ولايت فقيه تداوم قانون وحى
رهبرى جامعه و امت كه از زمان آدم شروع شده بود ، به غيبت امام عصر خاتمه پيدا نمى كرد، بلكه خطى بود كه بايد تا قيامت ادامه مى يافت ، تا انسان بدون سرپرست الهى نباشد و حجت هم بر او تمام شده و زمينه تشخيص حق را از باطل داشته باشد .به همين خاطر امامان بزرگوار ، مردم را براى بعد از خود به فقيه جامع الشرايط ارجاع داده و او را در هر عصرى به عنوان نائب خود و رهبرمسلمين معرفى كردند .
ناگفته نماند ، تا زمانى كه پيامبر و امامان در بينمردم بودند ، دريافت عين حقيقت در امور شخصى و اجتماعى كار مشكلى نبود ;اما پس از پيامبر و امامان والا مقام ، و بويژه از شروع غيبت كبراى امام عصر ، با توجه به هجوم فرهنگ هاى بيگانه در عصر اموى و عباسى ، و وارد شدن مسائل غير اسلامى به عنوان قواعد دينى ، در تفسير و حديث و بويژه با اضافه شدن احاديث ساختگى به دست جنايتكاران حزب ننگين اموى و عباسى ، نياز رجوع به متخصص براى تشخيص حق از باطل ، و قبول رهبرى متخصص در همه شئون زندگى ،هم چون نياز به پيامبر و امام احساس شد ، و از طرفى هم قرآن و امامان رجوع به چنين متخصصى را واجب و لازم اعلام كرده بودند ، روى اين حساب مسئله باعظمت اجتهاد و مجتهد و فقيه جامع الشرايط ، در خط پاك اسلام ; يعنى تشيع سرخ تجلى كرد(1) .
فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْطائِفَةٌ لِيَتَفَّقَهُوا فِى الّدينِ ولِيُنْذِروا قَوْمَهُمْ اِذارَجَعُوا اِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ
« و مؤمنان را نسزد كه همگى[ به سوى جهاد ]بيرون روند ; چرا از هر جميعتى گروهى [ به سوى پيامبر ]كوچ نمى كنند تا در دين آگاهى يابند و قوم خود را هنگامى كه به سوى آنان بازگشتند ، بيم دهند باشد كه [ از مخالفت با خدا و عذاب او ] بپرهيزند ».
( فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ )
« اگر نمى دانيد از دانايان [ به كتاب هاى آسمانى و آگاهان به اخبار پيشينيان ]بپرسيد [ كه همه پيامبران از جنس خود بشر بودند ، نه فرشته ] » .