رابطه علم و عمل:
علم و عمل نیز دارای رابطه تنگاتنگ با یكدیگر هستند، علم مقدمه عمل صحیح و شایسته است و «عمل» موجب بهرهبرداری از عمل، برداشت ثمره آن و گشوده شدن درهای دیگری از حكمت به روی انسان خواهد بود. به فرموده رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم»؛[8] هر كس به آنچه میداند عمل كند خداوند او را وارث آنچه نمیداند خواهد گردانید. كنایه از این كه نادانستهها برایش آشكار میشود و خداوند درهای حكمت را بر قلب او میگشاید.
از آنجا كه علم بدون عمل فایدهای را در برندارد، در روایات از عالم بیعمل به «شجر بلاثمر»[9] و «سحاب بلامطر» تعبیر شده است. در قرآن كریم[10] نیز مثل او را همانند چهارپائی میداند كه كتابهائی را بر خود حمل میكند و هیچ سودی از آن نمیبرد. عالم بیعمل به قول شهید ثانی (ره) همانند بیماری است كه با زحمت بسیار پزشك معالج حاذقی را یافته و از او نسخه شفا گرفته، ولی به جای عمل به آن، آن را به دیگران تعلیم میدهد تا اینكه سرانجام بیماری او را هلاك میكند. از این روست كه حضرت امام (ره) فرمودهاند: «علم تنها اثر ندارد، بلكه گاهی مضرّ است. علم بدون عمل بینتیجه است، علم و عمل دو بالی است كه انسان را به مقام انسانیت میرساند.»[11]
عواقب عمل نكردن به علم:
در پایان به برخی از عواقب عمل نكردن به علم با استفاده از روایات اشاره میكنیم:
1. عمل نكردن به علم موجب دوری از خدا میشود: امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا تطلبوا اعلم ما لاتعلمون و لمّا تعلموا بما علمتم فانّ العلمَ اذا لَم یُعمل به لم یزدَدْ صاحبهُ الّا كُفراً و لم یزدَدْ من الله الّا بُعداً»؛[12] تا آنگاه كه نسبت به دانستههای خویش عمل نكردید، از آن چه نمیدانید سؤال نكنید، زیرا هر نوع علم و آگاهی دینی كه بدان عمل نشود كفر و ناسپاسی و مراتب دوری انسان نسبت به خدا را فزاینده میسازد.
2. علم بیعمل موجب هلاكت انسان است: قال علی ـ علیه السّلام ـ : «العلماء رجلان، رجلٌ آخذٌ بعلمهِ فهذا ناجٍ و عالمٌ تاركٌ لعلمِهِ فهذا هالك»؛[13] علما بر دو گروهاند، گروهی كه به علم خویش عمل میكنند، پس اینها اهل نجات هستند و گروه دیگری كه به علمشان عمل نمیكنند، پس اهل هلاكت هستند.
3. عمل نكردن به علم موجب زوال آن خواهد شد، امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: العلمُ مقرونٌ بالعمل فمن عَلِمَ عمِلَ و من عملَ عَلِمَ و العلمُ یهتِفُ بالعمل فان اجابهُ و الّا ارتحل عنه»؛[14] علم با عمل توأم است، هر كس چیزی را میداند باید به آن عمل كند، علم فریاد میزند و عمل را دعوت میكند اگر به او پاسخ مثبت نداد، از آنجا كوچ میكند.
4. بدون عمل نمیتوان از دانش بهرهای برد: امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: میوه دانش با كردار نیك چیده میشود، نه با گفتار نیك».[15]
5. موعظه عالم بیعمل اثر نمیكند: امام صادق ـ علیه السّلام ـ : «انّ العالمَ اذا لم یعمل بعلمِهِ ذلّت موعظَتُه عن القلوبِ كما یزلّ المطر عن الصّفا»؛[16] اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نكند موعظه و اندرز او از دلها میلغزد، آن چنان كه باران از روی سنگ صفا ـ كه صاف و لغزنده است ـ بلغزد.
توجه به این نكته ضروری است كه اگر چه برخی از این عواقب اختصاص به علوم انسانساز و الهی دارد، لكن بین علوم تجربی و بشری كه صرفاً برای گذران حیات فردی و یا جمعی بشر به وجود آمدهاند و عمل به آنها نیز چنین ارتباطی مؤثر و تنگاتنگی وجود دارد و عمل نكردن به اینگونه علوم نیز دارای برخی از این عواقب است از جمله اینكه عمل نكردن به آنها موجب زوال و فراموشی آنها میباشد و یا اینكه عمل به آنها باعث گشوده شدن دریچههای جدید از دانش به روی انسان خواهد بود، علاوه بر اینكه عمل به هر كدام از گزارههای علمی دارای اثر خاص مربوط به خود است، مثلاً توجه و ترتیب اثر دادن به گزارههای علم پزشكی در حفظ و بازگرداندن سلامتی به انسان مؤثر است.
[1] . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ك: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[2] . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ك: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[3] . نمل، 14.
[4] . اسراء، 108.
[5] . تفسیر نمونه، ج 12، ذیل آیه 108 سوره اسراء، مكارم شیرازی.
[6] . الفردوس، ج 1، ص 112، ح 380.
[7] . آداب تعلیم و تعلم در اسلام، محمد باقر حجتی، ص 252، چ هجدهم.
[8] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 40، ص 128، بیروت، 1403 ق.
[9] . غرر الحكم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج 4، ص 350، ح 6290، دانشگاه تهران، چ سوم.
[10] . جمعه، 5.
[11] . صحیفه نور، ج 7، ص 191، تاریخ: 3/ 4/ 58، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهمن 61.
[12] . اصول كافی، ج 1، ص 56، انتشارات علمیه اسلامیه، چ اول، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی.
[13] . همان، ج 1، ص 55.
[14] . همان، ص 55.
[15] . غرر الحكم، ح 4296، ج 3، ص 228.
[16] . اصول كافی، ج 1، ص 56.