رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
seyed (25-04-2011), شهاب منتظر (25-06-2013)
به نام خدا
بنده مطلعاتی که در مقایسه آماری شهدای استان خودم و کشور داشتم دیدم که...
جمعیت کل کشور در سال 1365 ، 49445010 نفر و شهدای کل کشور 219000 نفر ، جمعیت استان در سال 1356 ، 417035 و شهدای استان 2870 نفر بوده .
نتیجه از مقایسه آماری فوق این چنین استنباط می گردد
کل کشور بر اساس جمعیت سال مورد اشاره معادل 44 صدم درصد(1 نفر در 226) به فیض شهادت نائل آمده اند ، این رقم در مورد استان سمنان به 69 صدم درصد (1 نفر در هر 145 نفر) جمعیت استان می رسد ، از این حیث سومین استان شهید داده پس از استان اصفهان و قم با توجه به نسبت جمعیت در سطح کشور می باشد .
فکر می کنم در ادامه به نتیجه های بهتری دست پیدا کنم نسبت به اسامی و سن و... شهدا ان شاالله اگه توفیق بود اونا رو هم ارسال می کنم
یا علی
شهاب منتظر (25-06-2013)
به نام خدا
واقعا برام عجیب بود!
- میانگین سن شهدای کشور 22 سال بوده است(اگه نبودن این جونا چی به سر این مملکت می اومد؟!)
- سن 44 درصد شهدا 16 تا 20 سال بوده است
- 71 درصد شهدا مجرد بوده اند
- بر اساس آمار اعلام شده از بنیاد شهید تقریبا نام 20000 تن از شهدا اسماءا... ، 45000 تن محمد ، 30000 تن علی ، 20000 تن رضا ، 13000 تن حسین ، 5400 تن عباس و ابولفضل ، و... بوده است
- آمار شهدای زن در دوران جنگ تحمیلی 4362 نفر می باشد که اکثر آنان در بمباران و موشک باران شهرها توسط رژیم بعثی عراق به فیض شهادت نائل امدند
- در طول جنگ تحمیلی 25000 نفر مفقود الاثر گردیدند که تعداد زیادی از آنان در تفحص کشف و تعدادی نیز به عنوان شهیدای گمنام می باشند ، کلیه مفقود الاثرها اعلام شهادت گردیده اند.!
برگرفته از کتاب ستاره های جاده فانوس(اداره کل حفظ اثار)
یا علی
شهاب منتظر (25-06-2013)
به نام خدا
شما ما را با فداکاری ها و خدمتتان خجل کردید. شما حجت را بر ما تمام کردید. شما در پیشگاه خداوند متعال مقامی دارید که ما باید به شما غبطه ببریم.امام خمینی(ره)
واقعا برای خودم جالب بود پیش خودم فکر می کردم از شهدای شهرم خیلی می دونم ولی وقتی رفتم دنبالش تازه فهمیدم که هیچی نمی دونم و حتی اورگانی نبوده که تمام مستندات شهدا را در یک مجموع کامل جمع آوری کرده باشه برای این که طولانی نشه بعدا بیشتر می گم
تصمیم گرفتم از خانواده هایی که دوتا شهید برای اسلام هدیه کردن بگم
اين سه جاودانه
شرمنده میشوی وقتی به کوچکیات در برابر عظمت و شکوه این سه قلۀ شکوهمند عشق و ایمان مينگري، سه سپیدارآزاد که پایدار و سربلند زیستند، سه رودخانۀ خروشان که دریا را به آغوش کشیدند، سه ستارۀ عاشق که به دامن خورشید آویختند و قدم در کوچه های روشن ملکوت گذاشتند... این سه جاودانه. خاموش باش، بگذار چشمهای آسمانیشان سخن بگوید، بگذار هرم نگاه عاشقشان به ایمانهای افسرده و دلهای رخوتزده ما، گرمی ببخشد. اینان ساکنان ملکوت نورند و رازدار حریم عشق... این سه جاودانه
حسن يعقوبي(یکی از شعرای شهر)، بهمن ماه 1389
شهدا شاهد اعمال ما هستند امروز ما ادامهدهندهی راه شهیدان هستیم. هیچگاه امام امت را تنها نگذارید و گوش به فرمان او باشید و از خط اصیل ولایتفقیه و روحانیت اصیل منحرف نشوید. در نمازهای جمعه و جماعت شرکت نموده و صف آنها را مستحکمتر نموده و همیشه در صحنه حاضر شوید.
وصیت نامه شهید سید ابراهیم سیادت
آقاسیدحیدر قبل از انقلاب در تسلیحات ارتش در تهران کار میکرد. یک نیروی فنی و ماهر بود که با آلمانیها کار می کرد. یک روز آمد منزل، دیدم خیلی ناراحت است. گفتم: چی شده، چرا اینقدر ناراحت هستی؟ گفت امروز یک سرهنگی آمد و نسبت به امام بدگویی کرد به خاطر همین مسئله از آنجا بیرون آمد و میگفت آن جا کار نمیکنم چون به امام توهین میکنند.
به نقل از همسر شهید
از راست به چپ شهید سید ابراهیم سیادت، شهید سید حیدر سیادت، مرحوم مجاهد پدر شهیدان سیادت، سید حسین سیادت
یا علی
برای شادی روح شهدا و امام شهیدان صلوات
شهاب منتظر (25-06-2013)
به نام خدا
امير جديري نام آوري
تاريخ تولد: 1346
محل تولد: تبریز
شغل شهيد: گزارشگر
وضعيت تاهل: مجرد
تاريخ شهادت: 16/7/1361
محل شهادت: رقابيه
مدرک تحصيلي: ديپلم
زندگی نامه شهید:
شهید جدیری در سال 1346 در آذربایجان شرقی در خانواده روحانی متولد شد. در دوران انقلاب اسلامی نوجوانی بیش نبود که در صفوف جوانان مذهبی به مسجد راه پیدا کرد و به یادگیری مسائل عقیدتی و سیاسی پرداخت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با اخذ مدرک دیپلم به صدا و سیما راه یافت و به صورت رسمی در گویندگی واحد کودک مشغول فعالیت شد. او در زمان جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل شتافت سرانجام 16/7/61 در جبهه رقابیه به شهادت رسید و پیکر پاکش در کنار شهدای تبریز به خاک سپرده شد.
پدر شهید می فرماید:
فرزندم امیر از دوران کودکی به مسجد و مجالس مذهبی علاقه زیادی داشت. برای امام خمینی (ره) و فرمایشاتش احترام قائل بود و همیشه مطیع آیت الله مدنی و از منافقین و آدمهای دورو متنفر بود. عاشق جبهه و جنگ بود. سرانجام در سال 1361 به شهادت رسید.
یا علی
برای شادی روح شهدا و امام شهیدان صلوات
شهاب منتظر (25-06-2013)
به نام خدا
سردارشهیدحجت الإسلام محمدشهاب(دادستان وقت بیرجند،شاگرد شهیدقدوسی، شهیدبهشتی و همچنین ایت الله مصباح یزدی و ایت الله حائری شیرازی)
شهید شهاب این جسارت را به خودش می داد و این شهامت را داشت که بیاید در مقابل جمع با داشتن مسئولیت ویژه در کارهای اجرایی و در شهرستان روضه بخواند . این کار را کسر شأن نمی دانست . یا زمانیکه در ایام تاسوعا و عاشورا هیئت بر پا می شد
وقتی به سمت قتلگاه می رفت کفشهای خود را در می آورد این کار باعث کسر شأن ایشان نبود بلکه این را مخصوصاً توصیه می کرد و می گفت : سوز و گداز ما بیشتر می شود . یک حالت عرفانی و روحانی داشته باشیم . یک حالت ناله و زاری و ضجه ای را داشته باشیم و این سوگواری ما یک سوگواری واقعی باشد
شادی روحش صلوات
برای شادی روح شهدا و امام شهیدان صلوات
لحظه هاي سبز (22-07-2011), شهاب منتظر (25-06-2013)
خیلی اتفاقی با این شهید مظلوم آشنا شدم...
شهیدی که تا به حال هر کس به مزارش رفته حاجتش برآورده شده(به گفته ی پدر و مادرش).
یکی از روزهای پنج شنبه بود که با دوستم قرار گذاشتم بریم بهشت زهرا...
هنگامی که به مزار شهدا رفتیم ته ته دلم به خدا گفتم دوست داشتم پیش شهیدی برم که هرچی حرفه تو دلم رو بهش بگم...
به شدت دلم پر بود و احتیاج داشتم با یکی از شهدا حرف دلمو بزنمو حاجتمو ازش بخوام...
تو همین فکر بودم که یه آن سرم به سمت راست برگشت و شهیدی رو دیدم که تو چشماش جز پاکی و صداقت و مظلومیت چیزی پیدا نکردم...
به دوستم گفتم بیا بریم سر مزارش .همین طور که داشتیم نزدیک میشدیم متوجه شدیم که مادر و پدر شهید سر مزار فرزندشون هستند.
دیگه اشتیاقم دوچندان شد .رفتیمو نشستیمو گریه کردیمو لبخند زدیم.گریه کردیم بخاطر بدبختی خودمان و لبخند زدیم به خاطر شهیدی که زیر یک پتوی سنگی خوابیده بود و روحش در کنار شهدای دیگر بود و بهترین جایگاه رو داشت.(خوش به سعادتشون)
نشستیم با مادر و پدر شهید صحبت کردیم...انقدر پدرش از خصلت های خوبی که پسرش داشت گفت و گفت و اینکه حتی چه کسانی حاضرن چه مسافت هایی رو دنبال کنن و بیان سر مزار این شهید که با خودم گفتم به خدا قسم که واجبه هر هفته که بهشت زهرا میام سر مزار این شهید هم بیام.
پدرش از دختری میگفت که شاید حجاب جالبی نداشت و خیلی معتقد و مذهبی نبود ولی این دختر از شهرک غرب پا میشد و میومد سر مزار این شهید.
با خودم گفتم پس چیه من از اون دختر کمتره که نیام.
مادرش که ماه بود....وجودش غرق محبت و مهر بود.هر چی بگم کم گفتم.جدا لیاقت این رو داشتند که پسر شهید داشته باشند.
حرفامون که تموم شد از پدر شهید اجازه گرفتم تا از پسرش عکس بگیرم.
و این هم عکس شهید هست :
اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .
انشاالله دفعه ی بعد که رفتیم سعی میکنم عکس های بیشتری از مزارها بگیرم.
التماس دعا .
برای شادی روح شهدا و امام شهیدان صلوات
شهاب منتظر (25-06-2013)
شهید محمد ابراهیم ادبی مهذب
شهيد محمدابراهيم ادبي مهذب
شهيد محمدابراهيم (امير) ادبي مهذب فرزند ابوالشهدا شادروان اسحاق ادبي مهذب به سال 1343در خانوادهاي مذهبي در شهر فومن تولد يافت. اين شهيد بزرگوار، پس از طي دوران كودكي وارد مدرسه شد و پساز گذران مقطع ابتدايي و راهنمايي، تا سال سوم نظري در رشتهي فرهنگ و ادب به تحصيل ادامهداد.
بعد از پيروزي انقلاب، بسان ديگر برادران خود به عضويت نهاد بسيج فومن درآمد و مدتي را در اين نهاد بسر برد و در آن به فعاليتهاي مختلف پرداخت. به مسائل ديني و مذهبي آگاه بود و به نماز و مسجد اهميت ميداد. داراي رفتاري عالي و گفتاري سنجيده بود و همواره به شهادت عشق ميورزيد. از روي علاقه و عشقي كه به جبهه داشت و همچنين احساس مسئوليتي كه در رابطه با دفاع از ميهن ميكرد، داوطلبانه به جبهههاي نور عليه ظلمت رهسپار ميشد.
اين شهيد ارجمند، زندگي را جز شور و عشق به اسلام و مسلمين نميديد و با وسعت نظر و جاذبهي بسيار بالاي خود، دوستان زيادي در نقاط مختلف داشت. در يكي از عملياتها در جبهه، جانباز گرديد و از ناحيهي چشم و پا محروم شد، ولي همچنان عشق به جبهه و جنگ با دشمن داشت و پس از شنيدن شهادت يكي از بهترين دوستان خود به نام شهيد محمود فلاحتي، سر از پا نميشناخت، تا اينكه روزي با ارتباطي كه با دوستان خود در جبهه داشت، شنيد كه قرار است عملياتي صورت گيرد.به اين ترتيب خود را به منطقه جنگي جزيره مجنون رسانيد و با يكي از گروهان به صورت داوطلب، با مقبوليت بيسيم چي، در اسفندماه 1364 در عملياتي موسوم به «بدر» شركت نمود، و سرانجام دردوازدهم اسفندماه همانسال در اين عمليات، در جزيره مجنون (هورالعظيم) به آرزوي ديرينهاشكه همان شهادت بود رسيد و با اين دنياي فاني وداع كرد.
شهيد ادبي بسان ديگر برادران شهيد خود، راه صلاح و فلاح را پيمود و به ريسمان خداوند چنگ زد. او از جمله كساني بود كه راهيان راه مستقيم بودند. آمرون به معروف و ناهيان از منكر و پرچمدار ايمان، ايثار، شهامت و در نهايت، شهادت بودند. روحش شاد و راهش مستدام باد.
در فرازي از وصيت نامهي اين شهيد، انعكاس عشق و اشتياقش نسبت به اهدافش را اين گونه ميبينيم: «...پدر و مادر عزيزم، آنطوري كه شما اطلاع داشتيد، هدفي جز به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي كه كاري به سوي خداست، نداشته، پس آن چيزي را كه در راه خدا ميدهيد، استقامت داشته باشيد كه شهيدان زندهاند و پيش خداي خود روزي ميخورند».
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
seyed (01-08-2011), شهاب منتظر (25-06-2013)
به نام خدا
نوه علامه طباطبایی در میان شهدای هویزه + عکس
نوه دختری علامه طباطبایی 16 دی ماه 1359 به شهادت رسید.
کمتر کسی است که بداند «محمدحسن قدوسی» از فاتحان لانه جاسوسی آمریکا و یکی از همرزمان شهید سید محمدحسین علم الهدی که دوشادوش او جنگید و پیکر پاکش زیر شنی تانک های بعثی له شد ، نوه علامه طباطبایی (ره) می باشد.
کمتر کسی است که بداند «محمدحسن قدوسی» از فاتحان لانه جاسوسی آمریکا و یکی از همرزمان شهید سید محمدحسین علم الهدی که دوشادوش او در 16 دی ماه 1359 جنگید تا به شهادت رسید و پیکر پاکش زیر شنی تانک های بعثی له شد ، نوه دختری مفسر کبیر قرآن صاحب المیزان ، آیت الله محمدحسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) می باشد.
شهید محمد حسن قدوسی دانشجوی رشته جامعه شناسی دانشگاه مشهد بود. او به سال 1336 در قم متولد شد . پدرش شیخ علی از مدرسین و استادان حوزه علمیه قم و داماد حضرت آیت الله طباطبایی بود . در زمان شهادت محمد حسن ، پدرش آیت الله شیخ علی قدوسی بر کرسی دادستان کل انقلاب اسلامی تکیه داشت اما علی رغم این ، باز هم کمتر کسی دانست که دومین مقام قضایی نظام اسلامی ، عزادار فرزند خویش است. تنها 8 ماه بعد ، آیت الله شیخ علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی توسط منافقین کوردل ترور شد و به پسر شهیدش پیوست.
امام خمینی به مناسبت شهادت این قاضی مجاهد و پدر شهید بی ادعا نوشتند: «با کمال تأسف و تأثر، حجت الاسلام شهید قدوسی به دوستان شهید خود پیوست. شهیدی عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود و اخیرا مجاهدات او در راه انقلابْ، بر همگان روشن است. این جانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتم و آن بزرگوار را به تقوا و حُسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف می شناختم. شهادت بر او مبارک و «وُفود الی اللّه » و خروج از ظلمات به سوی نورْ بر او ارزانی باد».
منقول است که محمد حسن ، در یکی از دفعاتی که از جبهه به دیدار پدرش آمده بود به وی گفت: من در جبهه ها احساس کردم که زمانی که دشمن حمله می کند و ما در محاصره خمپاره های دشمن قرار می گیرم و آنقدر خمپاره به طرف ما شلیک می کنند که گویی از آسمان خمپاره می بارد . آنوقت است که معلوم می شود چه کسی خداپرست است و موحد واقعی کیست.
امروز پیکر مطهر محمدحسن قدوسی در کنار دیگر همرزمان شهیدش ، در کربلای هویزه پذیرای هزاران زائر از سراسر ایران اسلامی است.
http://www.aronline.ir/news-121256.aspx
یا علی
برای شادی روح شهدا و امام شهیدان صلوات
شهاب منتظر (25-06-2013)
به نام خدا
سردار شهرم شهید نوروز علی ایمانی نسب که هشت سال در جبهه های حق علیه باطل جنگید و در عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل امد روحش شاد و راهش پر رهرو باد
تاریخ شهادت: 67/5/5 فرمانده گردان ادوات تیپ12 قائم(عج)
این شعر را دوست عزیزم حسن یعقوبی تقدیم کردند به سردارشهید ایمانی نسب
رنگ خون
چفيه ات رقص كنان در گذر باد هنوز
مي دهد بوي خوش مالك و مقداد هنوز
عطر آرامش دريايي ات اي روح زلال
مي چكد هر سحر از خاطره ي باد هنوز
كوه ، حيرت زده از هيمنه ي همّت توست
مي كند نام تو را صاعقه فرياد ، هنوز
در صف تيره ي تزوير به خاطر دارد
تندر خشم تو را تنگه ي مرصاد هنوز
سالها مي رود از هجرت سرخت ، امّا
رنگ خون دارد افق ، پنجم مرداد هنوز
یا علی
برای شادی روح شهدا و امام شهیدان صلوات
شهاب منتظر (25-06-2013)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)