نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: بیایید ما به نامه های بی جواب دختر شهید ناصری جواب بدیم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    بیایید ما به نامه های بی جواب دختر شهید ناصری جواب بدیم

    پاسخ ما به نامه بی جواب دختر شهید

    بیایید ما به نامه های بی جواب دختر شهید ناصری جواب بدیم

    چند سالی است که فیلم دختر شهید ناصری در حالی که نامه ای به پدر شهیدش نوشته و در مجلس بزرگداشت می خواند در حالی که شرکت کنندگان در مجلس و ما افرادی که می بینیم را به گریه واداشته ،در سی دی و در اینترنت قابل دسترس است حتی عده ای به صورت بلوتوثی در موبایل ها دیده اند . ولی آیا لحظه ای به درد دل این کودک اندیشیده ایم؟ این نامه فقط لحظه ای ما را تحت تأثیر احساسات قرار داده یا منشأ فکر درست و پیدا کردن راه شهدا برای ما است ؟




    بیاییم به بهانه آغاز سال نو و همزمان با اردوهای راهیان نور بار دیگر تأملی داشته باشیم که نامه دختر شهید "محمد ناصری" به پدر شهیدش تنها یک نامه نیست، بلکه درد دل دختری است که دوری از پدر و شرایط جامعه باعث شده است این گونه دردناک با پدر خود سخن بگوید.

    متن نامه زهرا ناصری به پدرش:

    «بابا جان باز سلام؛ ای پدر جان منم زهرایت؛ دختر کوچک تو ؛ ای امید من و ای شادی تنهای من ؛ به خدا این صدمین نامه بود؛ از چه رویی تو جوابم ندهی.

    یاد داری که دم رفتن تو، دامنت بگرفتم ؛ من تو را می گفتم پدر این بار نرو ؛ من همان روز، بله فهمیدم سفرت طولانیست ؛ از چه رو، ای پدرم تو به این چشم ترم هیچ توجه نکنی ؛ به خدا خسته شدم، به خدا خسته شدم.
    به خدا قلب من آزرده شده ؛ چند سالیست که من منتظرم ؛ هر صدایی که ز در می آید ؛ همچو مرغی مجروح؛ پا برهنه سوی در تاخته ام؛ بس که عکست به بغل بگرفتم ؛ رنگ از روی من و عکس تو رفته پدر؛ من و داداش رضا بر سر عکس تو دعوا داریم؛ او فقط عکس تو را دیده پدر ؛ با جمال تو سخن می گوید
    مادرم از تو برایش گفته؛ او فقط بوی تو را، ز لباست دارد ؛ بس که پیراهنت بوییده ؛ بس که در حال دعا روی سجاده تو اشک فشان نالیده ؛ طاقتش رفته دگر، پای او سست شده، دل او بشکسته.
    به خدا خسته شدم، به خدا خسته شدم؛ پدرم گر تو بیایی به خدا من ز تو هیچ تقاضا نکنم
    لحظه ای از پیشت جای دیگر نروم ؛ هر چه دستور دهی من بلافاصله انجام دهم؛ همه دم بر رخ ماهت، بوسه زنم ؛ جان زهرا برگرد، جان زهرا برگرد.
    دائما می گوییم مادرم هر که رفته سفر برگشته؛ پدر دوست من، پدر همسایه، پدران دیگر ؛ پس چرا او سفرش طولانیست ؛ او کجا رفته مگر ؛ او که هرگز دل بی مهر نداشت ؛ او که هر روز مرا می بوسید؛ او که می گفت «برایش به خدا دوری از ما سخت است»؛ پس چرا دیر نمود.
    آری من می دانم که چرا غمگین است؛ علت تأخیرش من فقط می دانم؛ آخر آن موقع ها، حرف قرآن و خدا و دین بود؛ کربلا بود و هزاران عاشق؛ همه مسئولین چون رجایی و بهشتی بودند؛ حرف یک رنگی بود؛
    ظاهر و باطن افراد ز هم فرق نداشت؛ همه خواهرها زیر چادر بودند؛ صحبت از تقوا بود؛ همه جا زیبا بود؛
    جای رقص و آواز ، همه جا صوت قرآن می آمد؛ همه خط ها روشن، خوب و خوانا بودند؛ حرف از ایمان بود؛
    حرف از تقوا بود.
    اما امروز پدر، درد و دل بسیار است؛ همه آنچه به من می گفتی، رنگ دیگر دارد یا بسی کم رنگ است؛
    خط کج گشته هنر؛ بی هنران همگی خوب و هنرمند شدند؛ کج روی محبوب است.
    در مجالس و سخنرانی ها جای زیبای شهیدان خالیست؛ یا اگر هست از آن بوی ریا می آید.
    حرف از آزادی است، حرف از رابطه با امریکاست؛ آری من می دانم، علت اندوه تو اینست بابا؛ پدرم من این بار می نویسم که اگر برگشتن ز برایت سخت است ما بیاییم برت؛ تو فقط آدرست را بنویس؛ در کجا منزل توست؛ مادرم می داند؛ او به من می گوید پدرت پیش خداست؛ در بهشتی زیبا، با همه همسفرانش آنجاست؛ خانه اش هم زیباست.
    حضرت خامنه ای هم می گفت «دخترم غصه نخور پدرت خندان است؛ دوستت می دارد؛ تو اگر گریه کنی پدرت هم به خدا می گرید؛ همه شب لحظه خواب پدرت می آید؛ صورتت می بوسد؛ دست بر روی سرت می کشد».
    من از آن لحظه دگر شاد و خوشحال شدم؛ از خدا می خواهم؛ تا که جان در تنم است؛ تا حیاتی باقیست رهبرم چون پدری بر سر من زنده بود؛ چهره زیبایش، چون جمال تو، شاد و پرخنده بود؛ من به تو قول دهم که دگر از این پس؛ این همه اشک و غم از دیده نریزم بابا؛ همچون مادر، دیگر از فراق غم تو؛ نیمه شب نوحه و زاری نکنم؛ تو فقط ای پدرم؛ از خدایت بطلب که من و مادر و این امت اسلامی؛ همگی چون تو پدر، راهمان راه شهیدان باشد؛ دائما بر سر ما سایه رهبر و قرآن باشد؛ پدرم خندان باش پدرم خندان باش.»


    فایل صوتی نامه دختر شهید ناصری را اینجا دانلود کنید.
    رها آرامی
    بخش فرهنگ پایداری تبیان


    امضاء

  2. تشكرها 3

    parsa (26-03-2011), seyed yasin (21-03-2011)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تغییرات جدی در قانون خدمت وظیفه عمومی ۹۵
    توسط حسنعلی ابراهیمی سعید در انجمن سربازی مقدس در نظام اسلامی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 20-05-2016, 01:28
  2. پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 12-06-2015, 04:38
  3. تغییر رنگ لباس کارگران شهرداری در اعتراض به جنایات داعش در شهر امان + عکس
    توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* در انجمن اخبار ساير کشورها
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 14-03-2015, 19:08
  4. سعود الفیصل وزیر امورخارجه عربستان مرگ پادشاه عربستان را تأیید کرد
    توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-01-2015, 01:36
  5. مراسم تشییع پیکر مرحوم مرتضی احمدی+تصاویر
    توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* در انجمن ساير تصاوير
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 25-12-2014, 23:47

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi