    باز رقص دود عود
    باز اسفند و گلاب
    باز آن سودای ناب
    کور باد چشم حسود
    باز تکرار دعا
    یا مقلب القلوب
    یا مدبر النهار
    حال ما گردان تو خوب
    راه ما گردان تو راست
    باز نوروز سعید
    باز هم سال جدید
    باز هم لاله عشق
    خنده و بیم و امید


    عید شما مبارک



  2. تشكرها 4



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102


    مولوی معتقد است که غم و شادی دو پدیده طبیعی روح بشر است و هرگز نمیتوان آن را از قاموس زندگی بشر حذف کرد . بهر حال غم وشادی ، هر دو برای رشد و کمال شخصیت آدمی لازم است . مولوی با الحام از وضعیت بهار و سرسبزی گلستان و روئیدن گلهای و برآمدن شکوفه ها ، به این نکته اشاره دارد :

    آتش و آبی بباید میوه را

    واجب آید ابر و برق این شیوه را

    تا نباشد برق دل و ابر دو چشم

    کی نشیند آتش تهدید و خشم ؟

    کی بروید سبزه ذوق وصال

    کی بجوشد چشمه ها ز اب زلال؟

    کی گلستان ، راز گوید با چمن

    کی بنفشه عهد بندد با یاسمن

    کی چناری کف گشاید در دعا

    کی شکوفه سرفشاند در هوا ؟

    کی شکوفه آستین پر نثار

    برفشاند گردد ایام بهار ؟

    کی ز درد لاله را رخ همچو خون

    کی گل از کیسه برآرد زر برون

    کی بیاید بلبل و گل بو کند

    کی چو طالب، فاخته کوکو کند ؟



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 2

    نرگس منتظر (20-03-2011), شكوه انتظار (20-03-2011)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102


    بهار آمد و رفت ماه سپند
    نگارا درافکن بر آذر سپند

    به یکباره سر سبز شد باغ و راغ
    ز مرز حلب تا در تاشکند

    بنفشه ز گیسو بیفشاند مشک
    شکوفه به زهدان بپرورد قند

    به یک هفته آمد سپاه بهار
    ز کوه پلنگان به کوه سهند

    جهان گر جوان شد به فصل بهار
    چرا سر سپید است کوه بلند ؟

    حیف باشد دا آزاده به نوروز غمین
    این من امروز شنیدم ز زبان سوسن

    هفت شین ساز مکن جان من اندر شب عید
    شکوه و شین و شغب و شهقه و شور و شیون

    هفت سین ساز کن از سبزه و سنبل و سیب
    سنجد و ساز و سرود و سمنو سلوی من

    هفت سین را به یکی سفره دلخواه بنه
    هفت شین را به در خانه بدخواه فکن

    صبح عید است برون کن ز دل این تاریکی
    کاخر این شام سیه ، خانه نماید روشن

    رسم نوروز به جای آر و از یزدان خواه
    کاورد حالت ما باز به حالی احسن

    نوبهار دلپذیر و روز شادی و خوشیست
    خرما نوروز و خوشا نوبهار دلپذیر

    بر نشاط گل وقت سپیده دم به باغ
    فاخته آوای بم زد ، عندلیب آوای زیر
    ملک الشعرای بهار


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 2

    نرگس منتظر (20-03-2011), شكوه انتظار (20-03-2011)

  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0


    با نسیمی می روم

    پای كوهی قد بلند

    سبزه های پای كوه

    بوی آهو می دهند

    می روم تا غصه را

    لای مه پنهان كنم


    چشمه ی خورشید را

    در دلم مهمان كنم

    می نشینم روی خاك


    با محبت می شوم

    با علف های غریب

    گرم صحبت می شوم

    پونه ها صف بسته اند

    زیر پای آبشار

    كبك ها آماده اند


    تا بخوانند از بهار

    توی گوشم آبشار

    شاد شر شر می كند


    چشم هایم را بهار

    از خدا پر می كند


    امضاء

  9. تشكر

    شكوه انتظار (20-03-2011)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102



    ای بلبل خوشنوا فغان كن
    عید است نوای عاشقان كن

    چون سبزه ز خاك سر برآورد
    ترك دل و برگ بوستان كن

    بالشت ز سنبل و سمن ساز
    وز برگ بنفشه سایبان كن

    چون لاله ز سر كله بینداز
    سرخوش شو و دست در میان كن

    بردار سفینه‌ی غزل را
    وز هر ورقی گلی نشان كن

    صد گوهر معنی ار توانی
    در گوش حریف نكته‌دان كن

    وان دم كه رسی به شعر عطار
    در مجلس عاشقان روان كن

    ما صوفی صفه‌ی صفاییم
    بی خود ز خودیم و از خداییم

    عطار



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    برف و یخ آب شد چشمه ها شد روان
    شد زمین رنگ رنگ خنده زد آسمان
    باز دنیای ما شاد و پیروز شد
    آمد، آمد بهار عید نوروز شد
    پر شد از بوی گل کوچه ها، خانه ها
    باز آغاز شد رقص پروانه ها
    باز هم پهن شد سفره هفت سین
    سبز شد، سرخ شد هر کجای زمین
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  12. Top | #27

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1171
    نوشته
    68
    تشکر
    6
    مورد تشکر
    272 در 91
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

    شاخه های شسته، باران خورده، پاک

    آسمان آبی و ابر سپید

    برگهای سبز بید

    عطر نرگس، رقص باد

    نغمه و بانگ پرستوهای شاد

    خلوت گرم کبوترهای مست

    نرم نرمک میرسد اینک بهار

    خوش بحال روزگار ?

    خوش بحال چشمه ها و دشتها

    خوش بحال دانه ها و سبزه ها

    خوش بحال غنچه های نیمه باز

    خوش بحال دختر میخک که میخندد به ناز

    خوش بحال جان لبریز از شراب

    خوش بحال آفتاب ?

    ای دل من، گرچه در این روزگار

    جامهء رنگین نمی‌پوشی به كام

    بادهء رنگین نمی‌نوشی ز جام

    نقل و سبزه در میان سفره نیست

    جامت از آن می كه می‌باید تهی است

    ای دریغ از ?تو? اگر چون گل نرقصی با نسیم

    ای دریغ از ?من? اگر مستم نسازد آفتاب

    ای دریغ از ?ما? اگر کامی نگیریم از بهار...

    گر نکوبی شیشهء غم را به سنگ...






  13. Top | #28

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1171
    نوشته
    68
    تشکر
    6
    مورد تشکر
    272 در 91
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    صبا به تهنيت پير مي فروش آمد

    كه موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد



    هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي

    درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد



    تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار

    كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد



    به گوش هوش نيوش از من و به عشرت كوش

    كه اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد



    ز فكر تفرقه باز آن تاشوي مجموع

    به حكم آنكه جو شد اهرمن، سروش آمد



    ز مرغ صبح ندانم كه سوسن آزاد

    چه گوش كرد كه باده زبان خموش آمد



    چه جاي صحبت نامحرم است مجلس انس

    سر پياله بپوشان كه خرقه پوش آمد



    زخانقاه به ميخانه مي رود حافظ

    مگر زمستي زهد ريا به هوش امد







  14. Top | #29

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1171
    نوشته
    68
    تشکر
    6
    مورد تشکر
    272 در 91
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    منتظران بهار، بوي شكفتن رسيد

    مژه به گلها بريد، يار به گلشن رسيد



    لمعه مهر ازل، بر در و ديوار تافت

    جام تجلي به دست، نور ز ايمن رسيد



    تامه و پيغام را رسم تكلف نماند

    فكر عبارت كراست معني روشن رسيد



    زين چمنستان كنون، بستن مژگان خطاست

    آينه صيقل زنيد ديده به ديدن رسيد



    بيدل از اسرار عشق، هيچ كس آگاه نيست

    گاه گذشتن گذشت، وقت رسيدن رسيد


  15. Top | #30

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1171
    نوشته
    68
    تشکر
    6
    مورد تشکر
    272 در 91
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




















    شعر نوروز از صبا آقاجانی

    باز می آید بهار و می دمد

    سبزه ها، گل ها ز قلب سرد خاک

    باز می آید بهار و می برد

    رنگ غم از چهره های خوب و پاک



    باز خورشید قشنگ و مهربان

    دست های گرم خود وا می کند

    می نشیند گوشه ای و باز هم

    کوچ سرما را تماشا می کند



    برف ها را در بغل جا می دهد

    تا ز شرمی آتیشن آبش کند

    چشمه را سیراب از چشمان برف

    بید را با باد بی تابش کند



    با دوچشمانی خمار آنسوی تر

    می نشیند در تماشای بهار

    عطر باد و رقص ناز نسترن

    مستی آن آهوان بی قرار



    با نگاهش ناز نرگس می خرد

    تا ز جامی باز سر مستش کند

    خنده ی سرخ شقایق را ببین

    باز می آید زغم هستش کند



    باز می خندد به چشم روزگار

    باز می بوسد گل روی زمین

    باز هم با دست گرمش می کشد

    عاشقی در لحظه های واپسین



    می رسد از ره بهار و باز عشق

    بر رخ عالم تبسم می کند

    عالمی دیدم که از لبخند عشق

    باز دست و پای خود گم می کند



    می رسد از پیچ و خم های زمان

    می کند با قلب عالم گفتگو

    می شود با با باد و باران همسفر

    مهربانی را کند او جستجو



    می رسد اینک بهار از راه دور

    از دیار کوروش و جمشید و کی

    از ازلها از همیشه تا ابد

    می رسد همراه چنگ وعود ونی



    می رسد هنگام تحویل زمین

    می رسد نوروز جاویدان ما

    می رسد اینک بهار و عید نو

    یادگار کهنه ایران ما






صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi