نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: آیا اسلام دین جبری است ؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. آیا اسلام دین جبری است ؟

    بعضی افراد که فقط آیاتی را می‏بینند که می ‏گوید همه چیز به اراده خداست، خیال می‏کنند که قرآن چون فرموده همه چیز به اراده خداست پس قائل به اسباب و مسببات و از آن جمله قائل به اختیار و اراده بشر نیست. مخصوصا اروپاییها اغلب وقتی درباره اسلام اظهار نظر می‏کنند اسلام را العیاذ بالله یک دین جبری معرفی می ‏کنند یعنی دینی که برای بشر هیچگونه اختیار و اراده‏ای قائل نیست . ولی واضح است که این، یک تهمت ‏به قرآن است.من در کتاب کوچک «انسان و سرنوشت‏» این مسئله را تا اندازه‏ای بحث کرده‏ام . قرآن به شکلی عموم مشیت الهی و عموم قضا و قدر را قائل است که هیچگونه منافاتی بین آن و اختیار و اراده بشر نیست . از جمله آیاتی که مسئله اختیار و اراده بشر را به طور جدی مطرح فرموده است همین آیه و چند آیه بعدی است.
    می‏گوید: ذلک بما قدمت ایدیکم نمی‏گوید این به موجب اعمال شماست، که بگوییم ما اختیار داشتیم یا نداشتیم.می‏گوید: بما قدمت ایدیکم به موجب کارهایی که به ست‏خودتان یعنی به اراده و اختیار خودتان بدون هیچ اجباری انجام دادید.خدا شما را مختار و آزاد آفرید « فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر» هر که می‏خواهد - یعنی به اختیار خودش - ایمان آورد و هر که می ‏خواهد کفر بورزد.« انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا » ما راه را به بشر نمودیم، این دیگر به خود او بستگی دارد که شاکر باشد یا کافر.
    اینجا همین مطلب را ذکر می‏کند: ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بظلام للعبید . اینها به دست و اختیار خودتان به وجود آمده است نه به دست ‏خدا که در نتیجه ظلم باشد که کسی کار را مرتکب شده باشد ، و عذاب را دیگری متحمل بشود; خدا کار را انجام دهد ولی عذاب را بر بنده بکند.نه، آنوقت می‏شود ظلم. و ان الله لیس بظلام للعبید و اینکه باید بدانید خدا هرگز به بندگان خود ظلم نمی‏کند . اینجا دو تا نکته است که باید عرض بکنم . یکی اینکه کلمه «عبید» آورده که علامت استرحام است . یعنی خدا چگونه به بنده خودش ظلم می‏کند ؟! یعنی بنده از آن جهت که بنده است مستحق استرحام است . بنده در مقابل حق چیزی نیست که خدا بخواهد به او ظلم کند و حقش را العیاذ بالله پایمال نماید . بنده چه ارزش و شخصیتی در مقابل خدا دارد که خدا به او ظلم کند؟! اینکه کسی به دیگری ظلم می‏کند علامت این است که برای او شخصیت قائل است . انسان با کسی کینه می‏ورزد که برای او شخصیت قائل باشد . انسان اگر برای کسی و چیزی شخصیت قائل نباشد هیچگاه احساساتش علیه او تحریک نمی‏شود و نسبت‏به وی کینه نمی‏ورزد .آیا شما اگر پایتان به یک سنگ بخورد و مجروح بشود ممکن است کینه آن سنگ در دلتان راه پیدا کند و در صدد انتقام از آن برآیید؟ ابدا. یک حیوان اگر به شما لگد بزند، آیا ممکن است ‏شما کینه او را به دل بگیرید و منتظر فرصت ‏باشید که از او انتقام بگیرید؟! نه. چون برایش شخصیتی قائل نیستید . البته به همان اندازه که او جان دارد اندکی شخصیت دارد و ممکن است‏ یک شلاق به او بزنید . اما اگر یک انسان همان لگدی را که مثلا اسب به شما زده بزند ، یک کینه‏ای از او در دل شما پیدا می‏شود که خدا می‏داند . منتظرید هر طور هست انتقام خودتان را بگیرید، چون او انسان است و برایش شخصیت قائل هستید . خدا به بندگان خودش ظلم بکند؟! اصلا بنده کی هست در مقابل خدا ؟!




  2. تشكر

    parsa (29-03-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar.

    نسبت ‏بنده با خدا از نظر ناچیزی و ناقابل بودن برای انتقام گرفتن (جزای عمل غیر از انتقام است)و العیاذ بالله برای ظلم و تجاوز، از نسبت ‏یک سنگ با انسان خیلی کوچکتر است.آیا خدا عبید خودش را ظلم کند؟! نکته دیگر این است که مسئله‏ای در کتب ادبی مطرح است که می ‏گویند چرا خدا می‏گوید ان الله لیس بظلام للعبید . «ظلام‏» صیغه مبالغه است ، و این جمله یعنی خدا بسیار ظلم کننده نیست . پس آیا معنایش این است که کم ظلم کننده هست؟!معمولا جواب می‏دهند که در اینجا مقصود از ظلام، ظالم است. لیس بظلام للعبید یعنی ظالم نیست . «فعال‏» به معنی «فاعل‏» هم استعمال شده است.

    ولی وجه صحیحش همان است که علامه طباطبایی دامت ‏برکاته در تفسیر «المیزان‏» می ‏فرمایند که برای خداوند ظالم بودن فرض نمی‏شود.

    اگر خدا ظالم باشد ، ظلام است و اگر ظالم نباشد [عادل است . به عبارت دیگر] خدا یا عادل است ‏یا ظلام . یعنی خدا عادل است همانطوری که هست; اگر بنا بشود خدا ظالم باشد، ظلام یعنی بسیار ظلم کن است.چون اگر العیاذ بالله قانون عالم بنایش بر ظلم باشد، دیگر شامل یک فرد بالخصوص و یک کار بالخصوص نیست، شامل همه چیز است. کار خدا شامل همه چیز است; یا عدالت مطلق است همین طوری که هست و یا فرضا این عدالت نباشد ظلم کامل و مطلق و حد اعلای ظلم است . پس آنچه درباره خدا می ‏توان مطرح کرد در ارتباط با نظام کلی عالم که آیا این نظام عادلانه است ‏یا ظالمانه، این است که آیا خدا ظلام است‏ یا عادل ؟ که مقصود از عادل [بر پا دارنده] کمال عدالت است.

    کداب آل فرعون و الذین من قبلهم کفروا بآیات الله فاخذهم الله بذنوبهم ان الله قوی شدید العقاب وضع اینها و عادت و روش اینها از این جهت عینا مانند داب و روش آل فرعون است.همچنان که خدا آنها را به موجب گناهانی که خودشان مرتکب شدند، گرفت و اخذ کرد و در دنیا و آخرت معذب ساخت ، با اینها هم چنین خواهد کرد; که آیه بعد تفسیر همه اینهاست: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم .عرض کردیم تکیه این چند آیه روی اختیار بشر است . در این آیه یک اصل کلی ذکر می‏کند که یکی از شاهکارهای قرآن است.ما دو آیه شبیه یکدیگر در قرآن داریم که هر یک دارای نکته ‏ای است که دیگری فاقد آن است . یکی در سوره رعد است که می‏فرماید: ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم یعنی خدا آن اوضاع و احوالی را که در یک قومی وجود دارد هرگز عوض نمی ‏کند مگر آنکه خود آن قوم آنچه را که مربوط به خودشان است‏ یعنی مربوط به روح و فکر و اندیشه و اخلاق و اعمال خودشان است عوض کنند.



  5. تشكر

    parsa (29-03-2011)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar.

    یعنی اگر خداوند اقوامی را به عزت می‏رساند و یا اقوامی را از عزت به خاک ذلت فرو می‏نشاند ، اگر اقوامی را که پایین بودند بالا برد و اقوامی را که بالا بودند پایین آورد [به موجب آن است که آن اقوام آنچه را که مربوط به خودشان است تغییر دادند] . البته همه به دست‏خداست: قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء، بیدک الخیر انک علی کل شی‏ء قدیر. همچنین در دعای افتتاح می‏خوانیم:

    الحمد لله الذی یؤمن الخائفین، و ینجی الصالحین، و یرفع المستضعفین، و یضع المستکبرین، و یهلک ملوکا و یستخلف آخرین، و الحمد لله قاصم الجبارین، مبیر الظالمین، مدرک الهاربین .همه چیز به مشیت‏ خداست; عزت به هر کس بدهد خدا می‏دهد، ذلت‏ به هر کس بدهد خدا می‏دهد، ملک را به هر کس بدهد خدا می‏دهد، از هر که بگیرد خدا می‏گیرد.اما خیال نکنید کار خدا بر اساس گزاف و گتره است، مثل آدمی که بنشیند قرعه ‏کشی بکند که از این بگیریم بدهیم به آن، از آن بگیریم بدهیم به این، و هیچ حکمت و قانونی در کار نباشد . همه چیز به دست‏ خداست اما با حساب به دست ‏خداست . کار خدا از روی حساب است . در آن آیه می‏گوید:عزت و ذلت فقط به دست اوست، و در این آیه می‏گوید : اما بدانید که ما عزت و ذلت را روی چه حساب و قانونی می‏دهیم . ما نگاه می ‏کنیم به اوضاع و احوال روحی و معنوی و اخلاقی و اجتماعی مردم و به هر چه که در حوزه اختیار و اعمال خود مردم است . تا وقتی که خوبند ، به آنها عزت می‏دهیم ; وقتی که خودشان را تغییر دادند ، ما هم آنچه را که به آنها دادیم تغییر می‏دهیم . عزت و ذلت‏ به دست ماست ، اما روی این حساب می‏دهیم . اگر بی‏حساب باشد که خدا حکیم نیست . حساب در کار است، یعنی تابع یک جریانهای منظم و قطعی است. ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم خدا عوض نمی ‏کند اوضاع و احوال مردمی را تا آنکه آن مردم یغیروا (این «یغیروا» استقلال مردم را می‏رساند) خودشان به دست‏ خودشان اوضاع خودشان را تغییر بدهند.

    این آیه اعم است ، هم شامل این است که قومی از نعمت و عزت به نقمت و ذلت‏ برسند ، یا بر عکس از نقمت و ذلت‏ به نعمت و عزت برسند.یعنی هم شامل آن جایی می‏شود که مردمی خوب و صالح باشند و نعمتهای الهی شامل حالشان شده باشد، بعد فاسد بشوند، خدا نعمتها را بگیرد ، و هم شامل قومی می‏شود که فاسد باشند ولی بعد بازگشت کنند، توبه و استغفار کنند، به راه راست ‏بیایند، خدا به آنها عزت بدهد.



  7. تشكر

    parsa (29-03-2011)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar.

    آیه مورد بحث‏ شامل یکی از این دو قسمت است و آن این است که مردمی عزت و نعمت داشته باشند، بعد فاسد بشوند و خداوند عزت و نعمت را از آنها بگیرد ، به جایش نقمت و ذلت ‏بدهد .آیه این است: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم خدا چنین نبوده است که نعمتی را که به قومی می‏دهد از آنها به گزاف و گتره بگیرد مگر آنکه آنها آنچه را که مربوط به خودشان است تغییر داده باشند . ممکن است ‏شما بگویید پس آن آیه اول عام است و این آیه ، خاص است و نیمی از محتوای آن آیه را می‏گوید . چرا اینطور است ؟ جواب این است که در این آیه نکته‏ای هست که در آن آیه نیست . قرآن اگر آیات را تکرار می‏کند ، هر جا روی حساب معینی است . در آنجا همین قدر می‏گوید: ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم خدا عوض نمی ‏کند وضع مردمی را مگر خودشان خودشان را عوض کنند . بلا تشبیه مثل اینکه کسی بیاید در مغازه شما و بگوید فلان سفته را امضاء کن . می‏گویید من امضاء نمی‏کنم مگر اینکه چنین باشد . بیش از این نگفته‏اید که نمی‏کنم.

    اما یک وقت تعبیر لم یک مغیرا [به کار رفته است] .قرآن وقتی که می‏خواهد نت‏ خدائی را بگوید که خدایی ما چنین ایجاب می‏کند و غیر از این محال است و این قطعی و ضروری و لا یتخلف است، با این تعبیرها می‏گوید . مثلا می‏گوید: ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون چنین نبوده و نیست ذات پروردگار تو که به مردمی به صرف اینکه منکر خدا هستند اما وضع خودشان را از نظر عدالت اصلاح کرده‏اند ظلم کند . یا: و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا که اصولیین می‏گویند این آیه «قبح عقاب بلا بیان‏» را بیان کرده است . ما هرگز چنین نبوده و نیستیم که مردمی را که به آنها اتمام حجت نشده است عذاب کنیم . یعنی خدایی ما ایجاب نمی‏کند و بر ضد خدایی ماست که مردمی را که به آنها اتمام حجت نشده است عذاب کنیم.

    در آن آیه همین قدر گفت: ان الله لا یغیر ما بقوم . ولی اینجا می‏ فرماید: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم این بدان موجب است که خدا هرگز چنین نبوده و نیست(در اموری که به خدا نسبت داده می‏شود زمان مطرح نیست) ، خدا اصلا چنین نیست ، خدایی خدا چنین ایجاب نمی ‏کند که نعمتی را از مردمی سلب کند پیش از آنکه آن مردم خودشان ، خودشان را عوض کرده باشند.



  9. تشكر

    parsa (29-03-2011)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar.

    در این آیات تامل کنید . ببینید در دنیا کتابی را می‏توان پیدا کرد مانند قرآن که متکی بر حقایق عالم باشد ؟ افسوس که ما مسلمانها امروز درست‏ بر ضد آنچه قرآن هست فکر می‏کنیم . خیال می ‏کنیم که کار خدا و کار عالم که خدا آن را ساخته است‏ بر اساس همین اوهام و خیالاتی است که خودمان درست کرده‏ایم . مثلا انتسابها . می‏گوییم بالاخره هر چه هست اسممان مسلمان که هست . ما که شیعه هستیم اسممان در رعایای علی بن ابی طالب هست . خیال می‏کنیم که صحبت اسم و اسم نویسی است که اگر کسی اسمش مسلمان شد دیگر خدا یک لطف خاصی نسبت‏ به او دارد . در حالی که قرآن می‏گوید اصلا سنت و قانون ما این است که محال است مردمی فاسد باشند و نعمت و لطف و رحمت الهی به آنها برسد، و محال است مردمی خودشان، خودشان را اصلاح کنند و خداوند فیض خودش را به آنها نرساند، حالا یا دنیوی یا اخروی. کلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربک

    لااقل بعضی از مردم این مقدار صالح هستند که در دنیا خداوند به آنها عزت بدهد گو اینکه از نظر اخروی معذب خواهند بود . ولی حساب این است که قرنهاست ما مسلمین این مسئله را که قرآن متکی بر حقایق است نه بر تخیلات و اوهام و انتسابات ظاهری [فراموش کرده‏ایم] . مسلمان قرآن یعنی مسلمان واقعی ، اسلم وجهه لله تسلیم خدا بودن ، دارای اخلاق و عمل اسلامی بودن ، اجتماع او اجتماع اسلامی بودن، نه فقط شعارها شعار اسلامی باشد . شعار البته اثر دارد اما اثر شعار غیر از این است که انسان واقعا مسلمان باشد . شیعه بودن یک حقیقت و یک واقعیت است‏ یعنی شیعه آنوقت ‏شیعه است که وقتی او را در مقابل یک سنی بگذارند ، فکرش از او بهتر باشد ، تصورش درباره خدا و قیامت از او بالاتر و برتر باشد ، خدا را بهتر بشناسد ، به راهنمایی ائمه‏اش اخلاق اسلامی و انسانیش از او بهتر باشد ، عملش از او بهتر باشد و خلاصه همه چیزش از او بهتر باشد . یعنی نمونه‏ای از علی بن ابی طالب باشد .

    شخصی آمد خدمت امیر المؤمنین علی علیه السلام . یک لبخندی زد ، عرض کرد یا امیر المؤمنین ! انی احبک من ترا دوست دارم . فرمود: و لکنی ابغضک اما من ترا دشمن دارم . نفرمود دروغ می‏گویی ، چون راست می‏گفت، دوست هم داشت . گفت:چرا؟

    فرمود : برای فلان کارت . فلان کس احتیاج داشت‏ به تعلیم قرآن و بر تو واجب بود که آن را به او یاد بدهی ، از او پول گرفتی .




  11. تشكر

    parsa (29-03-2011)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar.



    بنابراین هیچ منافاتی نیست که ما علی را دوست داشته باشیم اما عمل ما طوری باشد که علی ما را دشمن داشته باشد . امام صادق (ع) فرمود: کونوا لنا زینا، و لا تکونوا علینا شینا شما شیعیان اسباب افتخار ما ائمه باشید ، زیور ما باشید ، مایه ننگ و عار و خجلت و شرمندگی ما نباشید . یعنی طوری باشید که در میان سایر مسلمانان نمونه‏هایی از تقوا و پاکی و درستی باشید . فرمود : طوری باشید که وقتی مردم شما را می ‏بینند بگویند رحم الله جعفرا خدا بیامرزد امام جعفر صادق علیه السلام را، چه شیعیان خوبی درست کرده . و لا تکونوا علینا شینا مایه ننگ و عار ما نباشید . شما وقتی که اخلاقتان ، بازارتان، روحیه و کردارتان بر خلاف اسلام است ، اسباب خجلت و شرمندگی و سرافکندگی ما خواهید بود . دیگر از این بهتر [می‏توان گفت؟!] آن، بیان قرآن ; آن ، سخنان پیغمبر که قبلا برایتان عرض کردم، این هم سخنان امام جعفر صادق (ع) .از این بالاتر چه می‏شود گفت؟! ولی مگر ممکن است ما از خر شیطان بیائیم پایین؟! می‏گوییم فقط ما مورد عنایت‏ خدا هستیم و برای ما همان انتساب نام ائمه کافی است ، چیز دیگر نمی‏خواهیم . خدا هم بهشت را آماده کرده برای ما چهار تا قالتاق ! بعد میگوییم پس چرا ما مسلمانها اینقدر بدبخت و بیچاره‏ایم ؟ جوابش را قرآن داده. ملتی که افسرش برود در اسرائیل تربیت‏ ببیند و بعد برود در اوگاندا کودتا راه بیندازد ، آیا انتظار دارید روی سعادت ببیند ؟! ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم . همه اینها یک ریشه‏هایی دارد . ریشه‏هایی از فساد در میان ما مسلمین وجود دارد، اینها شاخه‏هایی است که از آن ریشه‏ها بیرون آمده . حالا کی ما بیدار شویم ، کی متوجه بشویم ، کی توبه بکنیم به درگاه الهی و خودمان را اصلاح کنیم ، و کی خودمان را تطبیق کنیم با آیات قرآن ، نمی‏دانم . شاید همین مقدار توجهات و تنبهاتی که پیدا کرده‏ایم طلیعه‏ای است‏ برای اینکه ان شاء الله تعالی خودمان را اصلاح کنیم و مسلمان واقعی باشیم .






    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  13. تشكر

    parsa (29-03-2011)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi